printlogo


کد خبر: 148217تاریخ: 1394/8/12 00:00
برای کی‌روش که به جان محبوبیت خودش افتاده است
بازی 2 سر باخت

مهدی طاهرخانی: آنچه موجب شد فوتبال ایران حاضر شود برای آوردن یک مربی خارجی در سطح کی‌روش، تا این حد هزینه کند، جدا شدن از افکاری بود که سالیان سال در تار و پود این فوتبال ریشه دوانده بود و کی‌روش همان گزینه خاص بود برای برون رفت از پیله خود ساخته. اما در نهایت شگفتی در پنجمین سال حضور این مربی پرتغالی کارنامه‌دار، او دقیقا شبیه همان مردانی می‌شود که ما برای فرار از آنها به وی پناه آوردیم. درست یا غلط، حق یا نا حق کی‌روش برای اثبات خودش (بدون آنکه اصلا نیازی به این کار باشد) شروع به تغییر کرده و در این راه نعل به نعل همان کاری را می‌کند که محمد مایلی‌کهن پیش از این می‌کرد و ایضا امیر قلعه‌نویی و... . اینکه در این داستان چه کسی مقصر است اصلا اهمیت ندارد. اینکه علیرضا اسدی مهره و مامور وزیر ورزش و جوانان در فدراسیون فوتبال است محتاج افشاگری کی‌روش در بیانیه‌هایش نیست. مگر نبی چه می‌کرد پیش از این که اسدی از انجام آن عاجز است؟ اشتباه اول را دبیرکل فدراسیون فوتبال انجام داد. او بدون اینکه با کسی در مورد کی‌روش و خلقیاتش مشورت کند در همان روزهای ابتدایی حضورش در فدراسیون فوتبال، با فراخواندن این پرتغالی، بر روی تخته، عملکرد کی‌روش و برانکو را مقایسه کرد و سپس نتیجه گرفت برانکو موفق‌تر بوده است اما فوتبالیست سابق بنیاد شهید و مامور ویژه دکتر گودرزی در فدراسیون فوتبال، دیگر به این موضوع توجه نکرد که برانکو تیمی را در اختیار داشت که بازیکنانش را طلایی‌ترین نسل تاریخ فوتبال ایران تشکیل می‌داد. اگر آن روز علی کفاشیان بموقع وارد دعوا می‌شد و با طرفداری درست از کی‌روش، این ماجرا را پایان می‌داد کار به امروز نمی‌کشید؛ روزهایی که سرمربی تیم‌ملی بعضا روزی دو بار بیانیه می‌دهد. در کجای جهان مربی به دبیرکل فدراسیون فوتبال آن کشور می‌گوید باید از فوتبال برود؟ کی‌روش‌ آش را آنقدر شور کرده که حالا حامیان همیشگی‌اش هم به او آرامش و سکوت را توصیه می‌کنند، علت هم فقط یک چیز است؛ کی‌روش محبوب است و دلیلی ندارد وارد بازی‌ای شود که در نهایت منجر به ریزش  محبوبیتش می‌شود. در این سو علیرضا اسدی چیزی برای از دست دادن ندارد و همان روزی که با دستور مستقیم وزیر جانشین نبی شد، خودش را برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال آماده کرد از این رو شاید این دعوا در انتها منجر به برگ برنده دبیرکل سفارشی فدراسیون فوتبال شود. شاید بهتر باشد عوض قطار کردن کلمات برای زایش بیانیه‌های پرتعداد، یک بار کی‌روش بنشیند و فکر کند چه چیز او را محبوب این مردم کرده؟ مگر دعوت نکردن رحمتی به تیم‌ملی محتاج بیانیه است؟ اگر صحبت از بعد اخلاقی و شخصیتی شود آیا کی‌روش می‌تواند ضمانت دهد همه بازیکنان دعوت شده، از این حیث از فیلتر خاص او عبور کرده‌اند؟ اگر او تصور کرده محبوبیتش به‌خاطر صعود به جام‌جهانی است که پیش از این افرادی بودند که موفق به انجام این کار شدند و دم‌دست‌ترین آنها برانکوست اما چرا برانکوی بی‌حاشیه به اندازه کی‌روش محبوب نشد؟ اگر به خاطر بیانیه و جنگ باشد که محمد مایلی‌کهن دکترای این روش را دارد و امثال قلعه‌نویی هم دانش‌آموزان مکتب او هستند. قطعا هیچ یک از اینها منجر به خاص شدن کی‌روش بین مردم ما نشد. آنچه کی‌روش را بالا برد، رفتار قابل ستایشش در قبال بی‌نظمی‌های این فوتبال بود. بالاترین تعداد خداحافظی‌های ناگهانی در رده ملی مربوط به اوائل حضور او بود. روزهایی که بازیکنان بزرگ از رحمتی و عقیلی گرفته تا متوسط مثل سیدصالحی و رافخایی و بعضا مهره‌های ثابتی مثل جباری اعلام کردند نمی‌توانند در کنار تیم‌ملی باشند اما عکس‌العمل کی‌روش چه بود؟ با صدای بلند گفت:خوش آمدید. این رفتار متفاوت و ضد بازیکن سالاری بود که مردم ما را جذب کرد. اهالی فوتبال در اینجا نمونه‌های دیگری را مشاهده کرده بودند و می‌کنند. یکی مثل جاسم کرار برای بار N امین‌بار برای کادر فنی استقلال طاقچه بالا می‌گذارد و سرمربی برای حفظ او تن به هر کاری می‌دهد. پیش‌تر امیر قلعه‌نویی که خیلی دوست داشت شمه‌ای از پروین بودن ثانی‌اش را به رخ بکشاند با جباری، رحمتی، برهانی و خیلی‌های دیگر در اواسط فصل دچار مشکل جدی شد اما آخر آخرش این را گفت که نباید سرمایه‌سوزی کنیم. اما اسم این سرمایه‌سوزی نیست، کولی دادن به ستاره است. مگر تیم‌ملی پس از خداحافظی آن همه بازیکن دچار خسران شد؟ کی‌روش با رفتارهایی وام گرفته از فرگوسن و نمونه کوچک‌تری از قانون پادگانی، فوتبال همیشه بی‌نظم و انضباط ما را چنان نظمی بخشید که در آن سو مهره‌ها برای پیروزی تیمش جان هم می‌دهند اما حالا مرد جنتلمن چنان افسار‌گسیخته و بی‌محابا، بیانیه می‌دهد و علیه هر کس و چیزی موضع می‌گیرد که گویی او رفته و یکی دیگر فقط در ظاهر کی‌روش باقی مانده است. قطعا اگر یکی مثل محمد دادگان رئیس فدراسیون فوتبال بود هرگز این اتفاقات رخ نمی‌داد چرا که کی‌روش به عنوان مربی حرفه‌ای می‌داند
رئیس کیست و فقط اوست که می‌تواند چارچوب‌ها را تعیین کند اما متاسفانه علی کفاشیان کاری که می‌بایست خیلی پیش‌تر از اینها انجام می‌داد را موکول کرد به وقتی که همه بنه را آتش فرا گرفت. اینکه کی‌روش باید با اجازه او مصاحبه کند باید خیلی قبل‌تر از اینها در همان قرارداد چند میلیون یورویی‌اش به عنوان یک بند مهم گنجانده می‌شد اما رئیس مثل همیشه سعی کرد با دکترین خنده از این بحران عبور کند که کار به اینجا کشید؛ صدور چندین بیانیه تنها ظرف چند روز.
مردی با محبوبیت 80 درصدی بین مردم می‌تواند به این موضوع افتخار کند که از بسیاری از رؤسای جمهور معروف جهان محبوب‌تر است از این رو وارد چنین بازی‌هایی شدن برای او عین خود ویرانی است. پیش‌تر او به استادیوم می‌آمد تا بازی بازیکنان مد نظرش را ببیند اما حالا تنها به آنجا می‌رود تا علیه اسدی حرف بزند. این همان مسیر سقوط محبوبیت کی‌روش است. حتی اگر با اقتدار هم برای دومین بار متوالی تیم‌ملی فوتبال ایران را به جام جهانی 2018 روسیه ببرد اما باز با ادامه این روند او بازنده است. مگر اینکه تصمیم نهایی‌اش را گرفته باشد و بخواهد در این مقطع برای همیشه رابطه‌اش را با فوتبال ایران قطع کند که باز هم در صورت وقوع این اتفاق او بدترین پایان را برای خودش انتخاب کرده است.
 


Page Generated in 0/0062 sec