printlogo


کد خبر: 148325تاریخ: 1394/8/14 00:00
استرس انقلابی زیستن!

علی هدایت: ملت ایران در شرایطی که همه اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر غربی انتظار داشتند به واسطه افزایش فشار اقتصادی، نظام اسلامی را رها کرده و قید انقلاب را بزنند، با متانت و صبوری اسطوره‌ای، سخت‌ترین شرایط را متحمل شدند و حاضر به رویارویی با نظام مردمی خود نشدند. به‌رغم بهره‌مندی نظام جمهوری اسلامی ایران از بهترین مردمی که حقیقتا نقیض دنیای مادی‌گرا و ارزش‌ستیز فعلی هستند، اصرار عجیبی در میان بخشی از دولتمردان برای «افزایش فشار سیاسی روزمره» بر آنها وجود دارد. این روزها اگر از کنار دیوارهای سفارت سابق آمریکا یا «لانه جاسوسی» در تهران عبور کرده باشید، با شعارنویسی‌های جدیدی با مضمون «مرگ بر آمریکا 2015» و «مرگ بر اسرائیل» مواجه می‌شوید که ایرانی‌ها همچون دوره ابتدای انقلاب روی دیوار به یادگار گذاشته‌اند. برخی چنین رفتاری در دوره اقتدار جمهوری اسلامی به عنوان «استکبارستیز‌ترین» حاکمیت جهانی را غیرضروری ارزیابی می‌کنند اما آیا کسی تلاش کرد علت استرس و نگرانی مردم درباره «حذف شعار مرگ بر آمریکا» را درک کند؟
حقیقت این است که مردم از برخی رفتارها و شعارها و عکس‌العمل‌های لیبرال‌های غربگرا در عرصه سیاست «نگران» شده‌اند و از استرس روزانه وارده به جامعه به سبب تعدی به ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب در عذاب هستند.
مردم مشاهده می‌کنند روزنامه‌های زنجیره‌ای غربگرا با سرعتی قارچ‌گونه و با ثروت قارون‌های پشت‌پرده، رشد می‌کنند و گیشه را در تصاحب خود درآورده‌اند اما معدود رسانه‌های حامی ارزش‌های انقلاب، از کیهان و «وطن امروز» گرفته تا خبرگزاری‌هایی همچون تسنیم و نسیم و فارس و جهان‌نیوز و موج، با فشار سیاسی و اقتصادی روزانه دولتی‌ها مواجهند!
در روزی که رئیس مجمع تشخیص مصلحت از تریبونی رسمی اعلام می‌کند «اگر انقلاب با اندیشه امام پیش می‌رفت وضعیت بهتری داشتیم»، فراکسیونی که خود را «رهروان ولایت» می‌خواند رئیس صدا و سیما را به علت اجرای فرمان رهبر انقلاب و پایبندی به آرمان انقلابی «دانستن، حق مردم است»، بازخواست می‌کند! مردم با چشم و گوش باز همه این رفتارها را می‌بینند و می‌شنوند.
مردم خواندند که «هدف از مذاکره تابوشکنی رابطه با آمریکا بود» و دیدند که «دست دادن اتفاقی با اوباما» آرمان و آرزوی چند رسانه زنجیره‌ای و کدام سیاستمداران را به حقیقت تبدیل کرد. همه مردم نگران خط امام شدند.
سرنگون‌کنندگان مجسمه‌های شاه و همسرش، از بازگشت رفتارهای ارباب – رعیتی نگران شدند وقتی شنیدند فرزند شهیدی توسط محافظ مادرشوهر عروس آقای هاشمی کتک خورده است و متاسفانه موارد بسیاری از رفتارهای تیم حفاظت آن شخصیت را در شبکه‌های اجتماعی به عنوان مرکز غیررسمی انتشار اطلاعات، به اشتراک گذاشتند. خیلی‌ها از مطالعه چنین اخباری دردشان آمد و بیش از آن سیل «تهمت و فحاشی» روانه شده از سوی تیم رسانه‌ای وقیح‌تر حامی همان افراد اذیت‌شان کرد...آنجا که خواندند «لاجوردی‌ها از ابتدا هم کینه هاشمی‌ها را به دل داشتند» و بزرگ سردار اقامه‌گر اخلاق اسلامی در مواجهه با منافقین را «قاتل لاهوتی‌ها» خطاب کردند. «اسدالله لاجوردی» هنوز درگیر با منافقین است و از جمل زخم می‌خورد و از امیرالمومنین اجر جهاد طلب می‌کند؛ اما آیا کسی از حال خوانندگان انقلابی که پلیدی‌های لشکر رسانه‌ای ساکنان سه‌راه یاسر را شنیده‌اند خبر دارد؟ کسی می‌داند چند کهنه‌سرباز خمینی که از نزدیک لاجوردی را می‌شناختند از «قاتل خواندن وی» به بهانه تصادف عروس هاشمی رفسنجانی با فرزند شهید، دل خون شده‌اند؟
اینجا استرس انقلابی زیستن حقیقتا بالاست و کسانی شبانه‌روز مشغول کارند تا با اجرای انواع تکنیک‌های کثیف، روح و روان ملت را آلوده به شالوده وجود «حاکمیت دوگانه» در کشور کنند. حاکمیت موهومی که خود را مدعی خط امام می‌داند و از تحریف کربلا نیز ابایی ندارد!
از جایگاه ویژه که پایین بیایی و در جمع عزاداران حسینی دست‌کم 10 شب سیر و سلوک کنی صحبت کردن از «مردم» و «خواسته‌ها» و نخواسته‌هایشان راحت می‌شود. شاید اگر غربگرایان به قول خود وفادار می‌ماندند و «سیاست خارجی غیرایدئولوژیک» بدون کف و تکبیر را اجرایی می‌کردند درد و رنج و فشار عصبی مردم کمتر از دهه اول محرم 94 می‌شد.
 محرمی که در آن روحانیون ناچار شدند به تأسی از ولی فقیه، شبهات «مذاکره توهمی امام حسین و عمرسعد» را پاسخ دهند و مردم روضه اباعبدالله را از دریچه نامردمی‌های ابوهریره‌ای تاریخ، با سینه‌ای مملو از درد، گوش فرا دهند! کاش ماجرا در همین سطح رسمی باقی می‌ماند! در شبکه‌های مجازی غوغایی برپا بود و اتاق فکر حامی مذاکره با شیطان بزرگ، چنان تأویل‌های مضحکی از آیات قرآن و روایات منتسب به ائمه درباره ضرورت «مصافحه با دشمن» پخش می‌کرد که بیا و ببین! محرم امسال بنا بود دین بازیچه دست سیاسیونی شود که حلیت اعمال و رفتارهای ضد دینی خود را در تحریف شریعت جست‌وجو می‌کردند و اگر مقاومت روحانیون و علما به ‌عنوان بزرگ حافظان تاریخی دین و سیره آل‌الله نبود، خدا می‌داند عاقبت برخی با این سیاست ایدئولوژیک دین‌گریز به کجا می‌کشید!
«آزادی بیان» شعار دیگران بود اما امروز شعائر سیاست جور دیگر حکم می‌کند. شعارشان کماکان «نقد منصفانه و پاسخ مسؤولانه» است اما امکان خبررسانی بدون استرس و فشار اقتصادی و تهدید و ارعاب روزانه را تنها برای «طیف غربگرا» فراهم ساخته‌اند و دیگران رسما ترجیح دادند قید همکلامی با مخاطبان انقلابی را با ترک اردوگاه حزبی که ذیل چادر مطبوعاتی حاکمیت علم کرده‌اند، بزنند.
پس اگر در نمایشگاه مطبوعات امسال «تکصدایی» رایج شد بدانید که این اعتراضی رسمی به تکانه‌های سیاسی و استرس وارده به زندگی آرمانی و انقلابی مردم است. مردمی که «مرگ بر آمریکا» را به عنوان نشانه‌ای بزرگ از پا برجا بودن نفی ظلم و مبارزه با ظالم، به‌رغم همه فشارهای سیاسی و اقتصادی زنده نگاه داشته‌اند و برای تعریف بدون لکنت و انحراف «خط امام» نیازمند هیچ واسطه‌ای نیستند. آیا گمان می‌کنید مردمی که مک‌دونالد و کوکاکولای دوره شاهنشاهی را ترک گفتند تا چای و شربت روضه اباعبدالله را بدون استرس نوش جان کنند، در حسرت مزه کردن فلان نوشیدنی، دست به آمریکا می‌دهند و جای آن نفت‌شان را با هالیبرتون معامله می‌کنند؟ حاشا و کلا! این آخرین شعله‌های جنگ روانی با ملت نیست اما هیزم آتش‌افروزان رو به اتمام است.


Page Generated in 0/0069 sec