printlogo


کد خبر: 148329تاریخ: 1394/8/14 00:00
تیم برتون؛ نقاشی نابغه یا فیلمسازی دیوانه؟!
دلهره هستی

مرتضی اسماعیل‌دوست: به راستی مرز میان هنرها از طراحی و معماری تا ادبیات و هنرهای تجسمی و نمایشی چنان غیرقابل تفکیک است که گاه نمی‌توان مرزبندی‌های مرسوم رشته‌های دیگر را بر آن قالب ساخت. در واقع هنرها مانند اشیا و عناصر طبیعی، فرمول یا ضابطه خاصی برای طبقه‌بندی نداشته و از این رو نگاهی تنیده در هنرهای مختلف را می‌توان در سیمای هنرمندان و هنرشناسان راستین به انگاره یافت، از این رو نگاه، جنس و نقطه‌های هنر در ترکیبی واحد به هم اتصال می‌یابد، چرا که هنر، امری معنوی است و در دل آن نوعی اشراق و شهود نهفته است و در این جهان بی‌نهایت از خلاقیت، این تخیل است که در نامیرایی تصورات، دامنه‌های متعددی را در بر می‌گیرد و نشانی جذاب بر پیکر اثر می‌افکند. احساسات و عواطف هنرمند و چند معنایی بودن آثار هنری، وجه مشترکی می‌شود تا واژه‌ها، نت‌ها، نقش‌ها و تصاویر در رویایی واحد، جهانی ناگشوده، منظری برین و تابلویی پرنقش و نگار به یادگار دوستداران درآید.
در این مجال، فیلمسازی مورد توجه قرار می‌گیرد که چنان در خیالی شناور از هنرهای مختلف سیر می‌کند که به قاطعیت نمی‌توان گفت در کدام شمایل هنری می‌توان به قاب تحلیلش گرفت، چرا که از سویی تیم برتون پیش از اینکه فیلمساز باشد، نقاش و کارتونیست بوده و این نگاه را در آثار فانتزی و سبک جادویی آثار سینمایی‌اش از فیلم کوتاه «وینسنت» که به شیوه استاپ موشن ساخته شد تا «آلیس از درون آینه» که چندی است تولید آن به پایان رسیده و سال آینده در ماه مه ‌به اکران درخواهد آمد، می‌توان یافت و از طرفی فضای ساختاری آثار و نگاه روایی مدرن فیلمساز، جهانی بصری در فرمی سینمایی را تداعی می‌کند. از این رو نقاشی‌های متحرک، فضای بصری رنگ‌آمیزی شده و داستان‌هایی در قالب بوم تصویر از آثار برتون نابغه، جاودانه‌هایی به موازات سینما و نقاشی ساخته است و این اندیشه فکری گاه به نبردی میان تصویرسازی و نقش‌نگاری درمی‌آید که طعنه‌وار می‌توان آن را در فیلم «چشمان بزرگ» و در رابطه بین والتر و همسرش مارگارت یافت که چگونه بر سر اینکه چه کسی قلم موی نقاشی را در دست داشته باشد با هم اختلاف پیدا می‌کنند! با همه طنازی‌های دیوانه‌وار برتون در خلق فضایی فانتزی، باز هم می‌توان جهانی فلسفی از ذهنی جست‌وجوگر را در هزارتوی خلقت و فرجام آدمی در آثارش جست. در این باب، فیلم فرانکن ‌وینی که انیمیشنی سه‌بعدی و سیاه و سفید به روش استاپ موشن است به دلیل همگرایی شخصیت ویکتور فرانکنشتاین در این اثر با ویژگی‌های تیم برتون که در کودکی علاقه زیادی به تماشای فیلم‌های ترسناک و علمی -تخیلی داشت، می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. «فرانکن ‌وینی» نگاهی بازسازی شده از فیلم کوتاهی به همین نام ساخته تیم برتون بوده و ادای احترامی است به فیلم فرانکشتاین (1931) که براساس کتابی به همین نام نوشته مری شلی ساخته شده بود. این انیمیشن که اولین فیلم سیاه و سفیدی است که به صورت سه‌‌بعدی در آمده، جهان کنجکاو برانگیزی را به تصویر در می‌آورد که وحشت، تعلیق، جنون و تنهایی موجود، بر آن استوار است. تیم برتون کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده، طراح، نقاش و شاعر آمریکایی با نگاهی متفاوت در فیلمسازی و ابرهایی خیال‌پردازانه در سر، سودایی از گم‌گشتگی انسان را در آثارش به تصویر درمی‌آورد. دنیایی آشفته و تیره و تاریک که از «آلیس در سرزمین عجایب» به دنبال کشف لایه‌هایی از فضای فکری پررمز و راز بوده و در عین حال جهانی پُر از هرج و مرج و ناآرامی را با کاراکترهایی صورت سنگی و بی‌حس که در عین ترسناک بودن، ترس در نگاه‌شان جاری است! به تصویر درمی‌آورد. فرانکن وینی، شخصیت اصلی این انیمیشن با یک آزمایش علمی کاری می‌کند که سگ مرده‌اش به نام اسپارکی به زندگی بازگردد اما این کار عواقبی وحشتناک در پی دارد. این انیمیشن هر چه جلوتر می‌رود هیولا‌وارتر می‌شود تا اینکه سرانجام سروکله یک گودزیلا پیدا می‌شود! در حقیقت نتیجه آزمایش‌های انجام شده برای زنده شدن اسپارکی، موجب بیداری هیولاهای عجیب و خون آشامی می‌شود که به شهر حمله کرده‌اند و در پی نابودی هستند. انگاره‌ای از تقابل پیشرفت تکنولوژی با فضایی ناامن برای زیستن که به زبانی کودکانه توسط برتون هویدا می‌شود و فیلمساز از ظرفیت‌های انیمیشن برای قدرت بخشیدن به تخیلات خود استفاده می‌کند تا یادآور آن باشد که علم و اخلاق باید در کنار یکدیگر به کار آیند. تصویری عریان از جهان فکری کودکانه برتون که در آثاری انتزاعی تیم نمایان شده و وجه ترسناک منعکس در نقاشی‌هایش نیز در فیلم‌های ژانر وحشت برتون جاری است.
تیم برتون با همان نگاه ساده جهان نقاشی‌ها، خود را چنین معرفی می‌کند: من تیم برتون هستم. از بچگی نقاشی می‌کشیدم. به نظر می‌‌رسه وقتی که بچه‌‌ها به مدرسه می‌رن، می‌دونی، معلم می‌‌گه اینجوری نباید نقاشی بکشی، باید اونجوری بکشی. پس وقتی بچه‌‌ها به 10 سالگی می‌‌رسن، ممکنه فکر کنن نقاشی بلد نیستن ولی حتی اگه کسی به من می‌‌گفت نقاشی بلد نیستی، بازم از این کار لذت می‌بردم! شانس آوردم معلمی داشتم که مجبورم نمی‌‌کرد جور خاصی نقاشی کنم. اون بچه‌ها رو تشویق می‌کرد که به نوعی با هر توانی که دارن پیش برن و سبک خودشون رو دنبال کنن و دنبال احساس خودشون در نقاشی بگردن. این راهی بود برای کشف زندگی خیالی‌‌مون، احساسات درونی‌‌مون که همیشه بخش مهمی از زندگی من بوده. سبک بصری و تم آثار برتون متاثر از فیلم‌های ژانر وحشت در دهه‌های بیست و سی و بویژه آثار جیمز وال و همچنین فیلم‌های اکسپرسیونیستی سینمای آلمان و نقاشی‌های ادوارد گوری است و این دنیای دیوانه نابغه‌ای با نام تیم برتون است که در جهان‌های موازی تخیلات خود از طراحی تا نقاشی را شاعرانگی می‌کند.
 


Page Generated in 0/0097 sec