printlogo


کد خبر: 148622تاریخ: 1394/8/20 00:00
گزارشی از نشست نمایش فیلم‌های کوتاه در مؤسسه اوج
چراغ‌های حقیقت

پوریا میرآخورلی: پانزدهمین نشست نمایش فیلم موسسه فرهنگی- هنری اوج در حالی یکشنبه 17 آبان ماه 1394 برگزار شد که این موسسه از این هفته تصمیم به نمایش فیلم‌های کوتاه داستانی به جای مستند گرفته است. نوای عزاداری تمام فضای طبقه‌ ششم را پر کرده است. هرکس، هرچند برای بار اول باشد که وارد این طبقه می‌شود، صدا او را به سالن نمایش فیلم هدایت می‌کند. ساعت از 16گذشته است و اندک اندک مخاطبان در حال ورود به سالن نمایش هستند. سالن با چراغ‌های روشن کلیپ‌هایی را همراه با نوای مرتبط با عزاداری سید و سالار شهیدان پخش می‌کند. بعد از تمام شدن کلیپ‌ها و مستقر شدن مخاطبان، مجری روی سن می‌رود و موجز و مختصر حضار را دعوت به دیدن 2 فیلم کوتاه داستانی «هوادار» به نویسندگی و کارگردانی علی دلکاری و «فندک انگلیسی» به کارگردانی مصطفی معارف‌وند و نویسندگی احمد کاوری می‌کند. نکته‌ مشترک هر دو فیلم، علاوه بر کوتاه و داستانی بودن آن، مشارکت خانه فیلم انقلاب اسلامی و تهیه‌کنندگی محمد قانع‌فرد است. بلافاصله چراغ‌ها خاموش می‌شود و «به نام خدا» روی صفحه نقش می‌بندد. فیلم کوتاه «هوادار» با تصویر بسته‌ یک آنتن تلویزیون آغاز می‌شود. در نماهای بعدی به کشمکش میان پیرزن و آنتنی که تصویر را خوب پخش نمی‌کند، می‌پردازد. پیرزن برنامه‌ پخش مسابقات فوتبال‌ را دارد و در ساعات پخش آنها با تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفیدی سعی در دیدن فوتبال دارد که تصاویر برفکی است. پیرزن در دهی تقریبا خالی از سکنه زندگی می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند به او در حل مشکلش کمک کند. سرانجام پیرزن راهی شهر می‌شود تا چاره‌ کار را یاد بگیرد. تا بدین‌جا همه چیز غیرواقعی می‌نماید؛ چه اینکه پیرزنی سنتی تا به این حد علاقه‌مند به فوتبال، تضاد بالایی را به وجود آورده است که آن را از باورپذیری دور می‌کند اما ضربه‌ فیلم در غافلگیری پایانی آن است که این تضاد را برطرف می‌کند. در پایان مشخص می‌شود که پیرزن تمام این تکاپوها را برای پسر معلول خود انجام می‌دهد تا او بتواند فوتبال نگاه کند. «هوادار» با خست در اطلاعات‌دهی به مخاطب و با پنهانکاری سعی می‌کند مخاطب را غافلگیر کند و تمام ایرادها و خرده‌هایی را که مخاطب به باورپذیری فیلمنامه می‌گیرد، خنثی می‌کند. در بحث کارگردانی این فیلم از قاب‌بندی‌های زیبایی سود می‌برد که لوکیشن این فیلم که در یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است، این امکان را فراهم آورده است. علاوه بر آن استفاده از قاب در قاب از نکات بارز دکوپاژهای این فیلم به حساب می‌آید. زمان فیلم تقریبا 15دقیقه است. بعد از اتمام فیلم «هوادار»، بدون وقفه فیلم «فندک انگلیسی» به نمایش درآمد. فیلم فضای تاریکی دارد که موسیقی نیز به تشدید این فضا کمک می‌کند. در نگاه اول، حرکت سریع دوربین(Fast motion)  در بعضی نماها و کات روی ضرباهنگ‌های موسیقی جلب توجه می‌کند. مکان فیلم در موزه عبرت است و لباس‌ها دهه 50 را تداعی می‌کند. ماجرای فیلم درباره شکنجه‌گری (احمد کاوری) است که با یک تفنگ فندکی که پدرش از هند برای او آورده است، سیگارهایش را روشن می‌کند. حین یکی از بازجویی‌ها پیرمرد خدمتکار زندان، جای سلاح واقعی او را با تفنگ فندکی‌اش عوض می‌کند و خب نتیجه‌اش طبیعتاً مشخص است. فیلم در یک لوکیشن برگزار می‌شود و صدای آه و ناله‌ زندانیان به صورت آمبیانس در طول فیلم شنیده می‌شود که این مورد از ظرافت‌های این فیلم به شمار می‌رود. پس از پایان فیلم «فندک انگلیسی» چراغ‌های سالن نمایش روشن می‌شود و مجری از محمد قانع‌فرد دعوت می‌کند روی سن بیاید تا مراسم تقدیر و تشکر از کارگردان‌های این دو فیلم انجام شود. مجری از مصطفی معارف‌وند، کارگردان فیلم «فندک انگلیسی» دعوت می‌کند تا لوح تقدیر خود را از دست تهیه‌کننده‌ کار بگیرد. حضار با صلوات او را مشایعت می‌کنند و بعد از گرفتن لوح‌تقدیر، شاخه گل و یک جعبه‌ خاتم‌کاری شده از او تقاضا می‌شود تا چند کلمه‌ای صحبت کند. مصطفی معارف‌وند می‌گوید: «هرکسی هدفی را دنبال می‌کند و هدف من از ساخت فیلم، خدمت است و اگر توفیق داشته باشم و خدا حمایتم کند، این راه را که قدم اول بود ادامه دهم». مجری از حضار می‌خواهد که اگر کسی سوالی دارد بپرسد. یکی از خانم‌های حاضر در جلسه به غیرواقعی بودن این فیلم و اینکه چنین موضوعی را نشنیده‌ایم که اتفاق افتاده باشد، اشاره می‌کند. کارگردان در جواب می‌گوید: «ظلم پایدار نیست و با این سفارش این فیلمنامه نوشته شد. فیلم بی‌زمان و بی‌مکان است و با توجه به لوکیشنی که در اختیارمان قرار گرفت به رژیم ستم‌شاهی مربوطش کردم. یک‌خطی‌اش که ظلم پایدار نیست، مهم بود». در ادامه یکی از افراد حاضر در جلسه در تایید حرف کارگردان، از عدم لزوم واقعی بودن فیلم‌های داستانی می‌گوید. مجری از عدم حضور نویسنده و کارگردان فیلم «هوادار» می‌گوید که نتوانست در این جلسه حضور داشته باشد و لوح تقدیر و هدیه‌ علی دلکاری به رسم امانت به آقای پارسا سپرده می‌شود. بعد از تحویل لوح تقدیر به ایشان و سوال نداشتن حضار، مجری می‌گوید: «کار آنقدر خوب بود، سوالی وجود ندارد». در آخر از محمد قانع‌فرد، تهیه‌کننده هر دو فیلم نیز تقدیر می‌شود.
در پایان پانزدهمین نشست نمایش فیلم موسسه فرهنگی- هنری اوج فرصتی دست داد تا با مصطفی معارف‌وند، کارگردان فیلم «فندک انگلیسی» گفت‌وگوی کوتاهی انجام دهیم.
 شما در جلسه گفتید که می‌خواستید فیلمی بی‌زمان و بی‌مکان بسازید اما لباس‌ها، آکسسوارها، لوکیشن و دیالوگ‌هایی که در فیلم بیان می‌شد، مشخصاً به دوران رژیم ستمشاهی ارجاع داشت. این قضیه با حرف شما در تضاد نیست؟
با بازدید از موزه عبرت و خواندن اسناد به این نتیجه رسیدم که این اتفاق خیلی فجیع‌تر رخ داده است. در کل، خواستیم فیلمی بسازیم به این مضمون که ظلم پایدار نیست. سفارش کار به آقای کاوری داده و فیلمنامه‌ای با این مضمون نوشته شد.
 بعد از بازدید از موزه‌ عبرت، تغییراتی در فیلمنامه ایجاد شد یا بعد از بازدید سفارش این فیلمنامه را دادید؟
من در گذشته از موزه عبرت بازدید کرده بودم و دوست داشتم فیلمی با چنین مضمونی بسازم. فرصتی دست داد با آقای کاوری صحبت کنیم که فیلمنامه‌ای با این مضمون بسازیم.
 برای کار بعدی چه برنامه‌ای دارید؟ می‌خواهید همین سبک و مضمون را ادامه دهید؟
تمام انگیزه من برای فیلمسازی، تحصیل در کارگردانی و... هدفم خدمتم به مردم است و این خدمت شاید در دستیاری اثر فرد دیگری باشد. فرقی نمی‌کند به چه شکلی باشد. من این خدمت را به مردم می‌کنم.
 نکته‌ جالبی که در کار شما دیده می‌شود این است که برای حرفه‌ نویسندگی و تخصص فیلمنامه‌نویسی احترام قائل شده‌اید و به سندروم امروز سینمای ایران که کارگردان، فیلمنامه را هم می‌نویسد دچار نشده‌اید. این در کارهای بعدی هم ادامه خواهد داشت؟
 به نظر من کارگردان باید به فیلمنامه‌نویسی آگاهی داشته و دوره‌ای را گذرانده باشد اما من برای کار بعدی‌ام به حرفه‌ نویسندگی احترام می‌گذارم و یک نویسنده استخدام می‌کنم. من یک کارگردانم.
 کاری را در دست تولید دارید؟
کار داستانی نیست. یک اثر مستند است که یکی از دوستان فیلمنامه‌اش را نوشته است، طرح ارائه شده و قرارداد بسته شده است.


Page Generated in 0/0059 sec