سجاد عابدی: رسانهها و نقش تاثیرگذار آنها در حکومتها، مورد توجه همه حکومتها، احزاب و جریانات سیاسی بوده و هست. در دهههای اخیر نقش رسانهها از عرصه اطلاعرسانی به عرصه تاثیرگذاری بر حکومتها و سیاستهای کلان کشورها ارتقا یافته است. در انقلابهای رنگین یا مخملین در دهه اخیر، این نقش کاملاً مشخص و مشهود شده و صاحبنظران را بر آن داشته که به بررسی ابعاد قدرت رسانهها در تحولات سیاسی اخیر بپردازند. به دنبال پایان جنگ سرد و شکلگیری جهان تکقطبی، آمریکا برای حاکم کردن ارزشهای لیبرالیسم استراتژی خود را از جنگ سرد به نبرد فرهنگی و جنگ نرم تغییر داده و با اجرای انقلابهای رنگی یا مخملی در برخی کشورها مانند «اوکراین»، «گرجستان» و «لبنان»، جای پای خود را در این کشورها مستحکم کرد. «جنگ نرم»، «انقلاب مخملین» یا «نارنجی» نظریهای است که توسط فردی به نام «جین شارپ» ارائه شده و در عمل در کشورهایی اجرا شده و با موفقیت توأم بوده است. مهمترین ابزار «جنگ نرم» رسانهها هستند. در این پژوهش تلاش شده است نقش رسانهها (بویژه رسانههای مکتوب) در زمینهسازی و بسترسازی براندازی نرم در کشور ایران مورد بررسی قرار گیرد. در این تحقیق با نظرخواهی از متخصصان ارتباطات، نقش رسانهها در ناکارآمدی دولتها، ایجاد فضای آشوب، التهاب و نافرمانی مدنی و اجتماعی و تشدید معضلات اجتماعی و ناهنجاریها در جامعه و استفاده از استراتژی فریب که منجر به تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای نامطلوب میشود، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در این تحقیق به تکنیکها و تاکتیکهای رسانهای از جمله اغراقگویی، القا و اقناع مخاطبان، برجسته کردن مواردی مانند دموکراسیخواهی، حقوق شهروندی، ایجاد فشار روانی و تضعیف روحیه مردم و دوقطبی کردن جامعه توسط رسانهها که بستر براندازی نرم را فراهم میکند، پرداخته شده است. در اهـمـیـت ایـن مطلب همین قدر باید گفت که امروز خواسته مهم و راهبردى دشمنان انقلاب اسـلامـى تـحقق این نوع براندازى در میهن عزیز ماست؛ براندازى نرم مانند موریانه هوشیارانه عمل مىکند، عجله نشان نمىدهد و از درون میپوکاند. شرط آن این است که ابتدا چنین پدیدهاى را بشناسیم و بعد روشهای مقابله بـا آن را. همچنین ابعاد و مفاهیم شامل دیپلماسی عمومی، کمیته خطر جاری، پروژه «دلتا»، پروژه ریکا دوبی، ابزارهای موثر در پروژه نرمافزاری، مفهوم جدید در ادبیات بینالمللی، استراتژی فشار از بیرون و تغییر از درون، بازیگران اصلی براندازی نرم، اپوزیسیون خارج از حاکمیت، تهدیدات نرم و جنگ رسانهای- که جنگ نرم، جنگ بدون خونریزی و جنگ آرام تلقی میشود- استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور هدف، بهرهگیری از توان و ظرفیت رسانهها (اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) که به منظور دفاع از منافع ملی است. برجستهترین جنگ رسانهای نیز جنگ نرم و جنگهای جدید بینالمللی است که طرفین نبرد تنها برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش از رسانهها بهرهگیری میکنند. جنگی که بر صفحات روزنامهها، میکروفن رادیوها، صفحات تلویزیون و عدسی دوربینها جریان دارد. به هر حال ضمن معرفی اجمالی انقلابهای رنگی یا مخملی که ویژگی اصلی آنها مقاومت بدون خشونت در برابر حکومت اقتدارگرا و مبارزه از طریق نافرمانیهای مدنی است، به بررسی نقش رسانهها و تأثیر آنها در به وجود آمدن انقلابها در عصر جدید میپردازیم؛ انقلابهایی که برخلاف انقلابهای بزرگ دنیا، در دهه گذشته، بدون آسیب جدی به کل مجموعه یک کشور، نظامهای اقتدارگرا را از قدرت برکنار کردهاند. در تـاریـخ مـعـاصـر جـهـان نـمونههاى مختلفى از براندازى نرم رخ داده است. تلاش انگلیس و عوامل وابسته آن براى ایجاد انحراف در نهضت مشروطیت ایران از جمله این نمونههـاسـت. در جـریـان ایـن نـهـضت تلاش شد به کمک فعالیتهایى مانند نفوذ در سطوح بالاى نهضت، ایجاد بدبینى و دودستگى، مشروطیت از مسیر واقعى خود که ایجاد عـدالت بـراى مـردم بود، دور افتد و در مسیرى قرار گیرد که بر اثر شدت گرانىها، قـحـطـىها و هـرج و مـرج، زمـیـنـه بـراى کـودتـاى دیکتاتورى به نام رضاخان فراهم شود. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز شاهد آن بودیم که برخی سازمانهای جاسوسى غربى، مستقیم یا غیرمستقیم با برخى روزنامهها تماس برقرار کرده و آنها را در مسیر اهداف بـرانـدازانـه خـود ضـددولت مـصـدق هـدایـت و سرانجام با کودتای مشابه براندازی نرم آن را ساقط میکنند. اخیرا سازمان اطلاعات آمریکا (سـیـا) اسـنـاد خـود را دربـاره نـقـش خود در مـطـبـوعـات ایـران، قـبـل از کـودتـاى 28 مـرداد، مـنـتـشـر کـرده است که این نشان مىدهد برخى روزنامهها با پول، هدایت و تغذیه سیا زمینهساز کودتاى 28 مرداد 32 بودهاند. یـادآور مـىشـود کـودتـاى فـوق از نوع کودتاهاى رایج جهان نبود که توسط عدهاى از نـظـامـیـان انـجـام مـىشـود بلکه نمونه بارزى از براندازى نرم بود که با تظاهرات افرادى انجام شد که عدهاى از آنان، از اشرار و اوباش به حساب میآمدند. در پی قطع روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تاکتیکهای متعددی توسط آمریکا برای تضعیف، انزوا، به چالش کشیدن، هدر بردن منابع جمهوری اسلامی ایران و ایجاد یأس و ناامیدی در مردم استفاده شده است. هرچند در موارد متعددی درگیریهای نظامی محدودی بین 2 کشور نیز به وقوع پیوسته ولی در یک نگاه کلی میتوان رویکرد براندازی نرم را اصلیترین سیاست آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی دانست. ایالات متحده در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ و برنامه گسترش آزادی و دموکراسی در جهان، به طور آشکار اعلام کرده است از جریانهای اجتماعی منجر به دگرگونی نظامهای سیاسی این کشورها حمایت همهجانبه میکند و حتی جهت راهاندازی چنین جنبشهایی مداخله خواهد کرد. در این باره به صورت خاص، برخورد آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در یک برهه زمانی حدودا 30 ساله مبتنی بر وقایع و صحنههای مختلفی از براندازی نرم بوده است. با توجه به بیانات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای مبنی بر نفوذ آمریکا [مذاکره با آمریکا ممنوع است. مذاکره آمریکا با ایران یعنی نفوذ. میخواهند راه را باز کنند برای تحمیل؛ در همین مذاکرات هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند یک نفوذی کردند]، حال باید به ویژگی برجسته و نقش خاص رسانههای نوین و فناوریهای جدید اطلاعاتی نیز در شکلگیری این انقلابها و نفوذ توجه کرد. به جرأت میتوان گفت رسانهها نقش وصلکننده ویژگیهای فوق را به همدیگر داشتهاند (رسانهها ارتباط بین احزاب، جنبشهای دانشجویی، بنیادها و سازمانهای غیردولتی و بویژه تودههای مردم با همدیگر را تسهیل میکنند). چهبسا فقدان همین حلقهاصلی در رخدادهای ونزوئلا و بلاروس مانع به وقوع پیوستن انقلاب رنگی و نفوذ در این کشورها شد.