printlogo


کد خبر: 148655تاریخ: 1394/8/20 00:00
برشی از زندگی علامه طباطبایی و همسرش

علامه طباطبایی به اتفاق همسر و برادرش به مدت 10 سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حکیم الهی در این مدت ضمن کسب معارف فقهی، عرفانی و فلسفی موفق شد آثاری را در حکمت و کلام اسلامی تدوین کند اما در اواخر این دوران از لحاظ معیشتی دچار مضیقه شد، زیرا نسبت به مصرف بیت‏المال و سهم امام حساس بود و برای اعاشه و برآوردن مایحتاج زندگی از آن استفاده نمی‏کرد و هزینه زندگی وی از محل مختصر وجهی که از محل درآمد ملکی موروثی به دست می‏آمد اداره می‏شد که از تبریز به نجف حواله می‏شد ولی به تدریج که رضاشاه قدرت بیشتری به دست آورد مانع ارسال وجوه به خارج کشور شد و دیگر مبلغی به دست استاد علامه نرسید.
 ایشان علاوه بر پیشه کردن قناعت کامل و به معرض فروش نهادن برخی اثاث‌های منزل، دست به استقراض زد و پیوسته در انتظار رسیدن پول از ایران بود اما این انتظار به جایی نرسید و تدریجا امکانات مالی این خانواده به تحلیل می‏رفت و روز به روز دچار تنگناهای اقتصادی می‏شدند و همسر و طفلی 3 ساله وضع نامطلوب و ناگواری را سپری می‏کردند. در این بحران ناراحت‌کننده ناگهان به طور غیرمنتظره‏ای وجهی از ایران رسید. علامه با این مبلغ در اولین وهله بدهکاری‌های خود را پرداخته و پس از ادای دین تصمیم به مراجعت از نجف گرفت. «سیدعبدالباقی» در نوشتاری، اظهار داشته که مرحوم ابوی به بنده فرمودند: آخرین ریال آن پول دقیقا صرف آخرین نیازهای سفر ما از نجف به تبریز شده و وقتی به موطن خویش رسیدیم، حتی دیناری از آن وجه، باقی نمانده بود و آن مقدار پول برای این نیاز واقعی در نظر گرفته شده بود.
هنگامی که این خانواده به تبریز رسیدند، اگرچه به لحاظ رسیدن به وطن و تجدید دیدار با بستگان و بهبودی اوضاع اقتصادی در وضع مطلوبی قرار گرفتند ولی همسر علامه از لحاظ معنوی و به خاطر قطع ارتباطی که با عتبات مقدسه داشت محزون به نظر می‏رسید.
علامه طباطبایی فرموده است: عیال ما که زن بسیار مؤمن و بزرگواری بود و در معیت ایشان برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شدیم، ایام عاشورا برای زیارت به کربلا می‏آمدیم و پس از پایان این مدت، چون به تبریز مراجعت کردیم روز عاشورایی در منزل نشسته و مشغول خواندن زیارت عاشورا بود، می‏گوید ناگهان دلم شکست و با خود نجوا کردم: «10 سال در کنار مرقد مطهر حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در روز عاشورا بودیم و امروز از چنین فیض عظمایی محروم شدیم. یک مرتبه دیدم در حرم مطهر حضرت امام حسین(ع) در زاویه حرم بین بالاسر و روبه‌رو ایستاده‏ام و رو به مرقد مطهر مشغول خواندن زیارت هستم و مشخصات بارگاه سالار شهیدان همچون گذشته بود ولی چون روز عاشورا بود و مردم غالبا برای تماشای دسته‏های عزادار و سینه‏زن می‏رفتند تعداد زائران کم بود و تنها در پایین پای مبارک، مقابل قبر سایر شهدا چند نفری ایستاده بودند و برخی از خدام برای آنان زیارت می‏خواندند. چون به خود آمدم دیدم در خانه خود نشسته و در همان محل (در خانه تبریز) مشغول خواندن بقیه زیارت عاشورا هستم!
ناگفته نماند که این خانواده در تبریز به منزلی واقع در جوار خانه همان شخصی که امور ملک و اموال علامه و برادرش را عهده‏دار بود راهنمایی شدند و پس از چند ماه توقف، خانه‏ای در کوچه مجتهد تبریز اجاره کرده و بدان نقل مکان یافتند. از خانه پدری خبری و اثری نبود تا این مسافران در آن اسکان یابند. بعد از مدتی استراحت، دید و بازدید، صله ارحام و سپری شدن فصل سرما، علامه طباطبایی به منظور بازدید از زمین‌های زراعتی عازم روستای «شادآباد» شد که مشاهده کرد قنات‌ها نیمه‌خشک و زمین‌ها سخت و متروک شده و زراعت کم رونق شده و درآمد هم آسیب پذیرفته است و ناگوارتر از این وضع به دستور رضاخان خائن برای همه املاک سند زده شده و املاک موروثی این دو برادر (علامه و سیدمحمدحسن الهی) به نام شخص دیگری ثبت شده و سند صادر شده بود.
علامه با تحمل مشقات زیاد و صرف هزینه و وقت بسیار به استرداد املاک موفق شده و چند سالی از عمر خود را در جهت احیای زمین‌های زراعتی و اصلاح باغات سپری می‏کند و در این دوران که ایشان حتی در فصل سرما و حین ریزش باران و برف، مدام در حال تلاش بودند همسرشان با مرحوم علامه همکاری می‏کرد. معمولاً علامه و همسرش در سفرهای بین روستایی و نیز برای دید و بازدید اقوام و میهمانی بین خویشان که ساکن نقاط مجاور بودند از اسب استفاده می‏کردند و به قول فرزند ارشدش: «این زوج هر دو سوارکاران
لایقی بودند».


Page Generated in 0/0064 sec