printlogo


کد خبر: 148692تاریخ: 1394/8/21 00:00
در حال و هوای اشعار عباس باقری
نام شهیدان را از تابلوی تجارتخانه‌ات بردار!

حسین قرایی: زابل شهری است که عباس باقری، شاعر و پژوهشگر هم روزگار ما شیفته آن است. موقعیت‌ها و منصب‌های زیادی هم به این شاعر دغدغه‌مند در پایتخت و جاهای دیگر پیشنهاد شده که وی نپذیرفته است. تکاپوی باقری برای ارتقای فرهنگ این سرزمین تکاپویی ستودنی است. توجه او به شعر و تئاتر و نمایش و هنرهای دیگر، او را مأمنی برای خیلی از هنرمندان  این خطه قرار داده است تا در سایه‌سار  محبت او به رشد فرهنگ انقلاب اسلامی توجه بیشتر داشته باشند. علاوه بر این، با توجه به  توانمندی مدیریتی باقری، او در ورزش باستانی نیز نامی شناخته شده محسوب می‌شود.
3 سال پیش همراه تعدادی از شاعران به شهر زابل سفر کردیم و او برای بی‌آبی «هامون» جشنواره شعری ترتیب داده بود. جشنواره در نهایت سادگی و بی‌آلایشی برگزار شد. چند شب شعرخوانی بود و ما شعرهای محمدباقر کلاهی‌اهری، محمدرضا سهرابی‌نژاد، خدابخش صفا‌دل و... راجع به هامون را در این شب‌های شعر شنیدیم. باقری توانسته بود با مهارت خاصی که نامش صداقت است خیل و سیل شاعران معاصر را به آن دیار گسیل دهد. طی چندین سالی که این جشنواره برگزار می‌شود او پای شاعران ارجمندی را به آن دیار باز کرده؛ کیومرث عباسی‌قصری، حسین اسرافیلی، سیدعلی موسوی‌گرمارودی، علیرضا قزوه و... نمونه‌هایی از شاعرانی بودند که سالیان سال در محضر مردم میهمان‌دوست «زابل» شعرخوانی داشتند و به گفته عباس باقری مورد استقبال مردم قرار گرفتند.
جوشیدن با مردم و اعتقاد به هنر
مردمی‌- انقلابی از عباس باقری چهره‌ای موجه و مورد اعتماد در بین اهالی زابل ساخته است. طی چند روزی که در زابل به گشت و گذار مشغول بودیم طیف‌های مختلف فکری – فرهنگی، باقری را روی سر می‌گذاشتند.
باقری همه امکانات فرهنگی شهر را برای شعر، بسیج کرده بود. دانشگاه زابل، فرهنگ و ارشاد زابل، فرمانداری، شهرداری و نهادهای دیگر را برای خدمت به شعر سامان داده بود.
عنایت ویژه باقری به جوانان شاعر و شاعران خلاق جوان از آنها شاعرانی قابل اعتنا ساخته است. برگزاری گعده‌ها و کانون‌های ادبی در شهرستان زابل و سرکشی باقری به روستاهای مرزی کشور جهت ارتقای منویات فرهنگی - انقلابی، او را به جهادگری فرهنگی تبدیل کرده است و ‌ای کاش باقری‌ها در شهرهای دیگر هم علمدار شعر بودند تا شکوه فرهنگ و شکوه شعر بیشتر به چشم می‌آمد.
باقری در کنار فعالیت‌های فکری - فرهنگی در زابل و شهرهای اطراف، شعر سرودن را نیز جدی گرفته است. اولین مجموعه شعر او «تبعید در آفتاب» نام دارد که سال 62 روانه بازار نشر شد.
عباس باقری، چندین بار به عنوان بهترین شاعر دفاع‌مقدس کشور معرفی شده است، از آثار این شاعر زابلی در سال 1991 به زبان فرانسه گزیده‌ای به دست چاپ سپرده شد. از آثار او می‌توان به کتاب‌هایی مثل: «تکیه بر زخم»، «ایوب در باد»، «باران تلخ»، «صبح در پرگار»، «سنگ و سرنا»، «از پلک سنگ»، «روزی کبوتری»، «نه پنجره‌ای نه‌ ای‌کاش»، «ناگهان از خاک» و... اشاره کرد.
باقری جزو شاعران انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد که شعرش همیشه ارزش‌ها را فریاد می‌کند. او وقتی از جانبازان سخن می‌گوید، دردی در شعرش جریان دارد که از نهاد یک انسان دغدغه‌مند برمی‌خیزد:
«این سرفه‌ها / چه قدر خوش اقبالند / که از دهان تو می‌خیزند / کودک، اما / نمی‌داند / به مادرش می‌نگرد / و سفره بی‌نان!»  (ناگهان از خاک، ص 25)
اما شاعر مطالبه‌گر ما گاهی اوقات با معیارهای این دنیا سازش ندارد و دوست دارد گردش گردونه را بر هم بزند و همه اینها را در چند کلمه به شکل اعتراض معقولی بیان می‌کند؛ او در درددلی با شهیدان اینگونه از احساس و عاطفه شاعرانه‌اش مدد می‌گیرد:
«خوب شد که نیامدی
اگرنه
حالا روزی هزار بار
باید
رفتنت را انکار می‌کردی!»  (همان، ص 118)
گاهی اوقات باقری یکپارچه شور و غوغا و اعتراض می‌شود. هیچ‌گاه یادم نمی‌رود در مراسم پاسداشتش در «شب شاعر» حدود نیم ساعت شعرهای بومی اعتراض‌آمیز خواند. شعرهایی که رگ جمعیت مخاطب را به جوش می‌آورد. دردواره‌های او که رنگ اعتراض و دغدغه و انقلاب و شهدا و مفاهیم زلالی از این دست می‌گیرند شنیدنی می‌شوند؛ به یکی از همین شاهد مثال‌ها بیشتر بنگرید:
«با شناسنامه‌ات وام می‌گیرند
و نسل بی‌درد
در خانه‌های  فراموش
تکثیر می‌شود». (همان، ص 120)

وقتی باقری این روزگار را با دوران طلایی دفاع‌مقدس  مقایسه می‌کند فاصله‌ها را زیاد می‌بیند و با خروشی انقلابیِ یک دوستدار انقلاب اسلامی اینگونه فریاد می‌کند: «هر کاری می‌خواهی بکن / اما / نام شهیدان را / از تابلوهای تجارتخانه‌ات بردار!»  (همان، ص 126)
باقری سال‌های سال است مسؤولیت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی زابل را در اختیار دارد. با «آزادگی» همسایه دیوار به دیوار است و از همین چشم‌انداز است که به امور فرهنگی، سیاسی و... می‌نگرد و همیشه از دریچه همین آزادگی و مردم‌داری‌اش به سمت اشعار اجتماعی سوق پیدا می‌کند؛ و مگر می‌توان رزمنده بود و بعضی رفتارها را دید و اینگونه نگفت؟!
«سنوات جبهه‌اش را می‌فروشد / وزیر می‌شود / زخم‌هایش را / با خدا معامله می‌کند / زمین‌گیر می‌شود».  (همان، ص 128)
باقری با شناخت عمیقی که از کلمه دارد، سعی می‌کند در نهایت ایجاز تمام حرف‌های شاعرانه اما اندیشمندانه‌اش را بزند، او با نگاهی همه شوق و احترام خطاب به شهدا می‌گوید:
«از وقتی که رفته‌ای
همه چیز گران شده است
جز عطر یاد تو در باران».  (همان، ص 65)
شاعر خوش ذوق ما، قدر کلمه را می‌داند و گاهی اوقات در 6-5 کلمه حرف‌هایش را در قاب تماشایی این چند کلمه می‌زند:
«گمنامی است؛
نامه سرگشاده
به مردم».  (همان، ص 93)
در حقیقت باقری، اشعار کلاسیک قابل تحسینی دارد ولی به نظر من او در اشعار سپید و نیمایی‌اش به‌روزتر جلوه کرده و در این قالب راحت‌تر و خوش‌ساخت‌تر حرف‌هایش را می‌زند تا جایی که در خیلی از شعرهای نیمایی این شاعر نوپرداز از حشو خبری نیست.
من «باقری شاعر» را دوست دارم و همیشه دعا می‌کنم خداوند امثال ایشان را برای تعالی فرهنگ جامعه زیاد کند.


Page Generated in 0/0070 sec