فرزاد اعتمادی: «ما مدیون چکمههای رضاشاهیم. من معتقدم تاریخ بهترین تعیینکننده است به شرطی که تحریف نشود؛ به نظر من رضاشاه خدمات زیادی به ایران کرد. من معتقدم ایران مدیون 2 نفر است؛ یکی شمشیر آغامحمدخان و دیگری چکمه
رضاخان. هر چند در دوران رضاشاه فضای بسته و دیکتاتوری حاکم بود ولی همین رضاخان توانست یکپارچگی را در ایران حفظ کند و تمامیت ارضی را حفظ کند و خدمات عمرانی زیادی را برای ما به ارمغان بیاورد».(1) «من کشور اسرائیل را به رسمیت میشناسم، چراکه سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته است».(2) «بنده به عنوان یک ایرانی مسلمان نمیدانم چرا باید از شعار نه غزه و نه لبنان اعلام برائت کنم؟»(3) «ایکاش یاد میگرفتیم از مرگ انسانها بهرهبرداری سیاسی نمیکردیم».(4) و...
اینها گوشهای از اظهارنظرها و گفتههایی است که در نگاه اول به سخنان نوسلطنتطلبان یا اپوزیسیون خارجنشین میماند اما گوینده آن کسی نیست جز «صادق زیباکلام» استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که بسیاری از عوام او را از مصاحبههای مکرر با رسانههای بیگانه یا صفحههای روزنامهها، مجلات و خبرگزاریهای داخلی با آن «بندیلکها»ی همیشگی(!) میشناسند. البته این همان توصیف و تصویر خوشایندی است که وی سالها تلاش کرده بر خاطر همگان بنشاند. تلاش شده این تصویر برای خواص در پسزمینه قرار گیرد و فوکوس روی چهره آکادمیکی باشد که مثل همه شهروندان، مترو سوار میشود و خیلی وقتها لباسهای چروک میپوشد اما نماد یک روشنفکر واقعی است؛ روشنفکری که هر چند بسیار متمدن است اما حاضر است با هر کس متضاد او فکر میکند وارد پروسه دست به یقه کلامی شود و بهزعم خود در مناظره او را ضربه فنی کند.
زیباکلام عادت ندارد در جواب خبرنگاری که برای مصاحبه به گوشی او زنگ میزند یا در اتاقش را برای گفتوگوی چهرهبهچهره میکوبد نه بگوید حتی اگر واقعا تخصص یا اطلاعی درباره موضوع مصاحبه نداشته باشد و اصولا فرقی نمیکند موضوع بحث «چالشهای جامعه مدنی در ایران» باشد یا «ضرورتهای اصلاح خط تولید دستگاههای پنوماتیک در فضای پساتحریم» یا حتی «تاثیر ریزگردهای خوزستان بر زیست دوگانه حشرات بومی»، مهم این است که اسم و عکس وی در مجلات و روزنامهها و سایتها آذین رسانه باشد. گفته میشود دکتر پروندهای قطور و آرشیوی کامل از مصاحبهها و یادداشتهایش برای جراید مختلف در دست دارد و به این مجموعه بریده روزنامهها و پرینت صفحات سایتهای خبری، به چشم سرمایهای گرانسنگ مینگرد. به باور
بسیاری از همکاران و نزدیکان وی، ژورنالگراییاش تا حدی است که میتوان او را به «اقیانوسی با عمق 5/0 سانتیمتر» تشبیه کرد.(5)
تحلیل شخصیت زیباکلام را میتوان از زوایای مختلف مورد ارزیابی و تدقیق قرار داد. «گونهشناسی روانی وی» تنها یکی از این زوایاست. به باور برخی متخصصان این رفتار زیباکلام را که در مناظرهها بسیار مایل است با تحقیر افکار و عقاید و ایدهها و نظرات طرف مقابل، وی را زیر سوال ببرد و خود را در مقام دانای کل و یگانه تحلیلگر مسائل غامض و بغرنج نشان دهد، میتوان برآمده از نوعی «نارسیسیسم»(6) یا به عبارتی «خودشیفتگی» دانست بویژه اینکه میل ایشان به دیده شدن و همیشه مطرح بودن، پایانپذیر نمینماید.
البته گونهشناسی استاد(!) از این زاویه محل اختلاف است، زیرا برخی دیگر از متخصصان به پیشرفت شِقّی از «مانیا»(7) یا به اصطلاح «شیدایی» در ایشان اعتقاد دارند. درباره نشانههای مانیا باید گفت کوچکترین مخالفت و مسالهای که باب میل فرد نباشد، باعث عصبانیت و پرخاشگری وی میشود. فرد حراف شده و زیاد و سریع صحبت میکند که نشاندهنده سرعت بالای تفکر است که «فشارکلام»(8) نامیده میشود. در این زمینه افکار خودبزرگبینی نیز شایع است، مثلا ممکن است فرد خود را لیدر یا اندیشمندی جهت راهنمایی مسؤولان کشور بداند. گاهی فرد دچار هذیان گزنده و آسیب میشود و فکر میکند دیگران به دلیل اهمیتش قصد توطئه علیه او را دارند.
برخی دیگر «لجاجت و تلاش برای حرکت خلاف جهت» را از ویژگیهای شخصیتی زیباکلام میدانند؛ ویژگیای که از برخی عبارتها و سخنان وی پیداست. به عنوان مثال در فضایی که بسیاری از مردم داغدار از دست دادن عزیزان خود در فاجعه منا هستند و مواضع و رفتارهای نخوتآمیز و غیرمسؤولانه سعودیها دیگ خشم مردم را به جوش آورده بود، همصدایی زیباکلام با آلسعود مبنی بر سیاسیکاری ایرانیها در قضیه منا نمکی بود که زخم فاجعه را سوزانتر میکرد. در این فقره مقام خودتحلیلگرپندار صادق زیباکلام از این واقعیت به دور بود که رخدادی چون منا به دلیل سابقه و پیشینه و به طور کلی فضای روابط ایران - عربستان، ماهیتاً سیاسی است و اتفاقا این خود سعودیها هستند که با پررنگ کردن مباحث سیاسی و بیتوجهی به تحلیلهای فنی چگونگی بروز فاجعه، به دنبال فرار از زیر بار مسؤولیت، فرافکنی و مقصر جلوه دادن دیگران بویژه تهران هستند.
صرف نظر از گونهشناسی وی و مهمتر از آن، «تبارشناسی زیباکلام» است. از این منظر زیباکلام یک فرد به شمار نمیآید زیرا وی نماینده یک جریان است؛ جریانی که از دههها پیش حتی قبل از انقلاب مشروطه وجود داشت، پس از آن نضج گرفت و تا به امروز هم ادامه دارد.
این تبار را میتوان با عناوینی چون «منورالفکری لیبرالمآبانه»، «خودبدانگاری بیگانهپرستانه» و «دائمالنقادی ساختارشکنانه» نامگذاری کرد. یکی از ویژگیهای این جریان را میتوان پشتپا زدن و دستکم نادیده انگاشتن سرمایههای بومی و توجه به ارزشها و هنجارهای غربی در بسیاری از شؤون سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی - فرهنگی دید. به این شکل است که حاکمی چون «رضا آلاشتی» به عنوان مجری نوسازی غربی در ایران، مهر تایید چهرهای چون زیباکلام را دریافت میدارد و تنها به واسطه تصمیم نهاد ناکارآمدی چون سازمان ملل در شناسایی رژیم جعلی صهیونیستی، اسرائیل دولتی مشروع به شمار میآید.
ویژگی دیگر این تبار، ترجیح عافیتطلبی و به اصطلاح آموزههای صلح لیبرالی بر دیدگاه انقلابی است. از این رو است که تلاش برای احقاق حقوق هستهای ملت و یک دهه ایستادگی در برابر قدرتهای جهانی بر سر اصول و ارزشهای انقلابی برای چهرهای چون زیباکلام هرگز قابل درک نیست و معنایی جز خسران عظیم ندارد.
از منظر این تبار و به طور ویژه زیباکلام که در ادراک ریاضی وی 2 به علاوه 2 تنها جوابش 4 خواهد شد، پدیدههای انسانی و اجتماعی تنها تکبعدی و دلیل رخداد آن تکمتغیری است. به این دلیل است که زیباکلام [و تبار فکری وی] همواره به دنبال سادهسازی تحلیل همه فرآیندها و رخدادهای سیاسی و اجتماعی است و باور دارد علتجویی و راهکاریابی همه پدیدهها و بحرانها تنها در طبله این دید به اصطلاح منطقی یافت میشود.
نکته قابل تاملتر قرار دادن چنین چهره و تباری در کانون توجه و تمرکز رسانهچیهایی است که برای اغراض خود به دنبال زبانی گویا و نه دریافت معنا میگردند؛ از این رو است که این زبان به هر سمت ناروا و نامفهومی نیز بگردد تصویر زیباکلام با همان بندیلکهای همیشگی بر تارک جراید زنجیرهای نقش خواهد بست.
پینوشت
1- مناظره دانشگاه صنعتی اصفهان با موضوع بررسی ریشههای آمریکاستیزی در ایران، آبان 89
2- مناظره دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع تعامل انقلاب اسلامی با غرب، بهمن 92
3- گفتوگو با افکارنیوز، مرداد 93
4- منتشرشده در صفحه فیسبوک صادق زیباکلام پس از فاجعه 2 مهر 94 در منا
5- توضیح آنکه وی در همه زمینهها ورود میکند بدون آنکه به عمق مساله واقف باشد(!)
6- در روانشناسی، خودشیفتگی یا نارسیسیسم (Narcissism) بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشتهای درونی است. نارسیسیسم از ریشه لغت یونانیشده نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شده است. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوبچهرهای بود که از عشق دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب شد. نام گل نرگس برگرفته از این افسانه است. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاسیافته خود) نمیرسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه مینشیند تا تبدیل به گل میشود. در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصههای روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بیحد و حصر شناسایی میشود و آن را نوعی اختلال روانی میدانند.
7- مانیا (Mania) یک نوع بیماری روانی است که با ایجاد اختلـال در فرد باعث بروز تغییرات و دگرگونیهـای ناگهانی در رفتار، حالـات، انرژی و توانایی عملکرد فرد مبتلا میشود. بیمار دچار این بیماری در دورههایی از زندگی بسیار فعال، سرزنده، شاد، دارای اعتماد به نفس زیاد و گاهی زیاده از حد کمخواب و ولخرج میشود. بیمار مانیک ممکن است احساس شادی عجیبی در خود داشته باشد و بیدلیل بخندد و بیش از حد شوخی کند. حتی گاهی این رفتار از طرف دیگران خیلی هم پسندیده به نظر میرسد و بسیاری، وی را تحسین میکنند اما وقتی بیماری شدید میشود، فرد به یک بیمار روانی تبدیل میشود، یعنی مراحل فکری با تواناییاش برای قضاوت درباره حقیقت همخوانی ندارد.
8- Pressure Of Speech