اتفاقات این روزهای فوتبال ایران نشان داده دستهای پشتپرده آنقدر جرات یافتهاند که پردهها را کنار بزنند و آشکارا به میدان بیایند. به گزارش شفقنا، لیگ برتر فوتبال ایران از روزی که شروع شد تاکنون حاشیههای متعددی داشته و هر سال مسالهای تازه در آن رخ میدهد. یک بار توپهای مورددار، بار دیگر معضل جادوگری و رمالی، زمانی برنامهریزی پراشتباه، داوریها، بدهیهای میلیاردی باشگاهها، چالش استانداردسازی و کسب مجوز حرفهای با سندسازی و... تنها گوشهای از نقاط تیره فوتبال ایران هستند. در میان این سیاهیها، نقطه تاریکی هست که کم و بیش در سایه مشکلات و هیاهوی فوتبال پنهان است اما امروز تاحدودی دستش رو شده و از پشتپرده بیرون آمده است؛ «دلالی» در فوتبال ایران بیداد میکند و این مسالهای نیست که به راحتی بشود تکذیب یا پنهانش کرد. فصل پانزدهم لیگ برتر فوتبال ایران که به هفته دوازدهم رسید، رد پای دلالها و کارچاقکنهای فوتبالی هم نمایان شد؛ افرادی که از ابتدای فصل و حتی قبل از شروع آن از پشت پرده مشغول به کار بودند و «چالههای» لازم را کنده بودند، حالا سر از لاک درآوردهاند و میخواهند «منارها» را بدزدند و در چالهها پنهان کنند. نمونه بارز این فاجعه فرهنگی، اخلاقی و حرفهای، ماجرای تلخی است که برای سپاهان رخ داد و برای فولاد هم در حال انجام است. فولاد خوزستان پس از پایان فصل چهاردهم لیگ برتر با دراگان اسکوچیچ وارد مذاکره شد؛ مربیای که با ملوان نتایج خوبی گرفته بود و میتوانست در فولاد هم موفق شود و شاید برای سومین بار این تیم را به قهرمانی لیگ هم برساند. واسطه این مذاکره یکی از دلالهای نامآشنای فوتبال ایران بود که سابقه «درخشانی» در انتقالهای بینتیجه و مخرب دارد! فولاد فصل جدید را با اسکوچیچ آغاز کرد اما نکته مهم حضور این مربی کروات در اهواز نبود بلکه بازیکنانی بود که آقای واسطه و دوستانش به مربی معرفی کردند و خیالش را از بابت ترکیب تیم راحت کردند اما فصل که شروع شد، تشتها بر زمین افتادند و صدای شکستن جام آرزوهای فولادیها به گوش همه رسید. برخی بازیکنان فولاد با مشکل سربازی روبهرو بودند و نمیتوانستند تیم را همراهی کنند و برخی دیگر هم دستپخت آقای دلال بودند و توانایی انجام بازیهای خوب و موثر را نداشتند. نتیجه این اقدامات جایگاه امروز فولاد در جدول ردهبندی لیگ است. افراد پشتپرده با فولاد کاری کردند که اکنون در ردههای پایین جدول دست و پا بزند و هر روز سایه شوم سقوط را بالای سر خود ببیند. جالبتر اینکه مسؤولان باشگاه فولاد خوزستان به دلیل آنچه «عدم توانایی مالی برای اداره 2 تیم لیگ برتری» عنوان کردند، امتیاز تیم دوم خود یعنی فولاد نوین را که به لیگ برتر صعود کرده بود به استقلال اهواز فروختند و حالا ممکن است با سقوط فولاد، در فصل شانزدهم لیگ برتر هیچ نمایندهای نداشته باشند. از سوی دیگر، همداستانهای بخشی که فولاد را به فیض رساندند، برای سپاهان هم برنامه داشتند. سپاهان اصفهان به عنوان مدافع عنوان قهرمانی کارش را در حالی در فصل جدید آغاز کرد که به گفته حسین فرکی از همان هفتههای ابتدایی پیامهای تهدید از سوی افرادی نامعلوم به دستش میرسیده و نهایتا هم باعث شد این مربی با اخلاق، کارش را رها کند و از اصفهان برود. سپاهان همیشه به عنوان باشگاهی با ساختار حرفهای و الگویی برای سایر باشگاهها معروف بوده است. این باشگاه اما امروز درگیر مسالهای شده که اصلا از آن انتظار نمیرفت. حسین فرکی با جنجال و حاشیه زیاد از کار کنار رفت و گزینههای مربیگری یکی پس از دیگری به جلسه هیات رئیسه باشگاه راه پیدا کردند. نکته جالب توجه در این زمینهای است که گزینه اصلی سپاهانیها برای ادامه لیگ همان کسی بود که قرار بود فولاد را قهرمان کند. اسکوچیچ کروات به سپاهان نزدیک شد اما گفته میشود ترجیح داده در فولاد بماند. اینگونه بود که گزینههای «ویچ»دار دیگری به روی میز آمدند. در مساله مذاکره اسکوچیچ با سپاهان هم رد پای همان دلالها که این مربی کروات را به فولاد بردند هویداست. سوال این است که چرا سپاهان مدافع عنوان قهرمانی در حالی که با صدر جدول فقط 5 امتیاز فاصله دارد و ششم است به سراغ مربیای میرود که تیمش در انتهای جدول قرار دارد و هر روز احتمال جداییاش (بخوانید اخراجش) از فولاد بیشتر میشود؟ مسؤولان سپاهان چطور و با چه ادلهای به این نتیجه رسیدهاند که دوای درد تیمشان اندیشه کرواتهاست که تمام گزینههایشان یک «ویچ» دنبال اسم خود دارند؟ آیا رفیق شفیق تمام این کرواتها یک نفر یا یک گروه خاص است؟ به نظر میرسد دستهای پشتپرده دیگر به آن جرأت دست یافتهاند که پردهها را کنار بزنند و «رو»
بازی کنند.