امیر استکی: رند بودن در زمانه ما از خصایص ممدوح است. زیاد شنیدهایم فلانی زرنگ کار خودش است. اصطلاحی کوچه ـ بازاری که در پس و پیش خود نکاتی عمیقتر از بسیاری تلاشهای آکادمیک در شناختن اوضاع جامعه ما دارد. همه آنچه در سوار شدن بر خر مراد ما را یاری دهد، زرنگی است. در این میانه اندیشیدن به درستی و راستیِ افعال، حماقتی سادهلوحانه است. در آموزههای این طریقت رندی جدید تا آنجا که جا دارد و ممکن است باید در جهت منافع پیش بروی و هیچ چیز جز یک قدرت بیشتر از خودت نباید مانعت شود. همه این کارها را باید در کمترین زمان ممکن انجام داد و همین عنصر زمان است که در این رقابت خشن تعیینکنندهترین نقش را بازی میکند. آن قدیمها و در سفر با چهارپایان هر آنکه سریعتر بار خود را میبست و سوار اسب و استر میکرد فردی زرنگ محسوب میشد، چراکه زمان بیشتری را برای طی مسیر بهدست میآورد. زمان بیشتری که در آن روزگار خود نوعی سرمایه محسوب میشد. امروز هم اصطلاح «بستن بار» کاربرد زیادی دارد. این اصطلاح را زمانی به کار میبریم که فردی در بازه زمانی تقریبا کوتاهی به سطح قابل قبولی از مال و منال رسیده باشد بهگونهای که پس از آن نیازی به، به آب و آتشزدن نداشته باشد.
بهگونهای که یک حاشیه امن از نظر مالی در اطراف خود ایجاد کند و اگر بتواند کاری کند که توپ هم تکانش ندهد دیگر الحق! نمونه اعلای یک انسان موفق در فرهنگ زندگی عمومی ماست. همین میشود که انگار همه روی دور تند کار میکنند و تصور ساختن یک زندگی در عرض 40 یا 50 سال تصوری غلط فرض میشود و در رویای اکثر مردم یک بازه 5 ساله یا در نهایت 10 ساله وجود دارد. هر که در این بازه روغنی روی نانش بیاید رندی است زرنگ که زندگی میکند و هر که نه، زندهای است که فقط نفس میکشد. اینکه چه عواملی جامعه ما را چنین کوتاهمدت کرده است هدف ما از این بحث نیست، ما به دنبال اشاره به سیستم اخلاقیای هستیم که چنین رویکردی به زندگی پررنگش دارد؛ اخلاق رندی و زرنگی، اینکه هیچ معیار حداکثری اخلاقی نمیتواند سد راه بستن بارها شود و مهمترین این معیارها انصاف است که دیرزمانی است کمرنگ شده. انصاف جای خود را به همان فضیلت جدید داده است؛ فضیلت رندی.
در این زمانه میبایست گرگ بود و هیچ نباید تصور کرد که در صورت اهمال در صیانت از منافع خویش این انصاف دیگران خواهد بود که مانع پامال شدن حقت میشود.
از قدیمالایام عرصه سیاست جایی نبوده است که در آن به دنبال انصاف بگردند. این باور عامیانه که دنیای سیاست جای کثیفی است ناشی از همین به محاق رفتن اخلاق در آن است. اگر اشتباه کردی و لغزیدی هر چند سهوا نبایست انتظار مواجه شدن با انصاف را داشته باشی. عرصه سیاست از قدیمالایام عرصه افتاده را پای زدن و رقیب بازنده را کوبیدن بوده است. این ویژگی قطعی سیاست در روزگاران پیشین بوده است اما در روزگار ما سیستمهای سیاسی مدعیاند این ویژگی را تعدیل کردهاند، یعنی در آنها شما میتوانید به شکل مسالمتآمیز به رقابت بر سر کسب قدرت بپردازید و در صورت ناکام ماندن هم به سر کار و زندگی خود برگردید و به عنوان اپوزیسیون درون سیستم سیاسی به نقد حاکمان بپردازید. این سیستمهای جدید مدعیاند راهی جز پند و اندرز و اخلاق برای جریان یافتن این روند در پیش گرفتهاند، راههایی که اطمینان بیشتری نسبت به دوام آنها در شرایط مناسب نسبت به روشهای اخلاقی که شدیدا به شخص متکی است وجود دارد. همه تلاش در این عرصه برای این است که اگر آمدیم و جریان پیروز بویی از اخلاق و انصاف نبرده بود آنگاه راه برای قلع و قمع بازندگان باز نباشد. وجود ساختارهای تفکیک قوا و همچنین کنترلها و نظارتهای متقابل بین این قوا و کوتاه بودن زمان حکمرانی و... همه از این دست تلاشهاست. مخلص کلام اینکه همه بهدنبال راهی هستند که در بزنگاهها معطل انصاف طرف مقابل نباشند مثل وقتی که از بانک وام میگیریم و بانک هیچ به انصاف و قول ما وقعی نمینهد و تا خیالش از بابت ضمانتهای قطعی راحت نشود چیزی به کسی نخواهد داد. این برای جامعه مسلمان ما قطعا یک شکست بزرگ است که به قول و قرار مردمش هیچ اعتباری نیست و همه اینها زاده همان کوتاهمدتی جامعه و شتاب اعضایش به سمت بستن بارهاست.
در این جامعه است که ادعای اخلاق و راستگویی را باید آزمود و به ظاهر و لحن و ادعای کسی اعتماد نکرد، اگرچه بسیاری دیگر به همین آزمودن نیز اعتمادی ندارند، خاصه در عرصه سیاست که در این روزها جولانگاه رندان راستگوست. رند باید باشی تا در روزگار انتخابات بر دروغ بتازی و راستگویی و راستی را مانیفست خود اعلام کنی و هزار وعده بدهی و پس از سوار شدن بر خر مراد قدرت، نعرهزنان همان راهی را بروی که از آن بد میگفتی. و تمام رندی اینجاست که دروغ بگویی و دروغگویان را متهم کنی و به مدد ارتش گوش به فرمان رسانههای مدعی استقلال زور بگویی و ناله اناالمظلوم بزنی. در اوضاع سیاسی این روزهای کشور هر الفی که گفته شود به مدد مرگ انصاف، تا یای آن را برایت میبافند. کسانی که منتقد اصلی چنین رفتارهایی بودهاند در روز عمل خود استاد فوت و فن آن میشوند.
همه سوال اینجاست که آیا در روزگار مرگ انصاف، جز رند شدن راهی دیگر در برابر رندان وجود دارد؟ آیا باید پذیرفت که سیاست عرصه جنگی خاموش است؟ و در جنگ و مواجهه با دشمن، اخلاق و انصاف رذیلت است؟ سوالهای سختی که سالها مدعیان جامعه مدنی تلاش کردند که پاسخ آنها را به نه تبدیل کنند اما امروز خود همان افراد بشدت به شیوهای رندانه به آنها پاسخ بله میدهند.