printlogo


کد خبر: 149034تاریخ: 1394/8/27 00:00
ناکارآمدی ملاحظات جناحی در حل یک بحران امنیتی
آیا زمان خانه‌تکانی در سازمان محیط‌زیست فرا نرسیده؟

سعید ملکی : اگر به خاطرات نخبگان جوامع جهان سوم در یک ‌سده پیش رجوع کنیم، احتمالا عمده مخاطرات و دغدغه‌هایی که آنان پیش‌ روی جامعه خویش می‌دیدند، عبارت بود از بحران نوسازی، دغدغه‌های هویتی و در نهایت مبارزه با استبداد و استعمار. به نظر می‌رسد هرچه زمان به پیش می‌آید، بحران‌های جدیدی پیش‌ روی ما پدیدار می‌شود؛ خواه بحران‌های قبلی حل شده یا اینکه همچنان پابرجا مانده باشند. یکی از بحران‌هایی که طی یکی - دو قرن اخیر زندگی بشر امروز را با چالش مواجه کرده، «بحران محیط ‌زیست» است. به همین دلیل است که آنچه تحت عنوان «جامعه مدنی جهانی» نامیده می‌شود، بخش عمده‌ای از فعالیت‌های خود را حول «زیست‌محیط‌گرایی»1 شکل داده است، زیرا برای همگان واضح و مبرهن است بحران امنیتی که جهان امروز و نسل آینده را تهدید می‌کند و می‌تواند خطرات جبران‌ناپذیری به محیط زندگی انسان وارد کند، مساله محیط ‌زیست است. آلودگی هوای شهرهای بزرگ، کمبود آب سالم، خشک شدن آب رودخانه‌ها، آلودگی دریاها و دریاچه‌ها و در برخی موارد بالا آمدن سطح آب دریا و اقیانوس، نابودی تدریجی جنگل‌ها و مراتع، آلودگی تدریجی جو زمین و سوراخ شدن لایه اُزُن تنها برخی از مهم‌ترین مواردی است که انسان امروزی را دچار ترس و وحشت کرده است.
متاسفانه بخش زیادی از آلودگی‌هایی که زندگی اجتماعات را به خطر می‌اندازد در کشورهای جنوب رقم می‌خورد. دلیل این مساله نیز تمایل رهبران این کشورها به توسعه بدون درنظر داشتن معیارها و استانداردهای آن است. در جنوب گسترش شهرها، احداث سدها و قطع درختان به قصد تهیه الوار بدون توجه به آینده مردم منطقه صورت می‌گیرد. همین دغدغه‌های زیست‌محیطی است که باعث ورود مفهوم «زیست‌محیط‌گرایی» به ادبیات
سیاسی- اجتماعی ما شده است. مفهومی که پیش‌تر در جهان غرب متداول بود. «این مفهوم اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 وارد فرهنگ سیاسی غرب شد و دلالت بر موضع یا طرز برخورد سیاسی‌ای دارد که کیفیت زندگی را بیشتر از رشد اقتصادی مدنظر می‌گیرد».2
متاسفانه کشور ما نیز با همان دغدغه‌های زیست‌محیطی مواجه است که به اشکال مختلف در کشورهای جنوب دیده می‌شود. خشک شدن دریاچه ارومیه، مساله ریزگردها در جنوب و غرب کشور، بحران آلودگی‌ها در کلانشهرها و آلودگی آب‌ها تنها بخشی از مهم‌ترین مشکلات «اقلیمی- زیست‌محیطی» است که می‌تواند آینده ایران را دچار مخاطره کند. بنابراین در ایران امروز، اگرچه مساله حیات یوزپلنگ ایرانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است اما به اندازه بحران‌های پیش‌گفته دارای اهمیت نیست. طرح بحث درباره  انقراض یوزپلنگ‌های ایرانی، حربه‌ای سیاسی بود برای آنکه مهم‌ترین بحران‌های زیست‌محیطی ایران از کانون توجه خارج شوند. از این رو، «معصومه ابتکار» رئیس سازمان محیط ‌زیست در دیدار با سپ بلاتر، رئیس فدراسیون جهانی فوتبال از او خواست فدراسیون فوتبال ایران  اجازه داشته باشد تصویر یوز ایرانی را بر لباس بازیکنان حک کند. این ایده حسن دیگری نیز داشت. در کانون توجه قرار گرفتن «خانم رئیس» به عنوان چهره‌ای اثرگذار و شاخص در زمینه حمایت از محیط‌زیست در عرصه جهانی!
همه آنچه درباره وضعیت محیط ‌زیست ایران گفته شده، بیانگر اهمیت وافر نهادی است که در ایران امروز تنها به شکلی نمایشی و نمادی و با کارکرد تبلیغاتی فعالیت می‌کند. سازمانی که ریاست آن کاملا براساس مولفه‌های سیاسی و نه کارشناسی عمل می‌کند. نهادی که در تقسیم قدرت به اعضای حزب منحله مشارکت واگذار شد. سازمانی که به دلیل آنکه با نگاهی سیاسی اداره می‌شود، فاقد شایسته‌سالاری است و به دغدغه‌های زیست‌محیطی ایران نگاه گزینشی دارد. سازمان محیط‌زیست ایران، تنها زمانی در تیتر خبرها جای پیدا می‌کند که وضعیت محیط ‌زیست در گوشه‌ای از کشور به نقطه بحران رسیده و نمایندگان، رسانه‌ها و مردم زبان به انتقاد گشوده‌اند.
به نظر می‌رسد بهبود وضعیت محیط‌ زیست در ایران منوط به ارتقای وضع سازمان محیط زیست، به عنوان متولی این امر است و این ارتقا صورت نمی‌گیرد مگر آنکه تغییراتی اساسی در این نهاد انجام شود. در وهله اول لازم است مدیریت این سازمان از دست شخصیت‌های سیاسی خارج شود و کارشناسان و افرادی که در محیط‌ زیست صاحب نظر هستند متولی این امر شوند. جالب اینکه در برخی دانشگاه‌های کشور، از سال‌ها پیش دانشکده محیط‌ زیست تاسیس شده و افراد صاحب‌نامی به عنوان کارشناس و متخصص کار می‌کنند اما در مقابل، مدیریت سازمان محیط‌زیست ایران به فعالان سیاسی[سیاست‌باز] سپرده شده است. در وهله دوم، مدیریت این سازمان باید تعامل خود را با نهادهای اجرایی و نظارتی دیگر گسترش دهد. لازم است نهادهایی چون وزارت بهداشت، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان بازرسی و مجلس شورای اسلامی بیشتر در جریان سیاست‌گذاری‌های سازمان محیط ‌زیست قرار بگیرند و هرگونه تصمیم‌گیری زیست‌محیطی با توافق نهادهای مرتبط و نه به شکل خودسرانه و سیاسی انجام شود. علاوه بر این ضروری است جایگاه این سازمان از معاونت ریاست‌جمهوری به وزارتخانه ارتقا پیدا کند؛ تا به‌شکلی هم‌سطح با وزارتخانه‌های دیگر به تصمیم‌گیری درباره وضعیت زیست‌محیطی کشور مبادرت کند و پاسخگو نیز باشد. نباید فراموش کنیم در دنیای امروز دغدغه‌های زیست‌محیطی به مثابه یکی از امنیتی‌ترین مسائلی که می‌تواند زیست جهان انسان را دچار مخاطره کند، دارای اهمیت است. کارشناسان معتقدند در جهان امروز، 4 مشکل مهم زیست‌محیطی وجود دارد که بر کشورهای در حال توسعه تاثیرگذار است:
«1- تغییرات آب و هوایی، 2- بیابانزایی و جنگل‌زدایی، 3- تشدید و تعمیق فقر به دلیل الگوهای استفاده ناصحیح از زمین، 4- سیاست‌های توسعه اقتصادی که هیچ یا اندک توجهی به حفظ و پایداری محیط‌ زیست ندارند».3  قطعا این مشکلات درباره کشور ما نیز صادق است. اهمیت مشکلات زیست‌محیطی در دنیای امروز آنچنان است که نظریه‌پردازان مکتب کپنهاگ از مسائل زیست‌محیطی به مثابه مشکلی امنیتی یاد می‌کنند. آنان در عین حال که هر مساله نظامی‌ای را به عنوان مشکل امنیتی تلقی نمی‌کنند، بر این باورند مشکلات زیست‌محیطی در دنیای امروز از اهمیت دوچندانی برخوردار شده‌اند.4
به نظر می‌رسد اولین گام برای حل بحران‌های زیست‌محیطی در ایران، عزم رئیس‌جمهور محترم برای یک خانه‌تکانی اساسی در سازمان محیط‌زیست و تغییر مدیران و کارشناسان سیاسی و جایگزینی افراد شایسته، اهل فن و متخصص در این سازمان باشد.
----------------------------------
پی‌نوشت‌ها
1-  Environmentalism
2- علی آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار، 1383، چاپ اول از ویرایش ششم، ص 219
3- جفری هینز، مطالعات توسعه، ترجمه: رضا شیرزادی و جواد قبادی، تهران، نشر آگه، 1390، ص 238
4- باری بوزان، گفت‌وگوی علمی: آشنایی با مکتب کپنهاگ در حوزه مطالعات امنیتی، مجله مطالعات راهبردی، پاییز 79، شماره 9، ص 11.


Page Generated in 0/0080 sec