«پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» یکی از آثار شاخص ماتئی ویسنییک، نمایشنامهنویس چیرهدست رومانیایی بوده که شکل نگارش آثارش عمدتا رئالیسم جادویی و گاه فانتزی است. در عرصه هنر تئاتر درباره نسلکشی و قتلعام مسلمانان در بوسنی یک متن بشدت میدرخشد؛ «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی». چنانکه نمایشنامه ماتئی ویسنییک، نویسنده رومانیایی در زمان انتشار خود مورد اقبال قرار گرفت. در این اثر، رئالیسم تلخ و گزنده جنگ، کشتار و تجاوز، به نوشته فضایی رسمی، جدی و واقعگرایانه شکل میدهد و در طول روایت، تقریباً به هیچ نشانه استعاری برنمیخوریم. روایت مانند گزارشهای یک ژورنالیست از میادین جنگ بوسنی و بهصورت برشهایی کاملاً تصویری جلو میرود. گزارشهایی که بهدلیل روان و یکدست بودن نثرشان، ما را بهیاد فضاهای داستانی همینگوی میاندازد. داستانی از دورا، زنی از اهالی بوسنی که در یک آسایشگاه در سوییس و متعلق به ارتش آمریکا بستری است. او با هیچکس صحبت نمیکند تا آنکه کیت، روانشناسی اهل بوستون، دورا را به عنوان یک مورد مطالعاتی درمان میکند. دورا و کیت آرام آرام به یکدیگر نزدیک میشوند اما این نزدیکی زخمهای عمیق میان این 2 زن را باز میکند. دورا حامله است و این حاملگی در راستای پاکسازی قومی صربها صورت گرفته است. در مقابل کیت 2 فرزندش را رها کرده و خواهان آن است نوزاد دورا را با خود به آمریکا ببرد. دورا نسبت به آمریکا نفرت دارد؛ نفرتی که در دیگر آثار هنری مردم بوسنی نیز مشهود است. ویسنییک کوشش میکند، این موضوع را با میانجی روایت هنری و به صورت مشخص
«بیان نمایشی» همرسانی کند. روایت او از این موضوع یک روایت دراماتیک است اما قطع نظر از برخی ضعفهایی که ویژگی ذاتی هر روایت است، زیرا امر واقع، بویژه امر واقع فاجعهبار در قالب تنگ و محدود «روایت» نمیگنجد، ساحتهای فلسفی- اخلاقی، بویژه بعد روانکاوانه کار او
پیچیدهتر از آن است که بتوان این اثر را در حد یک درام ساده فروکاست. به گزارش تسنیم، پانتهآ میرفصیحی، کارگردان جوان با انتخاب این متن، نمایشی مدرن از اثر ماتئی ویسنییک ارائه کرده است. مدرن بودن این نمایش از چند منظر قابل بررسی است؛ نخست آنکه نمایش در محلی اجرا میشود که به هیچوجه نمودهای یک سالن نمایش را ندارد. کارگردان با عدول از چارچوبهای مرسوم، نمایشش را در یک زندان اجرا میکند؛ زندان قصر. بند سیاسی زندان سابق قصر که در دوران ما یک موزه محسوب میشود، مکانی است که میرفصیحی برای اجرا انتخاب کرده است. انتخاب زندان به مثابه مکان رخداد وقایع، میتواند در قالب یک نشانه مکانی در خدمت اجرا باشد. البته این نشانه تواناییهای خود را از بطن متن به دست آورده است. دورا به عنوان فردی که ناخواسته در آن آسایشگاه بستری است، بارها از گریز و رهایی سخن میگوید. او توانایی این انتخاب را ندارد که از آن چهاردیواری فرار کند. به علاوه جنینی که روحش را آزار میدهد، او را در یک زندان
فیزیکی - روانی اسیر کرده است. این مساله درباره کیت نیز صادق است. ناخودآگاه کیت پر است از تصاویری از ایرلند؛ کشوری که در اسارت کشوری دیگر به سر برده است. برای القای درد زندان، اجراگران از مخاطبان میخواهند در سلولها ساکن شوند و اجرا در فضای راهرو رخ میدهد. در سلول بسته میشود و به شکل مجازی تماشاگر در سلول خود اسیر میشود. اگرچه به شکل نمادین چنین کاری میتواند ذهن مخاطب را درگیر کند اما او را به سمت تهییج نمیبرد و حتی کارکردی فاصلهگذارانه ندارد. شاید اگر به در سلول قفلی زده میشد و توجه مخاطب به قفل کمی معطوف میشد، هراسی در دل او پدید میآورد. دومین نشانهای که نمایش را از قالب کلاسیک خارج میکند، تغییرات صحنه است. راهروی زندان مکانی سلب برای یک اجراگر به حساب میآید. فضای تنگ قدرت مانور را از اجراگر میگیرد؛ پس هنرمند دست به خلاقیت میزند و به جای تغییر صحنه، مکان تماشاگر را تغییر میدهد. شاید این رویه از گونههای تئاتر خیابانی به عاریه گرفته شده باشد ولی کارکردش در اینجا کاملاً متفاوت است. این بار خروج تماشاگر از یک سلول و ورودش به سلول دیگر کارکرد فاصلهگذارانه دارد؛ آزادی و دوباره اسارت. شاید نمایشنامه ویسنییک چنین پویایی نداشته باشد ولی انتخاب این شیوه اجرایی کمک شایانی به تمرکز کردن مخاطب روی اثر میکند. حرکت کردن، برداشتن صندلی و انتقال از یک مکان به مکان دیگر، به عنوان زمانهای تنفس کمک شایانی به وضعیت مخاطب نسبت به اثر دارد، بویژه آنکه در بازی بازیگران چندان فراز و فرودی وجود ندارد. اگرچه شخصیت دورا در ابتدا به آرامی زبان میگشاید ولی بخش عمدهای از نمایش بیان عقدههای سربرآورده این 2 زن در فضایی عصبی است. میرفصیحی با خوانشی زنانه از متن نمایشنامهنویس بوسنیایی، چه در مقام کارگردان و چه در مقام بازیگر، به آن ابعاد احساسی داده است. نمونه مهم این خوانش زنانه توجه زیاد او به زن به مثابه یک نشانه است؛ همانگونه که نام نمایشنامه با عنوان «پیکر زن» آغاز میشود. با توجه به اینکه نمایش «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» اولین کار حرفهای پانتهآ میرفصیحی است، پارهای از نواقص اثر قابل اغماض است. برای مثال پرده پایانی نمایش که به سمت ویدئوآرت میرود خنثی است و با توجه به اینکه پیشتر در کلیت نمایش، نوشتهها از طریق پخش صدا منتشر میشد، حرکت به سمت ویدئو چندان منطقی نیست.