چهارمین دوره کارگاه «ابزار تئاتر: بدن» از پنجم آذرماه زیر نظر سید محسن موسویخواه در مکتب تهران فعالیت خود را آغاز میکند. کارگاهی در خدمت باروری بازی در هنرهای نمایشی که براساس حرکات و تکنیکهای بیومکانیک، یوگا، تایچی، ژیمناستیک، شمشیربازی و حرکات هوازی پایهریزی شده است و با الهام از روش برخورد یرژی گرتوفسکی و یوجنیو باربا با «بدن» در بازیگری تئاتر برگزار میشود. کارگاه «ابزار تئاتر: بدن» پیشتر طی 3 دوره در مکتب تهران برگزار شده بود و در همین راستا چهارمین دوره این کارگاه نیز از پنجم آذرماه (روزهای پنجشنبه) فعالیت خود را آغاز میکند. در این راستا یادداشتی اختصاصی از محسن موسویخواه، بازیگر خلاق عرصه تئاتر برای صفحه فرهنگی «وطنامروز» منعکس میشود. «تئاتر از دیرباز تاکنون به عنوان یکی از اصلیترین مدیومهای ارتباطی میان هنرمند با جامعه شناخته میشود. در دورهها و جغرافیای متفاوت این مدیوم ترجمان و تفکراتی بوده که به وسیله ساختار زبان توان انتقال نداشتهاند و از این رو، این تفکرات با ورود به صحنهها جان گرفتهاند و بر چشم و ذهن مخاطبان جاری شدهاند. همانند تمام جنبههای دیگر زندگی بشری، تئاتر نیز در گذر زمان دستخوش تغییرات فراوان بوده است؛ دیدگاهها، سبکها، مکاتب و حتی عناصر و فاکتورهای زیادی به وجود آمدهاند، مدتی زیستهاند و با به پایان رساندن رسالت خود رخت بستهاند اما در این میان عناصری نیز وجود دارند که هسته و مغز اصلی این مدیوم هستند و بدون آنها عملا تصور شکلگیری پروسه تئاتر غیرممکن خواهد بود و یکی از این عناصر، «بازیگر» است. اوست که از ذهن کارگردان به درون مخاطبان پل میزند و کلمات را به تصاویر، الحان و احساسات بدل میکند اما در این میان این سوال مهم مطرح میشود که مهمترین ویژگیها برای یک بازیگر کدام ویژگی است؟ زمان بارها و بارها به این سوال پاسخ داده است: بدن. یک بازیگر در عرصه تئاتر باید به مرحلهای از شناخت از خود و بدن خود دست یافته باشد که روی صحنه و در اجرا، ایجاد فرمهای مناسب اجرا، با توجه به تمرینات و نظریات کارگردان عملا به امری ناخودآگاه برای او بدل شده و بدون هیچ تفکری تنها در لحظه خلق شود. برای یک بازیگر رسیدن به چنین نقطهای قطعا کمال و آرمان او خواهد بود و این قابلیت صرفا با تمرین برای یک اجرای خاص حاصل نمیشود، چون برخلاف قدرت بیان، قدرت بدن تاثیری به مراتب غیرمحسوستر اما در عین حال پویاتر و پرانرژیتر در ذهن تماشاچی باقی میگذارد و چه بسا او را برای تماشای ادامه نمایش مشتاقتر میکند. برای رسیدن به این آرمان تئاتری قطع به یقین و به تایید صاحبنظران امر، راه مطلوب انجام تمرین مدام و ممارست در آن است (گاهی حتی تا 8 ساعت در روز) اما با توجه به شرایط زندگی روزمره نیل به چنین نقطهای بسیار دشوار و چه بسا غیرممکن خواهد بود. اما آیا میتوان با چنین توجیهی دست از تلاش شست و رسیدن به نقطه طلایی فرم و بدن در بازیگری را تنها آرزویی دور و دراز نامید؟ متاسفانه ما شاهد این مساله هستیم که چه تعداد بازیگر باهوش و با استعداد در تئاتر ما وجود دارند که به دلیل نداشتن قابلیتهای بدنی مکفی، به این افکار و ایدههای بکر خودشان (و حتی در لایه بالاتر به تئاتر تجربی و نوی کشور) ناخواسته صدمه میزنند. نمیتوان گفت مقصر خود بازیگر و عدم شناخت او نسبت به شرایط ایدهآل یک بازیگر است یا این طرز فکر از استادان و کارگردانان ما نشأت میگیرد که با مدیریت و زمانبندی بد برای تمرینات بازیگر، حتی نیمنگاهی هم به کمبودهای بدنی او نمیکنند. نکته جالب و قابل تامل اینجاست که بسیاری از این کاستیها میتوانند در اندک زمانی برطرف شوند یا حداقل برای بهبود آنها تلاش شود. هماهنگی با گروههای اجرایی، استفاده از حداکثر توان بدن در زمان نیاز، بیدار کردن نقطه مرده بدن و بالا بردن سطح مقاومت و پتانسیل بدن در زمان اجرا از جمله این مسائل است».