مجتبی اصغری: هفته جاری حوادث پاریس همچون یک بمب اتم خبری جهان را درنوردید و همه نگاهها را متوجه «خطر داعش» در دنیای امن و آرام اروپاییها کرد اما دلایل بسیاری حکایت از آن دارد که پشتپرده حملات پاریس، تروریستها تصمیم داشتهاند «خطر سوریه و عراق» را به جهان یادآور شوند! شاید مهمترین استدلال در تایید این مدعا واکنشهای بروز یافته در عرصه سیاست خارجی اروپا و آمریکا باشد... تاکنون جز صدای «جنگ! جنگ!» و انتشار تصویر مضحک بمبهای محدود آمریکایی که جمله «from Paris with love» روی آنها نوشته شده، هیچ خبری مبنی بر عزم جهانی برای «ریشهکنی داعش» مخابره نشده است، با این حال بحث «لشکرکشی زمینی به عراق و سوریه» دستکم در چانهزنیها جدی شده است.
جیب خالی، پز عالی!
فقط چند مشکل جدی پیش پای بهاصطلاح جامعه جهانی «جنگطلب» وجود دارد؛ اول اینکه فعلا هیچ کشوری حاضر نشده ریسک اعزام پیادهنظام به خاورمیانه را به جان بخرد، چرا که دستگاه رسانهای غربیها در طول 5 سال اخیر نقش بسیار مهمی در بزرگنمایی قدرت داعش و وحشتآفرینی از آن داشته است. مساله مهم بعدی برآمده از ضعف اقتصادی حاکم بر اروپاست. اتحادیه اروپا در شرایطی نیست که هزینه تامین یک جنگ تمام عیار در بازه زمانی نامعلوم را متحمل شود. البته اعراب پیش از این در منامه داوطلب پرداخت هزینهها شدهاند اما بحران کاهش قیمت نفت و هزینههای فعلی جنگ یمن و بار سنگین تامین مالی تروریستها، آنها را تبدیل به شرکایی نامطمئن کرده است.
موضوع سوم هزینه دیپلماتیک سرشاخشدن با سایر رقبای منطقهای است. از روسیه و ایران و عراق گرفته تا زمزمه بیدار شدن اژدهای خفته چینی!
احتمالا همین عوامل بود که سارکوزی صهیونیست را پس از خروج فرانسه از کمای پاریس به میدان آورد تا در تذکری دیپلماتیک، درباره عواقب استفاده از کلمه «جنگ» به اولاند بگوید: «واژه جنگ چیزی نیست که تصادفی و همین جوری بر زبان جاری شود! من به رئیسجمهور اولاند گفتم به نظرم میرسد که باید پاسخ مناسبی به حادثه نشان دهیم، یعنی باید به نوعی در سیاست خارجی خود انعطاف به وجود آوریم، تصمیمگیریها در سطح اروپا گرفته شود و در سیاستهای امنیتی خود تغییرات اساسی ایجاد کنیم».
اصلاحات و حریم خصوصی
در حقیقت سارکوزی تلویحا اعلام میکند که باید «تمرکز امنیتی» بر جامعه خودی را بالا ببریم. موضوعی که پیش از این در تغییر پروتکلهای سایبری جدید اروپا با برچسب «نقض حریم خصوصی شهروندان» ارزشگذاری منفی شده بود اما امروز به لطف حوادث پاریس، مخالف با اصول و ارزشهای دموکراسی ارزیابی نمیشود! پس همه از حوادث پاریس به نوعی سود میبرند اما آیا نقشهای بزرگتر هم در میان است؟
اتحاد سعودی در حال فروپاشی
یازدهمین کنفرانس امنیتی مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی، 8 تا 10 آبان ماه در منامه برگزار شد. یکی از نتایج این نشست اتفاقنظر در میان مقامات دولتی و پرهیز از انتقاد از آمریکا یا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به دلیل وضعیت ناخوشایند حاکم بر منطقه بود. پیام مهم این نشست مشخص بود: «اوضاع به حدی بحرانی و جدی است که ما باید با همدیگر متحد باشیم».
سعودیها بسیار تلاش کردند تا مستقیما «آینده سوریه» را هدف گرفته و خواستههای خود را به دیگران تحمیل کنند. آنها میخواستند بدانند دقیقا «چه زمان بشار اسد میرود؟» و «چه زمان نیروهای اشغالگر ایران و روسیه این کشور را ترک میکنند؟»
وزیر خارجه سعودی رسما تاکید کرد راهکار ایران و روسیه در نشست وین مبنی بر اینکه «اسد در صورتی کنار خواهد رفت که پس از برگزاری انتخابات رأی نیاورد»، غیرقابل قبول است. با این وجود آنتونی بلینکن، معاون وزیر خارجه آمریکا در یک موضعگیری سرد مدعی شد روسیه بزودی به علت هزینههای زیاد جنگ در سوریه و از دست دادن متحدان عرب منطقه، کنارهگیری خواهد کرد.
موضوعی که به خشم شدید سعودیها انجامید و سبب حمله به بلینکن در گفتوگوها شد.
کلش آو کلنز اسرائیلی
پس نتیجه عملی کنفرانس امنیتی منامه این شد که سعودی و متحدان منطقهای اطمینان یافتند آمریکا از فرسایشی شدن جنگ در منطقه استقبال هم میکند. بیآنکه توجه داشته باشد این کفگیر سعودیهاست که در پی بحران کاهش قیمت نفت و اختلافات داخلی به ته دیگ رسیده است.
اندیشکده واشنگتن در تبیین موضع مشترک آمریکا و اسرائیل درباره سوریه مینویسد: «نکته جالب اینجاست که هم اوباما و هم نتانیاهو، هرکدام به دلیلی، نگاه حداقلی به بحران سوریه دارند». ترجیح آمریکا و اسرائیل بر تجهیز و آموزش گروههای تروریستی در منطقه با پول و سلاح اعراب است.
اما هیچکس انتظار نداشت جنگی که به واسطه منافع منطقهای بسیار، نباید به این زودیها به پایان میرسید، نشانههایی از عاقبت بهخیری به نفع جریان مقاومت از خود بروز دهد! فقط مانده فلسطینیها نیز از جولان به درگیریها بپیوندند و بیخگوش صهیونیستهای به تنگ آمده از «انتفاضه سوم»، لشکری مشترک از فاتحان شکل بگیرد!
اینجاست که اتحاد اسرائیل و سعودی باید با تحریک حداکثری اروپا و آمریکا به بازنمایش یک 11 سپتامبر پاریسی بینجامد. تحریکی که میتواند موقعیت اوباما در عرصه جهانی را به سبب کنارکشیدن از هدایت مستقیم جنگ خاورمیانه کمی مخاطرهآمیز جلوه دهد. پس باجگیری اسرائیلی - سعودی به شرط صحت گمانه مطرح شده، حتی اگر به حرکت ماشین جنگی اروپایی منجر نشود، به سرخ شدن مثبت ماجرا میانجامد.
سینا به جای جولان
هماکنون گمانهزنیها درباره افزایش تحرکات صهیونیستها در منطقه برای ایجاد «بحرانهای ساختگی دیپلماتیک» شدت گرفته است. «گلوبال ریسرچ» رسما صهیونیستها را مقصر سقوط هواپیماهای روسی و مالزیایی خوانده است. در گزارش این روزنامه آمریکایی آمده است: «اینکه شرمالشیخ یکی از حیاط خلوتهای معروف موساد بوده و احتمالا عملیاتهای پرچم دروغین اسرائیل در سقوط هواپیمای روس نقش داشته بر کسی پوشیده نیست، چرا که این نخستینبار نیست که اسرائیل با انجام چنین حملاتی سعی در گسترش جنگ در کشور دیگری دارد».
صهیونیستها با شدت گرفتن تحلیلهای ضد اسرائیلی در رسانههای جهانی، نقشه استقرار رسمی در مصر به بهانه مبارزه با افراطگرایی دینی را رونمایی کردند. سخنگوی کابینه رژیم صهیونیستی گفت طبق برآوردهای تلآویو عامل سقوط هواپیمای روسی، بمب کارگذاری شده در داخل آن توسط داعش است.
«مارک رگو» مدعی شد سینا تبدیل به منطقه خطرناکی شده است. افراطیگری دینی نیاز به شکست میدانی دارد و تلآویو با «کشورهای میانهرو عربی» وارد این نبرد میشود(!)
برآورد نه چندان صحیح صهیونیستها در حال حاضر این است که افزایش حوادث مشکوک ضدامنیتی در جهان با محوریت خاورمیانه در هر حال به نفع آنها تمام خواهد شد. این فرصتی است که با بهرهبرداری از آن توانمندیهای امنیتی خود را «غیرقابل چشمپوشی» جلوه داده و به نقش پساهولوکاستی خود در منطقه به عنوان «حافظ منافع آمریکا و اروپا» دوامی منطقی میبخشند. علاوه بر اینکه خبرسازیهای ضدامنیتی به انحراف افکار عمومی از عملیات «امید و آزادی» فلسطینیهای شجاع نیز خواهد انجامید. هر چند صهیونیستها توجه ندارند که هدف انتفاضه سوم، تحریک افکار عمومی خارجی نیست و مستقیما امنیت روانی اشغالگران خواهان زندگی در «اسرائیل» را نشانه رفته است.
تحریک اروپاییها با 11 سپتامبر پاریسی با احتساب موارد بالا، به نفع صهیونیستها و تا حدی داغکننده موضوع در جهت تامین گزارههای ضدسوری آلسعود و متحدانش است. هر چند بعید به نظر میرسد به لشکرکشی اروپایی- آمریکایی به خاک سوریه و عراق بینجامد اما موضوع جنگ را دست کم تا وقایع و حوادث آتی، «داغ» نگاه خواهد داشت.
ترجیح میدهیم در شرایط فعلی از ارائه تحلیل مستقیم درباره تاثیر این حوادث بر نقش ایران در منطقه بپرهیزیم اما دلایل بسیاری در تایید این مدعا وجود دارد که «دست خدا با لشکر فراملی قاسم سلیمانی است».