printlogo


کد خبر: 149352تاریخ: 1394/9/2 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با ناصر طهماسب، مدیر دوبلاژ انیمیشن «شاهزاده روم»
باید پاک باشی تا صدایت مؤثر باشد

مرتضی اسماعیل‌دوست: امواج پر صلابت صدا طنین خاطره می‌شود آنگاه که حس نامیرایی کلام بر شانه روزگاران جاری است. صدای ماندگار ناصر طهماسب، جویبار لحظه‌های خوش همنگاری با شخصیت‌هایی است  که تاریخ سینما با وجود آنها جان می‌یابد؛ مک مورفی در «دیوانه از قفس پرید»، جک تورنس در «درخشش»، کلانتر ویل کین در «ماجرای نیمروز»، جان دو در «هفت» و بسیاری دیگر از کاراکترهای طلایی سینما با آقای صدای دوبله ایران روحی دوباره گرفتند. به بهانه جدیدترین فعالیت استاد ناصر طهماسب که مدیریت دوبلاژ انیمیشن ارزنده «شاهزاده روم» است، در کنار صدایی نشستم که شوق آثار رویایی سینما را زنده می‌کند.
 در چه مرحله‌ای از تولید انیمیشن «شاهزاده روم» به گروه پیوستید؟
در ابتدا فیلم کوتاهی آوردند تا برای نمونه کار صداگذاری شود. بعد طرح کلی فیلمنامه آماده شد و من پیشنهاد دادم که اول صدایش را بگیریم و روی آن تصویر بگذاریم. از این رو طراحی صدای کاراکترها انجام شد و از روی همان صداها فیلم ساخته شد.
 یعنی همانند رویه مرسوم ساخت انیمیشن در هالیوود براساس ماکت‌سازی صداها و تطابق با طرح‌ها صورت یافت؟
بله، همان رویه هالیوود را در این انیمیشن دنبال کردیم. یعنی تصاویر براساس صداهای ساخته شده کامل شد و سپس دوباره صداهای جدید را براساس تصاویر ضبط کردیم تا با صداها همسان شود و به ترکیب همانندی در کلیت اثر برسد.
 شما هم جدا از مدیریت دوبلاژ انیمیشن به عنوان صداپیشه کاراکتر اسقف حضور دارید.
از اول قرار نبود من حرف بزنم و تنها مدیریت دوبلاژ با من بود اما بعدا که بحث صداپیشگی شد، بد ندیدم که تجربه جدیدی را در انیمیشنی ایرانی داشته باشم، چون ما سابقه چندانی در تولید انیمیشن نداریم و نیاز به کار کردن و تلاش است که خوشبختانه جوانان این فیلم با خلاقیت بالایی توانستند از پس این مجموعه ارزشمند برآیند.
 برخی‌ها شاید تصور چندانی از دشواری کار دوبله ندارند. برای توجه مخاطبان، اشاره‌ای به روند دوبلاژ انیمیشن «شاهزاده روم» داشته باشید.
ما هر کدام از کاراکترها را جداگانه ضبط کردیم و بعد همه صداها را تلفیق کردیم تا به ترکیب هماهنگی برسد. دوبله کار خیلی سختی است و نیاز به ساعت‌ها کار دارد. این‌گونه نیست که فقط حرفی زده شود، بلکه باید روی تک‌تک صداها کار کرد و تمرین لازم با صداپیشه‌ها انجام شود تا صداها بموقع روی تصویر بنشیند، چراکه ممکن است برخی دیرتر نسبت به کاراکترهای فیلم حرف بزنند. در «شاهزاده روم» 70 کاراکتر وجود داشت که باید هماهنگ می‌شدند تا همانند یک گروه ارکستر، صداهای اعضای تیم کوک شود.
 در ایران تجربیات ارزشمند و قابل اشاره‌ای در زمینه انیمیشن‌سازی نداشتیم و ساخت «شاهزاده روم» گامی به جلو در این عرصه خواهد بود.
همین‌طور است. در ایران انیمیشن چندان جدی گرفته نشده است و متاسفانه انیمیشن را مساله کوچکی فرض می‌کنند در حالی که شاید انیمیشن در سال‌های آینده کل سینماها را فتح کند و خیلی از بازیگران و کارگردانان به سیطره این تکنولوژی درآیند. انیمیشن مخلوق دست انسان است و انیماتور همه چیز را از ابتدا می‌آفریند، از این رو مدیوم بسیار مهم و دشواری است. به نظرم «شاهزاده روم» اثر ارزشمندی محسوب شده و می‌تواند حرکت ارزنده‌ای در این عرصه باشد.
 با توجه به سابقه نه چندان روشن انیمیشن‌سازی در ایران، وقتی که پیشنهاد مدیریت دوبلاژ «شاهزاده روم» به شما داده شد، واهمه‌ای از بابت فرجام نامطلوب آن نداشتید؟
خیر، اینگونه فکر نکردم که شاید خوب درنیاید. وقتی با بچه‌های این گروه آشنا شدم، دریافتم که انسان‌های درستی هستند و به دنبال کار پاکیزه‌ای هستند. برای خودم هم فعالیت در یک انیمیشن ایرانی جالب بود و فکر می‌کردم نتیجه موفقی از آب در خواهد آمد که خوشبختانه هم این‌گونه شد. امیدوارم این فیلم بیشتر دیده شود و با تبلیغات مناسب مخاطبان خود را پیدا کند، بویژه اینکه شکل تبلیغات باید موجب جذابیت کودکان شود، چراکه «شاهزاده روم» بیشتر برای کودکان ایران ساخته شده است.
 «شاهزاده روم» ایده ارزشمندی درباره مادر امام زمان(عج) دارد که تاکنون در سینما مطرح نشده است. به نظرتان این اثر توانسته مفاهیم مورد نظر را از طریق انیمیشن به مخاطبان منتقل کند؟
ساخت این فیلم با توجه به قصه حساسی که دارد خیلی مشکل بوده و کار آسانی نیست، آن هم در فرم انیمیشن که نیاز به ساخت حرکات دارد و باید کاراکترها را خلق کرد. به نظرم فیلم «شاهزاده روم» می‌تواند برای آدم‌هایی که پایه‌های ایمانی دارند خیلی جذاب باشد، چراکه نگاه‌های معنایی موثری در فیلم روایت می‌شود. داستان قابل توجهی است که کاروانی راه‌افتاده و ملیکا این مسیر دشوار را طی می‌کند. به نظرم تماشای این انیمیشن برای همه مردم ایران و برای بچه‌ها دلنشین خواهد بود.
 نقش صدا در انیمیشن بسیار برجسته است و بسیاری از هنرپیشگان مطرح هالیوود در آثار انیمیشن صداپیشگی می‌کنند. درباره برجستگی صداهای «شاهزاده روم» توضیح دهید.
مهم‌ترین مساله نحوه گفتارنویسی و چگونگی بیان آن است. گفتاری باید نوشته شود که بتوان آن را گفت و به جذب مخاطب کمک کند. خیلی از متن‌ها ممکن است خوب باشد اما برای یک اثر سینمایی آن هم انیمیشن چندان مناسب نباشد. در «شاهزاده روم» متن و صدا به شکل منسجمی در هم عجین شده است.
 در سینمای ایران برخلاف رویه مرسوم پیش از انقلاب، دوبله برای فیلم‌های ایرانی صورت نمی‌گیرد و غیر از نسخه‌ای از فیلم «جرم» چنین شیوه‌ای اجرا نشده است. از طرفی به دلیل عدم اکران فیلم‌های خارجی در سینماها، فعالیت دوبلورها محدود شده است. این وضعیت را چگونه می‌بینید؟
اصلا علت شکست سینما دوبله نکردن فیلم‌هاست. باید دوبله آثار شاخص بین‌المللی افزایش یابد. حتما هم لازم نیست آثار هالیوودی دوبله شود و به نظرم می‌توان آثار کارگردان‌های شاخص را دوبله کرد، چراکه فیلم‌های خارجی با دوبله شدن واضح و روشن خواهند شد و همچون کلوزآپ در تصویر، با دوبله نیز درک صداها واضح‌تر می‌شود.
 و خاطره دوبله جاودانه‌های سینمای کلاسیک همچنان در نزد دوستداران باقی است.
دوبله در آن دوران ساختار جدیدی را برای فیلم‌ها فراهم کرد. دوبلورهای آن دوره همه درخشان بودند و وقتی با آنها حرف می‌زدید می‌توانستید پی به خاص بودن صدا و اجرای زیبای‌شان ببرید. در کشورهای دیگر هم دوبله سابقه داشته است اما تنها به جای شخصیت‌ها حرف می‌زنند ولی در ایران دوبلورهای قدری بودند که با صدای خود به شخصیت‌ها تصویری کامل‌تر بخشیده و هویت می‌دادند.
 تا چه حد برای صداپیشگی پرسوناژهای ارزنده سینما دست به تحقیق می‌زدید؟
من برای دوبله فیلم «دیوانه از قفس پرید» کتاب اصلی آن را با نام «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» خواندم. دوست داشتم با خواندن کتاب به شخصیت‌ها نزدیک شوم و تفاوت آن را با ساخته سینمایی مقایسه کنم و ببینم میلوش فورمن با چه نگاهی آن را ساخته و جک نیکلسون چگونه آن را بازی کرده است.
 اما دیگر در سینمای جهان آثار شاخص و کارگردان مولف به تعداد گذشته نیست!
اشکال سینمای هالیوود این است که از ادبیات دورتر شده است. شما فیلم‌های موثر آن دوران مانند فیلم «دیوانه از قفس پرید» یا فیلم‌های ساخته شده توسط ویلیام وایلر را ببینید که همه از ادبیات آمده بودند. وقتی روح ادبیات را از سینما بگیرید، یک عده آدم می‌آیند و چیزهای بیخودی می‌نویسند و بعد هم تبدیل به فیلم می‌شود! آنقدر تخیلات فانتزی و ژانر ترسناک وارد سینما شده که دیگر کمتر می‌توان فیلم‌های تاثیرگذار را دید و از این جهت سینما عاری از جنبه دراماتیک و وجوه انسانی شده است. شما فیلم «محله چینی‌ها» را ببینید که شاهکار است و چه ساختار محکمی دارد. حالا ببینید پولانسکی می‌رود چه فیلم‌هایی می‌سازد!
 از طرفی آثار جاودانه سینما با صدای شما روحی دوباره می‌یافت و تشخصی تازه به خود می‌گرفت.
مخاطبان با صدای آشنا ارادت بیشتری به فیلم پیدا می‌کنند. آدم‌هایی از شهرستان‌های دور با من تماس می‌گیرند و می‌گویند همه آثاری را که دوبله کرده‌ام تهیه کردند و دیوانه‌وار عاشق صدا هستند. باور نمی‌کنید همین امروز که رفته بودم نشریه‌ای بخرم، یک نفر به من گفت تنها تو یک کلمه طلاق در سریال «هزار دستان» گفتی که زندگی مرا زیر و رو کرد! این را هم بگویم که در طبقات پایین جامعه نسبت به طبقات اشراف صدای دوبلورها اهمیت بیشتری دارد، چراکه آنها با صدا زندگی می‌کنند و حس روشن‌تری نسبت به طبقه اشراف دارند که هیچ دغدغه و دردی ندارند.
 نسل جوان دوبلورها را چگونه می‌بینید؟ بسیاری عقیده دارند فاصله‌ای آشکار میان نسل گذشته دوبلورها مانند آقایان خسروشاهی، اسماعیلی، جلیلوند و شما با نسل فعلی وجود دارد!
آخر اصلا کاری نیست که جوانان خودشان را نشان دهند! باید صداها در سالن‌های سینما خود را نشان دهد و از طرفی بستگی به کیفیت و زیبایی اثر دارد. شما فرض کنید اگر به جای آقایان محمدیان و جعفری افراد دیگری انیمیشن «شاهزاده روم» را تهیه می‌کردند، چه چیزی می‌شد؟ کیفیت فیلم‌ و سالن سینما نقش مهمی در کار دوبله دارد. در سینما است که مخاطب باید با تمام وجود در تاریکی مطلق سالن بنشیند و با عده زیادی آدم‌های ناشناس فیلم را ببیند. آنجاست که بلیت می‌خری و با علاقه در سالن سینما می‌نشینی تا احساسات خود را در جمعی عمومی مورد سنجش قرار دهی.
 همانند تجربه‌ای خیال‌انگیز در یک سفر دسته جمعی!
اصلا سینما درمانگاه است که انسان پی به دردها و روحیه خود می‌برد. وقتی در خانه بنشینی و به تلویزیون نگاه کنی لطف چندانی ندارد. سالن سینما همانند شکلی از معبد است که با فیلم‌های خوب می‌تواند انسان را به حقیقت زندگی نزدیک کند و اگر خوب به ارزش سینما نگاه شود می‌تواند حتی موجب تقویت ایمان شود.
 اولین صدای روح بخشی که از طریق دوبله فیلمی به شما دست یافت، از آن که بود؟
سال‌ها پیش وقتی نوجوان بودم فیلم ژاپنی خانوادگی با نام «هرگز نمیر مادر» را در سینما دیدم که نریشن این فیلم را دوبلوری به نام هوشنگ مستوفی می‌گفت. صدای او متن داستان را زنده می‌کرد. متنی که روی فیلم آورده بودند نوشته پرویز دوایی بود. فیلم آنچنان برجسته نبود اما صدای مستوفی مسحور‌کننده بود و با صدای دوبلور سرمست می‌شدی از بابت زیبایی‌هایی که در آن صدا بود.
 به کدام نوع سینما علاقه خاصی داشتید و به تماشای آنها در سالن‌های سینما می‌نشستید؟
فیلم‌های ایتالیایی در آن دوران برایم خیلی جالب بود.
 آثار نئورئالیسم ایتالیا مدنظرتان بود؟
بیشتر سینمای نئوکمدی ایتالیا را در آن زمان دوست داشتم، مانند فیلم‌های ماریو مونیچلی یا فیلم‌هایی مانند «حیف که خیلی حقه‌‌ای» یا «آسیابان عشوه‌گر». این فیلم‌ها در عین لذت‌بخش بودن، انتقاداتی هم به جامعه خود داشتند. بازیگران نابغه‌ای مانند ماسترویانی، آلبرتو سوردی و ویتوریو گاسمن در آن سینما بودند که واقعا فیلم‌هایی ماندنی دارند.
 پس شما دلبسته سینمای دهه‌های 50 و 60 ایتالیا هستید؟
اصلا خیلی از فیلم‌هایی را که آمریکایی‌ها در این سال‌ها ساخته‌اند از فیلم‌های ایتالیایی آن دوران گرفته‌اند. مثلا فیلم «بوی خوش زن» را که آل‌پاچینو بازی می‌کرد و درباره یک مرد نابینای ارتش آمریکا بود  قبلا ایتالیایی‌ها ساخته‌اند. فیلم «لکوموتیوران» از پیترو جرمی واقعا دیوانه‌کننده بوده که حسین سرشار جای شخصیت اصلی آن حرف زد. آدم از تماشای هر بار این فیلم لذت می‌برد و هنوز هم فیلم را در خانه دارم و بعد از گذشت نیم قرن با علاقه آن را می‌بینم.
 برسیم به صداهایی که روی چهره جک نیکلسون داشته‌اید و شاید مهم‌ترین آنها فیلم ماندگار «درخشش» ساخته استنلی کوبریک؛ فیلسوف سینماست.
فیلم «درخشش» جاودانه بود و حرف نداشت. همه چیزش تراز اول بود، بازی‌ها و کارگردانی حساب شده، موسیقی زیبا، نورپردازی درخشان و متن‌های عالی آن فیلمی استثنایی را به وجود آورد. این فیلم‌ها را می‌توان چندین بار تماشا کرد و از دیدن آن لذت برد نه مثل فیلم‌های امروزی که با یک بار دیدن دور ریخته می‌شود! ما آن دوران حتی آنونس فیلم‌ها را که آقایان ابوالحسن تهامی، عطاءالله کاملی ‌و ایرج نوذری می‌گفتند هم می‌دیدیم.
 رنگارنگ بودن جنس صدای کاراکترها و تیپ‌سازی در آثار شما کاملا برجسته است، چگونه از صدای مک مورفی در «دیوانه از قفس پرید» به تیپ صدای متمایز یوگی در انیمیشن «یوگی و دوستان» می‌توان رسید؟
برخی اوقات یکسری ایده‌ها به ذهن مدیر دوبلاژ و دوبلور می‌رسد که برای بهتر شدن کار پیشنهاد و انجام می‌شود. صدای یوگی به پیشنهاد من نبوده و اصلا دوست نداشتم آن را بگویم اما بالاخره شرایط طوری شد که باید گفته می‌شد و بعد هم ماندگار شد و کلی طرفدار پیدا کرد. شما باید بدانی که جنس صدا را برای چه طیفی داری می‌گویی. همچنین شنوایی در کار دوبله خیلی مهم است. حتما شنوایی آقای اسماعیلی به عنوان یک دوبلور بی‌نظیر است که می‌تواند به زیبایی حس آن را جاری کند. این صداها تراش خورده و به مرور پاکیزه شده و تبدیل به فرم و استیل خاصی شده است.
 خیلی‌ها با یک صدای نه‌چندان پایدار، توهم دوبلور شدن پیدا می‌کنند! شما به عنوان پیشکسوت این عرصه، ملزومات صداپیشگی را در چه چیزهایی می‌دانید؟
داشتن صدا به تنهایی کافی نیست و باید شناخت نسبت به مسائل مختلف پیدا کنی. مثلا مادرم به ماهیت صداها خیلی اساسی نگاه می‌کرد و خیلی عجیب بود که با دقت به صداها توجه کرده و کشف می‌کرد. مهم‌ترین مساله در دوبله، داشتن روحی انسانی است. باید پاک باشی تا صدایت موثر باشد. کوچک‌ترین خللی در رفتار، خود را در کار نشان می‌دهد. شما به حرف آدم‌های مختلف در وضعیت‌ها و حرفه‌های مختلف نگاه کنید که در عین شباهت چقدر متفاوت است! ببینید در طول تاریخ بهترین حرف‌ها را پیامبران زدند و بعدها مشخص شد که آنها با چه نگاهی حرف‌های به آن زیبایی زدند. همچنین درخشش روح حافظ و مولانا در زمان‌های مختلف هنوز گیرایی دارد که زبان را دوباره خلق کرده‌اند. از طرفی دوبلور باید اهل مطالعه بوده و اشراف به کارش داشته باشد. باید سه‌چهارم ادبیات را خوانده و فیلم‌های بسیاری را دیده باشد تا به عمق مسائل آگاه شود.
 شما تجربه بازیگری هم داشته‌اید و غیر از فیلم «راه دوم» در دهه 60 در 2 اثر فریدون جیرانی هم بازی کردید. دلیل انتخاب نقش‌ها چه بود؟
خیلی بازیگری برایم مهم و دغدغه نبود و آن چند تا هم پیش آمد که بازی کنم. در سریال «مرگ تدریجی یک رویا»، فریدون جیرانی درخواست کرد تا بازی کنم و قرار بود به ترکیه برای فیلمبرداری بروند و من هم همراه شدم. برایم جالب بود که بعد از بازی در این آثار مردم مرا شناختند و در خیابان با من حرف می‌زدند! با وجودی که نقشی که در آن کارها داشتم خیلی کوتاه بود اما مورد توجه مردم قرار گرفته بود. الان هم خیلی پیشنهاد بازی می‌شود و یکسری فیلمنامه در خانه دارم اما دیگر دوست ندارم بازی کنم. اصلا برای من سینما آن لطف سابق را ندارد.
 دوبلورها به دلیل اینکه به جای تصویر، محوریت فعالیت‌شان با صداست، کمتر شناخته می‌شوند!
اصلا شناخت به این نیست که شما را در خیابان بشناسند. در همه خانه‌ها سال‌هاست که صدای من و همکاران دوبلور من مانند خسرو شاهی، اسماعیلی و سعید مظفری باقی است و انگار جزئی از صدای خانواده‌ها شده است که آنها را خوب می‌شناسند. من اصلا به شناخت ظاهری توجهی ندارم و معمولا مصاحبه هم نمی‌کنم. تنها تمام تلاش خود را می‌کنم تا به بهترین نحو صداها را در بیاورم و از کارم راضی باشم.
 مخاطب دست به تصویرسازی خیالی از صدای هنرپیشگان می‌زند. تا به حال پیش آمده که مردم با دیدن تصویر شما به تعارض رخ داده در تصورشان اشاره کنند؟
همان‌طور که اشاره داشتید صدا تبدیل به کاراکتری می‌شود که امکان دارد هر تصویری برای آن بسازند که شاید با تصویر واقعی کاملا متفاوت باشد البته همه صدا و تصویر مرا همخوان می‌دانند.


Page Generated in 0/0062 sec