تئاتر پرفرومنس «لطفن به این سیب دست بزنید!» به طراحی و کارگردانی شایان فیروزی در خانه نمایش دا روی صحنه رفته و هر روز تا 5 آذر ماه ساعت 18:30 اجرا خواهد داشت. «لطفن به این سیب دست بزنید!» یک کار پرفورمنس است که بیشتر روی تعامل با تماشاگر بنا شده است. در این اجرا بازیگران در تماس مستقیم با تماشاگران قرار میگیرند. در طول اجرا تماشاگر به حرکت واداشته میشود و حتی جملاتی از نمایش توسط تماشاگر خوانده میشود که این امر به حس متقابل بین بازیگران و مخاطبان میانجامد. به گفته کارگردان، این نمایش در گونه تئاتر پرفورمنس جا میگیرد و از خط داستانی کلاسیک و مشخصی پیروی نمیکند. «لطفن به این سیب دست بزنید!» در پی آن است با فرمتی متفاوت به تلخیها، شیرینیها، خاطرات، نوستالژیها، غرایز و تحولات بشری بپردازد که هر روز با آنها برخورد داریم تا بشر را بار دیگر با خودش رودررو کند. در این اثر فضاسازی حرف نخست را میزند و موسیقی به همراه حرکات بدنی و مونوپرفورمنسهای اجراکنندگان اتمسفر اجرا را پیش میبرد. بیشتر منولوگهای داخل اجرا توسط اجراکنندگان در طول 3 ماه کارگاه به نگارش در آمده است، این منوپرفورمنسها به شکلی نوشته شده که مخاطب میتواند در تنهایی پس از اجرا آنها را به شکلی که خود میخواهد بسط دهد و کامل کند. ضمن اینکه در اجرا به شکل نامحسوس مخاطب هم شرکت میکند، طوری که میتواند جملهای بگوید یا دست به عملی بزند و نظری درباره محتوای اثر بدهد که در اجرا استفاده شود. وجه متمایز پرفورمنس «لطفن به این سیب دست بزنید!» در این است که عناصر دراماتیکی در آن وجود دارد که آن را به تئاترهای نوینی نزدیک میسازد که بر تعامل با تماشاگر کار میکنند، از قبیل شیوه اجرایی پیترشومان یا گروتفسکی که در آنها تماشاگر برای دیدن اجرا وادار به کارهایی میشود تا بتواند حس و حال نمایش را دریابد. این اجرا نیز اگرچه روایت تک خطی ندارد و به گفته کارگردان اثر حتی دیالوگها در طول تمرین نوشته شدهاند اما در تلاش است مفاهیم دراماتیکی را به تماشاگر منتقل سازد. این اجرا بر پایه مونولوگهایی بیان شده است که توسط تکتک بازیگران رو به تماشاگران ادا میشود. در نیمه اول اجرا، هر بازیگری تداعی آزاد و برداشت ذهنی خود از یک صندلی را در قالب منولوگ بیان میکند. خاطرات و برداشتهای ذهنی آنها باعث میشود صندلی از یک شئ صرف بودن و حالت ابژکتیو خود خارج و تبدیل به یک امر ذهنی شده و در ذهن مخاطب ثبت شود. حتی از مخاطبان نیز خواسته میشود برداشت ذهنی خود را درباره صندلی بگویند و همین امر باعث تعامل مستقیم با تماشاگر شده و مخاطب را کاملاً با کار درگیر کند. اگر چه این کار از نظر روایی پلیفونی و چندصدایی است و ما با تصاویر و وقایع متعددی در بخشهای بعدی روبهرو هستیم اما نوعی شخصیتپردازی میان بازیگران صورت گرفته است که صحنهها را در ادامه و مربوط به هم جلوهگر میسازد. میتوان گفت این اثر بهرغم ضعف در دراماتولوژی و با وجود تمام آشفتگیهایی که در آن است، تجربهای در تئاتر بوده که سعی دارد به مفاهیم زیادی از قبیل قتل، خیانت، مرگ دستهجمعی و مواردی انسانی بپردازد.