علی بخشایش*: حاجخانم حجابش را کامل رعایت کرده. بسیار متشخص و مذهبی به نظر میرسد، طوری که شاید پدر و مادرهای مذهبی آرزو کنند دخترانشان شبیه او لباس بپوشند. گویا به او آموختهاند حجاب و زیبایی را به هم پیوند دهد. نگاهش که میکنی حس میکنی نماد جامعه مذهبی است: «احسنت، ماشاءالله، تبارکالله».
اما دهانش را که به سخن باز میکند و حتی وقتی گاهی بهعنوان کارشناس در صداوسیما حضور به هم میرساند، حرفها بوی سنت نمیدهد بلکه رگههایی از مدرنیته در این سخنان پیداست. کمکم بحث حقوق زن پیش میآید و همان حرفها که از «من و تو» میشنوی، منتها با استناد به برخی آیات و روایات و با چاشنی مغالطهای هنرمندانه و زیرکانه. شاید کم باشند آن دسته پدر و مادرهای مذهبی که تفاوت این چادریهای «فمینیست» را از چادریهای سنتی و واقعا اسلامی تشخیص دهند و خطر هم درست همینجاست. درست همینجاست که باید به یاد دهههای ۴۰ و ۵۰ هجری خورشیدی افتاد.
هنوز یادمان نرفته است در آن سالها، چه کسانی آموزههای مارکسیستی را در قالب تفکرات اسلامی به خورد نسل جوان میدادند و هنوز یادمان نرفته برای جمع کردن این جماعت از خیابانها در دهه ۶۰، چه هزینهها که نپرداختیم و چه خونها که ندادیم. البته فمینیستهای غلطانداز یک تفاوت با آن جماعت دارند و آن اینکه بسیار خطرناکترند.
اینها در قالب دین به دختران ملت میآموزند برداشتی غیر از برداشت فقهای سنتی از دین داشته باشند، دستکم در زمینه حقوق زنان. از نظر اینها چندهمسری و متعه و حجاب اجباری و...، مسائلی است که در چارچوب زمان قابل تفسیر است و نتیجه تفسیر هم همیشه یک چیز است: «اینها به درد زمان ما نمیخورد»(!)
حجاب دارد، اما به دختر تو میآموزد اجباری در حجاب نیست یا فلسفه حجاب را چنان مادی برای دخترت شرح میدهد که با چند استدلال، اصل حجاب ضربه فنی خواهد شد. به او میآموزد جهاد زن، شوهرداری نیست و تشابه حقوق را در لباس رعنای تساوی حقوق به مغز او تزریق میکند. دخترت را که به دست این جماعت بسپاری، مدتی بعد او را انسان مدرنی خواهی یافت که فقط چادر به سر دارد، اما چادرش از محتوا خالی است. چادرش ظرف مظروفی نامتناسب شده است. اکنون او اگر بخواهد ازدواج کند، حق طلاق را شرط میکند و چنان مهریه سنگینی در پاچه داماد بیچاره فرومیکند که نتواند نفس بکشد. انسان مدرنی شده است که همان حرفهای مجریهای زن «بیبیسی»، «منوتو» و «صدای آمریکا» را میزند اما پوشش او شبیه زنان سنتی شده است. «فمینیستهای غلطانداز» به مرور در حال آوردن بلایی بر سر جامعه اسلامی ما هستند که شاید شبیه آن را هرگز تجربه نکرده باشیم؛ حتی در زمان رضا آلاشتی! آن زمان که ما بر سر هزار چیز در حال زدن بر سر یکدیگر هستیم، دشمن بیکار ننشسته و نوامیس ما را هدف قرار داده، آن هم نه بهصورت آشکار و رسوا؛ که کاملا سیاستمدارانه و زیرکانه. این بلا به نام اسلام به اهل اسلام وارد خواهد شد و چیزی نیست که به این سادگیها قابل حذف از جامعه باشد، چون در فرهنگ ایران و ایرانی ریشه خواهد دوانید. مقابله با سنتهای غلط، همیشه سخت است و این یکی سختتر هم خواهد بود چون به مادران جامعه بازمیگردد. انحراف مادرانه به انحراف کل جامعه میانجامد و دیگر نه نشانی از تاک خواهد ماند و نه تاکنشان.
زودتر و پیش از آنکه بلیه فمینیستهای غلطانداز، به بلیهای همهگیر تبدیل شده و شهرهای کوچک و روستاها را هم دربر بگیرد، باید علیه آن «جهاد» آغاز کرد، جهادی که اگرچه وجه غالب آن فرهنگی است اما شاید گاهی همراه با برچیدن بساط برخی چهرهها هم باشد، در قالب موسسات مشاوره گرفته تا کلاسهای آموزشی به ظاهر مذهبی و...
اگر با گرگهایی که لباس میش به تن کردهاند برخورد نشود، روزی میشها همه گرگ خواهند زایید. دزد با چراغ به میدان آمده و گزیدهترین کالاها را میبرد. هرچند تردیدی نیست این بار هم مسؤولان فرهنگی مثل همیشه تعلل میکنند اما بر نویسنده این سطور، امر به معروف و نهی از منکر واجب است.
*کارشناس امور فرهنگی و سیاسی