printlogo


کد خبر: 149636تاریخ: 1394/9/7 00:00
همان جوری که «سیا» می‌خواهد

محمدرضا کردلو : نقل است ملکه انگلیس روزی در مستعمرات هند در یکی از خیابان‌ها مشغول قدم زدن بود، مردم به گاوی تعظیم می‌کردند. ملکه نیز به رسم آنان تعظیم کرد، پرسیدند حضرت ملکه اینها گاو می‌پرستند، شما چرا تعظیم می‌کنید؟ ملکه گفت: اینها تا گاو می‌پرستند مثل خر به ما سواری می‌دهند، ما با این دین کاری نداریم. اتفاقا باید این طور ادیان را تقویت هم بکنیم.
 واقعیت این است که تا قبل از فتوای توتون و تنباکو هم استکبار فکر می‌کرد اسلام هم یعنی همین نمازخواندن و زیارت رفتن و قس علیهذا، برای همین کاری به اسلام نداشت. اسلام شکاک به لحاظ معرفت شناختی و راکد به لحاظ عملی که موی دماغ استکبار نیست اتفاقا ایده‌آل آنها بود اما بعد وضع فرق کرد.
یکی از مبارزان پیش از انقلاب را برده بودند برای گوشمالی و بعد از اینکه کلی کتکش زدند، تعهد گرفتند و به رسم همیشه ساواک، نصیحتش کردند. سرهنگ ساواک به آن مبارز گفت: تو اصلا می‌خواهی مبارزه کنی، مبارزه کن، ولی مثل حلبی (سردسته حجتیه) مبارزه کن. این حرف را برای آن زد که حلبی به حکومت کاری نداشت. به سیاست کاری نداشت. همان چیزی را می‌خواست که آمریکایی‌ها می‌خواستند. روی منبر همان حرفی را می‌زد که عامل بلندپایه سیا مدنظرش بود. مردم هم اگر خودشان دنباله‌رو عالمی دیگر نبودند، باورشان می‌شد. باورهای مردم جهت‌دهی و هر آینه به اهداف کلان آمریکا نزدیک‌تر می‌شد. آن روزهای قبل از انقلاب حجتیه یک جریان بود که اتفاقا در میان نخبگان هم طرفداران فراوانی داشت. شاید (نمی‌دانم، شاید) نمی‌خواستند اما مصداق اتم نفوذ جریانی بودند.
نمی‌خواهم همه چیز را به انتخابات 88 بازگردانم اما همه چیز به انتخابات 88 بازمی‌گردد. وقتی کاندیدای مدعی تقلب ساعت 10 شب جمعه انتخابات- لابد به استناد نظریه مترقی داماد لرستان و فرزند آذربایجان- اعلام می‌کند: «برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد من هستم»، یکی از فعالان مشهور رسانه‌ای ستاد قیطریه در توئیتر - که آن روزها به درخواست مستقیم هیلاری کلینتون آماده‌باش بود برای ضدانقلاب ایران- مطلبی منتشر می‌کند. او می‌نویسد: «هر چه به تمدن نزدیک‌تر می‌شویم آرای میرحسین هم بیشتر می‌شود. امیدوار باشید». شاید این مطلب به ترجمه نیاز داشته باشد. ترجمه می‌کنم. منظور این عضو فعال ستاد قیطریه دقیقا این بود که تنها «بی‌تمدن»‌ها هستند که به داماد لرستان رای نداده‌اند. اما چرا او اینطور برخلاف منطق فکر می‌کرد؟ برخلاف دموکراسی، برخلاف حقوق شهروندی، برخلاف همه تئوری‌های عقل تجربی و ساختار‌های سیاسی معقول!
پاسخ ساده‌ای دارد: او به عنوان عضوی از شبکه گسترده‌ای که هدف نفوذ جریانی دشمن قرار گرفته بود قرار نبود منطقی عمل کند. اصلا قرار نبود به دموکراسی پایبند باشد. از «تمدن» حرف می‌زد اما تمدنی که «رای اکثریت» را نمی‌پذیرد و «کیفیت رای» را جایگزین آن می‌کند. تعابیری که در سراسر ایام انتخابات سال 88 مورد استفاده مدعیان دروغ تقلب قرار می‌گرفت و توسط «شبکه تصمیم‌سازان» جریان دوم خرداد استفاده می‌شد، همه وارداتی بود. نه به این معنا که یک فرد مخوف و مرموز از دستگاه‌های اطلاعاتی غربی هر روز صبح به تصمیم‌گیران اصلاحات  تعابیر را انشا می‌کرد، بلکه به این معنا که این جریان به نحوی با رخدادهای سیاسی در کشور مواجهه می‌کرد که دقیقا در سیا درباره آن صحبت شده بود. این مساله در اذعان مقامات آمریکایی در ایام بعدی مشهود بود. تغییر در ذهنیت و باور گروهی از مردم تا آنجا که آنها دقیقا طوری فکر کنند که «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص می‌دهد».
بعد از این مرحله چه اتفاقی خواهد افتاد؛ طبیعی است که «آرمان‌ها تغییر پیدا خواهد کرد، ارزش‌ها تغییر پیدا خواهد کرد، خواست‌ها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد».
به خاطر همین تغییر باورهاست که در اتفاقات پس از انتخابات سال 88 و به تعبیر دقیق‌تر در «فتنه»، شاهد رخدادهایی هستیم که تا پیش از اتفاقات آن سال اصلا شاهدش نبوده‌ایم. به همین دلیل است که اگر از واژه نفوذ در تفسیر برخی از این رفتارهای ساختارشکنانه استفاده کنیم، دقیقا آن را توضیح داده‌ایم. زمانی که سال 88 شعار «نه غزه، نه لبنان» توسط برخی از همین آقایان تشویق می‌شد یا در مقابل آن سکوت می‌شد، معلوم است «نفوذ» نتیجه داده است. «نفوذ» نتیجه داده است که شعار «نه غزه، نه لبنان» همانطور که  «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص می‌دهد»، سرداده می‌شود. شعاری که حالا خیلی‌ها غلط بودنش را با تراژدی 5 ساله سوریه و «شام خونین پاریس» خیلی خوب فهمیده‌اند.
زمانی که در فتنه88، «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» سر داده می‌شود و برخی از همین آقایان آن را تشویق می‌کنند یا در مقابل آن سکوت می‌کنند، معلوم است که «نفوذ» نتیجه داده است.  «نفوذ» نتیجه داده است که در یک شبکه‌سازی، یک جریان، آگاهانه ارزش‌هایی را که برای آنها انقلاب کرده است، خود در رادیکال‌ترین حالت ممکن زیر سوال می‌برد و همانطور عمل می‌کند که «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص می‌دهد». در وقایع بعدی و روز تلخ عاشورای سال 88 هم همینطور. عالی‌ترین آرمان‌های مردم توسط همین «جریان نفوذ» مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرد.
واقعیت آن است که در همه این سال‌ها، همه نق‌زدن‌هایی که جریان تجدیدنظرطلب و نومحافظه‌کار فعلی از آنها برای تضعیف جمهوریت نظام استفاده کرده، نتیجه همین «نفوذ جریانی» است. نفوذی که باعث می‌شود «شما همان‌جوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص می‌دهد»!


Page Generated in 0/0152 sec