امیر استکی: خیلی وقتها در زندگی روزمرهمان پیش میآید که چند روزی زیاد پیادهروی کنیم و اگر بنشینیم و حساب کنیم شاید گاهی اوقات در عرض 5-4 روز بیش از 80 کیلومتر هم راه رفته باشیم! و همواره هم از این پیاده رفتنها با تلخی یاد کردهایم. باز برای اکثرمان معطلیهای طولانیمدت در راهبندان پیش آمده است و بلااستثنا این زمانها را جزو بدترین و عصبیترین ساعتهای روزهایمان میشماریم و خیلی وقتها هیچگونه نمیتوانیم این مسائل را تحمل کنیم و اتفاق افتادنشان براستی هر صاحب حلمی را برآشفته خواهد کرد. اگر نگاهی به خودمان و به زندگیمان بیندازیم و با خودمان روراست باشیم اعتراف میکنیم تحمل خیلی تنگناها را نداریم و به بسیاری چیزها وابستهایم. البته نه فقط وابستگیهای دانهدرشت و بزرگ، نه صرفاً عادات و علایق کوچک. مثل اینکه بعضیهایمان عادت نداریم پوست گوجه در غذایمان باشد یا ابدا دلمان نمیگیرد که با دست غذایی بخوریم یا به سرویسهای بهداشتی عمومی شلوغ برویم یا کاری کنیم که سر و صورتمان خاکی شود و دوش نگرفته بخوابیم آن هم در کمتر از یک متر مربع فضا و در کنار دهها نفر دیگر! شاید با خود بگوییم وقتی انسان مجبور میشود، چارهای نخواهد داشت؛ ما هم میگوییم کاملا درست است و قاعده است که انسانها عامدا و به دلخواه، خود را در معرض چنین شرایطی نمیگذارند یا اگر یکبار نادانسته در شرایط سخت گیر کردند دیگر خود را به آن ورطه نمیکشانند. همه اینها درست اما چگونه باید سر و دست شکستن میلیونها نفر برای تجربه مجدد این شرایط سخت را توجیه کرد؟ چگونه میشود ماهایی که از 20-10 دقیقه معطلی در ترافیک جانمان به لبمان میرسد از ساعتها انتظار تحت فشار برای عبور از مرز چنان خوشحالیم که هنوز تمام نشده برای سال بعدش لحظه شماری میکنیم؟ چه سری در این میان نهفته است؟ آیا چیزی جز کشش فطرت انسان به سمت راه نجاتی از این ظلمت زندگانی مدرن است؟ در جهانی که آدمی چنان به دنبال گریز از خویش است آیا مامنی جز یقینی آرامشبخش آسودهاش خواهد کرد؟ این آغوش گرم فیض سیدالشهداست که تشنگان هدایت و جستوجوگران رهایی از مشقات بیکس زیستن را گرم و گیرا در بر میگیرد. این روزها در میان آنانی که مفتخر به محبت ائمه اطهار هستند شور و خروشی برای شرکت در رویداد عظیم اربعین برپاست. این سالها جویبارها در مسیر نجف تا کربلا به هم میپیوندند و رودی خروشان میسازند که مانند هر رود دیگری سخاوتمندانه ذرات را همراه میکند و بیمها و تردیدها را در هم میشکند و در مسیر خویش به پیش میبرد. ذراتی که اگر رودی نبود آنچنان ریز و حقیر بودند که به چشمی نمیآمدند و به جایی جز مسیر باد راه پیدا نمیکردند و این چشمه جوشان فیض سیدالشهداست که اینچنین ذرات را در خویش حل کرده و با هویتی متعالی به پیش میبردشان. سر خاطرات شیرین پیادهروی اربعین آیا چیزی جز همین شیرینی زائدالوصف چشیدن مزه بیکران بودن است و آیا فشار و خستگی چند روزی پیادهروی و بد گذراندن، در برابر لذت یک لحظه درک فیض الهی، اصلا به حساب میآید؟ انسانهایی که به هر ترفندی که متوسل شوی بیش از تعداد کمی از آنها را در جایی نمیتوان جمع کرد، به دنبال همان تمنای فطری به راه و طریق رستگاری است که اینچنین برای جمع شدن و روان شدن در تکاپویند. پیادهروی اربعین از آن دست رویدادهایی است که در آن قدرت انسانهای هدفمند دیده میشود. نه تعارضی و نه رقابتی (در معنای لیبرالیستی) بلکه فقط تعاون و همکاری و از خودگذشتگی و رضایت و آرامش (در اوج خستگی و کمبودها) است که دیده میشود و آیا زیستنی اینچنین پرشور و شعور خواسته هر انسانی نیست؟ و آیا سیاست در معنای دینی آن جز تربیت انسانها برای همواره چنین زیستن است؟ نشان دادن ابعاد این رویداد عظیم و سعی در چشاندن مزه آن به انسانهای دیگر برای تمام دوستداران و شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام رسالتی سنگین است، چرا که همانگونه که گفتیم اربعین و پیادهروی جانانه آن بهترین بستهای است که برای شناساندن تشیع به جهانیان در اختیار ما است. این همه ایثار و از خودگذشتگی و لحظات شیرین واقعا زیستن به جد قلب هر جویای حقیقتی را تسخیر خواهد کرد و چشم هر مضلی را کور.