حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: فارابی در کتاب «تحصیلالسعاده» مینویسد: «4 چیز انسانى است که اگر در میان امتها و در میان مردمان هر تمدنى حاصل شود به وسیله آن 4 چیز، سعادت دنیوى در این زندگى و سعادت دیرپا در زندگى اخروى برایشان حاصل شده است. آن 4 چیز عبارتند از فضایل نظرى، فضایل فکرى، فضایل خلقى و صناعات عملى. [سعادت از نگاه فارابی، ص 11] وی در کتاب «التنبیه فی تحصیلالسعاده» تأکید میکند «سعادت غایتى است که هر انسانى به آن مشتاق است... و نوعى از کمال است... و «خیر» است که لامحاله مقصود انسان است». [همان، ص 83]
اما سعادت تنها با اصلاح دائمی همه صفات و قوای انسانی حاصل میشود، بهگونهای که تغییرات دوران و زمانها و حوادث و مشکلات و فتنهها و سختیها و رنجها و خوشیها و شبهات و دشمنیها و دوستیها حالت ثبات و استواری اخلاقی و انسانی را از بین نبرد و ناملایمات دنیوی انسان را بیتاب و آشفته نکند. بلکه اخلاق نیک در او چون ملکهای ریشهدار در آمده باشد که هیچ رخدادی و پدیدهای در ظاهر و باطن او تغییری به وجود نیاورد و او استوار در مسیر سعادت و خیر قدم بردارد. [جامع السعادت، ج یک، صص 73-72]
اما بالاترین خیر چیست که سعادت نهایی انسان است؟ ما بارها در این سلسله نوشتارها یادآور شدهایم که هدف اصلی از آفرینش انسان رسیدن به مقام قرب الهی است و هیچ دردی برای انسان دردناکتر از فراق خدا نیست و اسلام هم آمده است تا این درد را درمان کند و ما را بهگونهای رشد دهد و تربیت کند که به لقاءالله برسیم. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآب؛ بیگمان نزد ما برای او مقام تقرب و جایگاهی نیکوست».[ص 40] «زلفی» یعنی مقام و منزلتی که همان مقام تقرب الیالله است. پس هدف آن است که ما عنداللهی شویم و به مقام و منزلت و جایگاه نیکو برسیم. این جایگاه کجاست؟ «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدر؛ در قرارگاه صدق نزد خدای عالمیان که فرمانروایی توانمند است».[قمر، 55] این جایگاه؛ مقامی است که از آن به «لقاءالله» مقام قرب الهی تعبیر میشود.
به تعبیر دیگر سعادت نهایی و خیر محض در حالی حاصل میشود که جامعه انسانی به مرتبهای رسیده باشد که انسانهای درون جامعه تشبه به صفات الهی پیدا کنند. پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ؛ به اخلاق خدا متخلق شوید»[بحارالانوار، ج 58، ص 129] یعنی براساس توان و استعداد بشری به صفات خداوند تشبه پیدا کنید و خود را از بند هر صفت حیوانی و شیطانی و نفسانی رهایی بخشید. این همان ادب الهی است که پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی؛ خداوند مرا ادب فرمود، پس به بهترین ادب مودب کرد».[بحارالانوار، ج 68، ص 382] و به ما دستور داده شده است به آن مودب شویم: «فَتَأَدَّبُوا أَیُّهَا النَّفَرُ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ ای جماعت! به آداب خدای عزوجل مودب شوید».[الکافی، ج 5، ص70] خلاصه کلام اینکه اخلاق خدا و آداب الهی به این معنی است که صفات الهی را در درون خود تحقق بخشیم و این آخرین مرتبه سعادت و کمال نهایی انسان است که او را به مقام قرب الهی و لقاءالله میرساند.
این هدف مهم تنها در جامعه اسلامی حاصل میشود و جامعه اسلامی جامعهای است که در آن عدالت به معنای مطلق کلمه تحقق یافته است. اما عدالت در اندیشه اسلامی معنای وسیعتری از چیزی که ما میشناسیم، دارد. عدل در معنای عام و ساده آن صفت والایی است که باید در زندگی شخصی و عمومی ما جاری باشد و هماهنگی قوا و صفات و موازنه صحیح و معتدل در رفتار و حرکات و سکنات انسانی است، بدون اینکه از حد انسانی خارج شویم و به سمت عیوب و نواقص برویم. این عدل اگر صورت اجتماعی پیدا کرد و بهمثابه عدالت اجتماعی جلوهگر شد، اداره زندگی مردم در درون جامعه و رفتار آنها بین هم و روابط دولت و ملت را هماهنگ و بسامان میکند، بهگونهای که همه امور اجتماعی بر میزان عدل برپا میشود.
روشن است که عدالت ضرورت هر فرد و عدالت اجتماعی ضرورت جامعه انسانی است و مقدمه ضروری آن عدالت در دولت و نظام حاکمیتی و میان کارگزاران نظام است. این عدالتی است که در سطح جهان توسط وجود مطهر امام زمان(ع) پیاده میشود و ما باید زمینهساز آن باشیم.
توضیح اینکه صفت مقابل عدل، ظلم و جور است. ظلم و جور یعنی زیادهطلبی، سلطهگری و حکومت هواهای نفسانی که جلوههای آن استعمار و استبداد و استثمار است. عدالت در فرد و جامعه انسانی تنها در صورتی حاصل میشود که حاکمیت در اختیار انسانهای عادل و صالح قرار گیرد و قدرت در دست عدالتطلبان باشد. به تعبیر دیگر قدرت و اعمال قدرت بر میزان عدل باشد: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» [حدید، 25] امکان ندارد قدرت در اختیار افراد ستمگر و فاسد باشد و عدالت تحقق یابد. بنابراین مقدمه ضروری اخلاق الهی، تحقق جامعه اسلامی است و مقدمه آن تحقق دولت اسلامی است که کارگزاران آن با زبان اقتدار و عدالت در جامعه رفتار کنند. یعنی قدرت و اقتدار را که لازمه حکومت است، تنها در جهت عدالت بهکار گیرند. اینگونه است که عدل و قسط در جامعه استقرار مییابد. اصولاً نظام اسلامی یعنی اینکه عدالتطلبان مسلمان؛ مجهز به قدرت و اقتدار شوند و نظام و حکومت برپایه عدالت در جامعه شکل گیرد. در اینصورت است که بندگی خدا در جامعه و هدف آفرینش یعنی قرب الهی تحقق مییابد. یعنی سبک زندگی انسانی درون جامعه اسلامی که برپایه عدالت شکل گرفته است، بهگونهای است که زندگی فردی و اجتماعی آحاد جامعه به سوی سعادت نهایی حرکت میکند. پس عدالت هدف راهبردی است، که جامعه را به سوی هدف نهایی یعنی مقام قرب الهی میراند و این مسیر با بندگی خدا تحقق پیدا میکند.
* امام جمعه شمیرانات