printlogo


کد خبر: 150105تاریخ: 1394/9/18 00:00
ریشه ثروت و قدرت ایالات متحده در کجاست؟
آمریکا زائیده بحران

سیدمهرداد سیدبرزگر: بحران سوریه و سپس عراق طی این چند سال بخوبی روشن کرد مساله سوریه و عراق یک موضوع داخلی و منطقه‌ای نیست و باید ریشه آن را در ورای مرزهای این کشورها و در لابی‌های «سعودی»، «ترکی»، «آمریکایی»، «صهیونیستی» و «غربی» جست‌وجو کرد. موضوع تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق یک مساله جهانی است که در رأس تمام امور بین‌المللی قرار دارد؛ حضور گروه‌های تروریستی در بطن تحولات منطقه و ظهور بزرگ‌ترین و ثروتمندترین گروه تروریستی به نام داعش که از 80 کشور دنیا عضوگیری کرده، تنها پرده اول بحران سوریه و عراق است که آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، آل‌سعود، آل‌ثانی و ترکیه پشت پرده آن هستند. حامیان و بانیان تروریسم تکفیری کمر بسته‌اند با تمام توان «سیاسی»، «مالی»، «تسلیحاتی» و «لجستیک» خود از زباله‌ای به نام داعش حمایت کنند و سوریه و عراق را زمین بزنند و به جایی برسند که دیگر حرفی از مقاومت باقی نماند. حامیان خارجی تروریسم، این بحران خودساخته را برای خود یا معضل امنیتی می‌دانند یا یک موضوع نظامی تلقی می‌کنند و بر همین اساس نیز سیاست اعمالی خود را تنظیم می‌کنند که همین عملکرد متفاوت، شکاف موجود در جبهه تروریسم را نشان می‌دهد. دولت‌های حامی داعش هر کدام به میزان فاصله‌ای که از نقاط بحران‌خیز دارند سیاست‌شان از ملایم به خشن تبدیل می‌شود و طبیعی است کشورهایی که در مجاورت بحران قرار دارند اولین قربانی سیاست‌های حمایتی خود خواهند شد و در این منظومه تنها آمریکاست که تلاش می‌کند با اتخاذ سیاست و استراتژی مشخص پیروز واقعی میدان سوریه و عراق باشد. در ادامه با دسته‌بندی حامیان تروریسم به شرح این موضوع بیشتر می‌پردازیم.
1- رژیم‌های آل‌سعود و آل‌ثانی در کنار ترکیه اولین حلقه و فداییان حمایت از تروریسم محسوب می‌شوند. این دسته همسایگان سوریه و عراق محسوب می‌شوند که از همین مزیت جغرافیایی بهره برده و به عنوان اولین و اصلی‌ترین جبهه حمایت مالی، تسلیحاتی و سیاسی ایفای نقش می‌کنند و در این راه نیز از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزند حتی اگر بحران تروریسم به کشورهای خودشان نیز نفوذ کند. در این بین ترکیه که سال‌های سال تلاش شده بود در قامت یک دولت الگوی اسلامی با ساختار «لائیک» و «لیبرال» در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کند، بیشترین ضربه را به خود زد  و با حمایت و تایید داعش و تروریسم، آن را به کشور خود راه داد و بحران سوریه را برای خود از یک وضعیت نظامی به یک معضل امنیتی تبدیل کرد تا جان شهروندانش به خطر بیفتد و ثبات و آرامش از ترکیه رخت بندد. آل‌سعود و آل‌ثانی نیز که پدران تروریسم تکفیری محسوب می‌شوند به منظور ورود به یک بازی حساس و ایفای نقش در قامت یک قدرت منطقه‌ای(!) در مقابل جمهوری اسلامی، وارد میدان مقاومت شدند ولی زمان نشان داد مقاومت لقمه گلوگیری است که آل‌سعود و آل‌ثانی را خفه خواهد کرد و افزایش بحران مشروعیت و کسری بودجه را در کنار فشار افکار عمومی جهان برای این رژیم‌های دیکتاتور به دنبال داشته است که روز به روز نیز سیاست‌ها و استراتژی‌های خود را بیشتر شکست‌خورده می‌بینند و در جبهه نظامی نیز در حال شکست در 2 جبهه مقاومت و یمن هستند.
2- کشورهای اروپایی بویژه فرانسه، انگلیس و آلمان هم از طریق ورود اتباع خود به گروه‌های تروریستی و هم از لحاظ سیاسی، مالی و تسلیحاتی از تروریست‌های تکفیری داعش و النصره به طور علنی حمایت می‌کنند. اروپا احتمال می‌داد سوریه و سپس عراق به سرعت زمینگیر شوند، لذا اینها نیز با حمایت علنی از تروریست‌های تکفیری در مقابل دولت بشار اسد، در سازمان ملل و شورای امنیت و سایر مجامع بین‌المللی حمله سیاسی و حقوقی سنگینی علیه سوریه و عراق صورت دادند تا حداقل باعث تجزیه این کشورها به مناطق کوچک‌تر شوند اما اوضاع به گونه دیگری پیش رفت و مقاومت ایستادگی کرد و همین فرسایشی شدن جنگ، احتمال کنترل تروریست‌های تکفیری را کاهش و گسترش بحران به سایر مناطق را افزایش داد؛ بمب‌گذاری و اقدامات تروریستی در فرانسه و پاریس تنها یک پرده از این وحشی‌گری بود. اروپا به دلیل همسایگی و نزدیکی به خاورمیانه و مناطق بحران‌خیز، همیشه مستعد بحرانی شدن است و این مساله را نیز خود اروپا بخوبی می‌داند و نمی‌خواهد بحران بازگشت تروریست‌ها به کشورهای‌شان و اقدامات تروریستی در اروپا را ببیند. اروپا یک قطب اقتصادی در جهان محسوب می‌شود که با آمریکا در حال رقابت است و وضعیت بحران اقتصادی جهانی این رقابت را تشدید نیز کرده است ولی عمل نابخردانه کشورهای اروپایی  امنیت و ثبات اروپا را که لازمه هر اقدام اقتصادی است از بین برد و همین مساله اوضاع اقتصادی اروپا و امنیت این منطقه را نیز بشدت متأتر از سوریه و عراق کرد. اروپایی‌ها که دچار خطای محاسباتی بزرگی در سوریه و عراق شدند باید تاوان این اشتباه خود را نیز با جان مردمان خود بپردازند؛ محاسبه‌ای که جنگ سوریه و عراق را کوتاه برآورد کرده بود ولی این بحران 5 سال است ادامه پیدا کرده و کشورهای اروپایی خود دچار تروریسمی شده‌اند که از آن حمایت می‌کنند. بر این اساس سیاست اروپا در بحران سوریه و عراق بسیار مقطعی و کوتاه و دچار شدت و ضعف است و همین یعنی شکاف در اتاق فکر حامیان تروریست‌های تکفیری که دچار اختلاف شدید شده‌اند و سعی دارند از طریق راه‌حل سیاسی و مذاکره، بحران را خاتمه دهند.
3- ایالات متحده آمریکا به حدی نقشش تأثیرگذار است که در یک دسته‌بندی جدا باید سیاست‌ها و اهدافش را در موضوع حمایت از تروریست‌های تکفیری مورد بررسی قرار داد. آمریکا شرایط بازی را به‌گونه‌ای برای همدستان و متحدان خود در سوریه و عراق تعریف کرده است که تنها پیروز و فاتح این میدان باشد و تاکنون نیز همین گونه بوده و بیشترین منافع را از دل این تهدید برای خود و متحد همیشگی‌اش رژیم صهیونیستی کسب کرده است. بحران در سوریه و عراق تمام خاورمیانه را در بر گرفته و به اروپا نیز سرایت کرده و این تنها آمریکاست که مصون از این بحران سنگین است. حضور آمریکا در قاره‌ای جدای از همه دنیا موقعیتی آرام و باثبات برای این کشور ایجاد کرده است که به هیچ وجه امنیت آن درگیر تحولات خاورمیانه نخواهد بود. این «ژئوپلیتیک» خاص بویژه در بحران مذکور برای آمریکا نقطه برتری تلقی می‌شود؛ آمریکا بر همین اساس توانسته در تنش‌ها و جنگ‌های بزرگ جهان، کدخدایی جهان را کسب و آن را حفظ کند؛ جنگ‌های اول و دوم جهانی که در اروپا رخ داد تمام اروپا را نابود کرد و باعث شد بعد از جنگ جایگاه ابرقدرتی انگلیس توسط آمریکا گرفته شود و این کشور خود را به عنوان رهبر جدید جهان غرب معرفی کند. آمریکا با حمایت‌های مالی، سیاسی و نظامی از کشورهای ویران اروپا آنها را به خود وابسته کرد و در قالب طرح مارشال، کشورهای مختلف جهان را به سمت خود کشاند. همین فضا در دوران جنگ سرد نیز حاکم بود و اروپا در قالب پیمان آتلانتیک شمالی در جبهه آمریکا وارد مبارزه با شوروی و پیمان ورشو شد تا منافع آمریکا تأمین شود و این روند تاکنون نیز ادامه دارد. به این شکل که طرح توسط آمریکا ارائه می‌شود و اجرا توسط اروپا و آسیا صورت می‌گیرد که نمونه جدید آن بحث اوکراین و تقابل اروپا برابر روسیه است.  درباره حمایت از تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق نیز همین استراتژی پیگیری می‌شود تا آمریکا در پس پرده حداقل
2 هدف مهم خود را اجراشده ببیند: الف- ایجاد بحران در جهان اسلام از طریق تشویق به صف‌آرایی اهل تسنن مقابل شیعیان که زمینه اختلاف و انشقاق در منطقه و کشورهای اسلامی را فراهم آورد و در این میدان نیز وهابیت و مرتجعان منطقه را وارد کرده است تا در پرتو آن نخستین مساله جهان اسلام که فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی است فراموش و در نهایت امنیت و ثبات اسرائیل حفظ و تثبیت شود.
ب- رکود تورمی چند سالی است جهان غرب را فلج و اقتصاد لیبرالیسم را دچار بحران کرده است. در این فضا رقابت بین قدرت‌های اقتصادی بسیار شدیدتر شده است تا با کسب سرمایه بیشتر و بازار‌های فروش زمینه احیای اقتصاد خود را فراهم آورند؛ به همین دلیل گسترش بحران به اروپا برای آمریکا منفعت‌آفرین خواهد بود، چراکه علاوه بر تضعیف رقیب قدرتمندی چون اروپا در این قحطی اقتصادی، بازار مصرف مناسبی برای آمریکا فراهم می‌آورد و همچنین بانک‌های آمریکایی را نیز از طریق ایجاد زمینه اعطای وام به کشورهای اروپایی احیا می‌کند تا اقتصاد خود را پابرجا نگه دارد.
تجربه قرن اخیر نشان می‌دهد ایالات متحده آمریکا کشوری است که از دل بحران به کدخدایی رسیده است و همیشه از بحران استقبال کرده و تاریخ معاصر نیز این مساله را در ماجرای 11 سپتامبر یکبار دیگر نشان داد. بحران در سوریه و عراق نیز براساس همین استراتژی مدیریت می‌شود که منافع، جایگاه و نقش کدخدایی آمریکا را تقویت و تثبیت کند و موقعیت رو به افول این کشور را بهبود بخشد؛ بحرانی که مردم مظلوم سوریه، عراق و لبنان در آن به شهادت می‌رسند، تروریست‌های تکفیری نیروی عملیاتی آن محسوب می‌شوند،  ترکیه، آل‌سعود و آل‌ثانی مدیریت میدانی، عملیاتی و لجستیکی آن را به عهده گرفته‌اند، کشورهای اروپایی نیز هزینه‌های امنیتی، سیاسی و حمایتی آن را پرداخت می‌کنند و تنها آمریکاست که از آن منتفع می‌شود. اما زمان هر چقدر می‌گذرد جبهه‌بندی‌ها و موضع‌گیری کشورها شفاف‌تر و شکاف‌ها نمایان‌تر می‌شود و آمریکا که روزی از دل بحران به کدخدایی رسیده بود، این بار در بحران سوریه و عراق زمین خواهد خورد چرا که روز به روز چهره واقعی تروریست‌های تکفیری و حامیان آنها برای جهان روشن‌تر می‌شود و جبهه مقاومت نیز با حضور روسیه محکم‌تر و  قدرتمندتر به آمریکا و تروریست‌ها ضربه می‌زند.


Page Generated in 0/0062 sec