گروه فرهنگ و هنر: حاج قاسم سلیمانی، یکی از دلاورمردان عرصه ایثار و جاودانگی است که پا به پای دوستان و همرزمان خود در اکثر اتفاقات مهم جنگ حضور داشته و پس از اتمام جنگ چندین سال در قامت یک سرباز به مقابله با اشرار پرداخته است. همین تجربه باعث شد او از سال ۷۶ بهعنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شود و عملکردی را از خود به جای بگذارد که امروز بعد از ۱۸ سال، تبدیل به یک قهرمان ملی شود. قهرمان بزرگواری که کتابهای کمی در ارتباط با او نوشته شده و شخصیتش هنوز در میان دوستدارانش به عنوان یک چهره جذاب ولی مرموز باقی مانده است. چهرهای که علیاکبری مزدآبادی در کتاب «حاج قاسم» سراغ معرفی آن رفته است. کتابی ۱۶۷ صفحهای در ارتباط با برخی خاطرات و سخنرانیهای سردار سلیمانی در دوران دفاعمقدس که به وسیله این نویسنده جمعآوری شده و براساس توالی زمانی چیده شده است. کتاب «حاج قاسم» چندی است به بازار نشر آمده و در این مدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. در قسمت ابتدایی این کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیتهای او در دوران ابتدایی جنگ اشاره میکند اما در بخشهای دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانیها و خاطرات سردار که مرتبط با 3 عملیات بزرگ
والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ است استفاده شده تا از دل سخنرانیهای ارزنده سردار، خاطراتی ماندگار از مردی خستگیناپذیر و همرزمانش نقل شود و به این وسیله شخصیت بیهیاهوی او بیشتر به مخاطب معرفی شود. وجود بیش از ۸۰ عکس رنگی از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی یکی دیگر از ویژگیهای جالب این کتاب است که تماشای آن میتواند برای هر مخاطبی جذاب باشد. عکسهایی از روزهای جوانی سردار و حضور او در جبهههای جنگ تا عکسهایی از حضور او در کنار مقام معظم رهبری و دیگر فرماندهان شاخص نظامی کشور که همگی با ذوق نویسنده اثر از میان انبوهی از عکسها دستچین شده و در کنار هرکدام از خاطرات ایشان درج شده است. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای شاخص این اثر، ترجمه و ارائه یکی از مقالات خارجی منتشر شده در ارتباط با سردار سلیمانی است که توسط یکی از پژوهشکدههای سیاسی آمریکا منتشر شده و نشاندهنده نگاه پر از هراس و البته احترام غربیها به شخصیت این سردار مبارز ایرانی است. کتاب «حاج قاسم» هفدهمین اثر از مجموعه کتابهای «یاران ناب» است که توسط انتشارات
«یا زهرا(س)» روانه بازار نشر شده است. اثری خواندنی و قابل توجه از زندگی سردار مجاهد انقلاب اسلامی که برای مخاطبان قابل توجه خواهد بود، چنانکه در بخشهایی از کتاب ارزنده «حاج قاسم» به نکات ارزندهای خواهیم رسید.
«حاج قاسم» به روایت حاج قاسم
این بخش از کتاب برگرفته از مصاحبه حاج قاسم سلیمانی با دوهفتهنامه «پیام انقلاب» در سال ۱۳۶۹ است که در آن از زبان حاج قاسم سلحشور و قهرمان آمده است: «من قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه هفتم صاحبالزمان(عج) کرمان هستم. در سال ۱۳۳۷ در روستای قنات ملک از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند یکی پسر و یکی دختر میباشم. قبل از انقلاب در سازمان آب کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم. با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاههای کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت میکردم. 2 یا 3 ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود ۳۰۰ نفر بودند، عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم. در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری میدانستم اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود». در بخش دیگری از کتاب از زبان نیایش حاج قاسم میخوانیم: «خدایا! تو شاهد هستی 5 روز به عملیات [والفجر۸] مانده، هرگز اشک از صورت بسیجیهای ما خشک نشد. یکسره گریه میکردند. گردنهایشان کج بود. فریاد میزدند: خدایا! رو سیاهمان نکن. خدایا! شرمندهمان نکن. خدایا! این اشکها عصای موسی شد و نیل را شکافت. اروند را شکافت و بسیجیهای مظلوم ما را عبور داد و ما این را دیدیم. ما در آن شب توفانی و ظلمات تاریک عملیات که امیدی به موفقیت نداشتیم، دیدیم این را. میگفتیم: خدایا! تو باید همانطور که موسی را از نیل عبور دادی، ما را از اینجا عبور بدهی. میگفتیم: خدایا! خودت فرمودی: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» خدایا! خودت گفتی حرکت کنید، من هدایت میکنم. خدایا! کمکمان کن و خدا در آن شب عملیات کمکمان کرد...» در بخش چهارم از کتاب «حاج کاظم»، نویسنده اثر به بررسی «سردار سلیمانی در نگاه غربیها» میپردازد که در نوع خود جالب توجه است و در آن آمده است: «موسسه امریکن اینترپرایز» که اصلیترین و موثرترین موسسه در زمینه سیاستگذاری کلان ایالات متحده آمریکاست و از آن به عنوان «اتاق فکر» آمریکا یاد میشود، در سومین مقاله از سلسله مقالاتی تحت عنوان «چشمانداز خاورمیانه»، توصیف خود را از سردار قاسم سلیمانی بیان کرده است. در این قسمت بخشهایی از این مقاله را میخوانیم: رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا سال ۱۳۹۰ نام فرمانده عالیرتبه جمهوری اسلامی، سردار قاسم سلیمانی را به فهرست افراد تحریمشده از سوی ایالات متحده آمریکا افزود. برنامهریزان ایالات متحده آمریکا برای مقابله با فعالیتهای سردار سلیمانی و نیروی قدس سپاه، ابتدا باید دلیل اقدامات جسورانه و کامیابیهای نظامی این سردار سپاه را دریابند. گزارشهای موجود درباره سردار سلیمانی، مردی را تصویر میکند که بی آنکه آموزش رسمی فراوانی دیده باشد، فرمانده موفقی شده است. بهرغم شهرت فعالیتهای سردار سلیمانی، چیز زیادی درباره خود او نمیدانیم و شخصیتش همچنان یک معماست. هدف این چشمانداز گشودن همین راز است و میخواهد با استفاده از منابع فارسی موجود، به بررسی روش مدیریت این فرمانده سپاه، زندگی نظامی وی و اظهارات عقیدتی اخیرش درباره صدور انقلاب بپردازد». قاسم سلیمانی یک قهرمان جنگی و وطنپرست واقعی است که بعد از انقلاب، درحالی که ایران از سویی درگیر جنگ داخلی در کردستان بود و از سوی دیگر با اشغالگران عراقی دست و پنجه نرم میکرد، به سپاه پاسداران پیوست. در زمان جنگ و در عملیات شناسایی، برای پیشگیری از تلفات نیروهای تحت فرمان خود، جانش را به خطر میانداخت. بنابر یک گزارش معتبر، سردار سلیمانی در یکی از این عملیاتها در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ نزدیک بود به اسارت نیروهای عراقی درآید. در این گزارش هم احتیاط سردار سلیمانی پیش از عملیات را میتوان دید و هم تمایلش به تقبل کارهای خطرناک. چهرهای که منابع موجود از سردار سلیمانی ترسیم میکنند، یک جنگجوی جوانمرد است ولی کمتر در زمینه سیاسی وارد میشود. وقتی در کرمان به کارهای ساختمانی مشغول بوده، بیشترین زمان فراغتش را در زورخانههای عطایی و جهان میگذارنده است. جایی که علاوه بر ورزش به تشویق و تقویت خلق و خوی جوانمردی هم توجه میشود. سردار سلیمانی در سخنرانیهای پرشورش، پیش و پس از عملیات جنگی با گریه و زاری و تقاضای بخشش از شهدا، به خاطر شهید نشدن خود، افراد زیر امرش را بشدت تحت تاثیر قرار میداده است. پیش از هر حمله، او سربازانش را یکییکی در آغوش میگیرد و در حالی که اشک میریزد، با آنها وداع میکند. سردار سلیمانی یک عملگراست و در رویایی با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است. منابع موجود او را فرماندهی معرفی میکنند که مهارت در تاکتیکهای نظامی را خیلی پیشترها و با تجربه شخصی آموخته است و به نظر میرسد برای این تجربهها ارزش و اعتباری پیش از دستورات مقامهای بالاتر قائل است. اخلاق و رفتار سردار سلیمانی، او را در دل افراد تحت فرماندهیاش بسیار محبوب کرده است. ۱۱ مرداد ۱۳۶۵ در دیداری بسیار اتفاقی از شهر زادگاهش، کرمان، مقامات بهداشت محل را متهم کرد اهمیتی برای حفظ جان سربازان زخمی او که برای درمان از جبهه بازگشتهاند، قائل نیستند. شواهدی نیز وجود دارد که با وجود احترامی که برای شهیدان قائل بوده و ستایشی که از شهادت میکرده، هیچوقت حاضر نمیشده افرادش را بیدلیل به کشتن بدهد و همیشه آماده بوده اگر نقشههای جنگی مقامات نظامی مافوقش به نظر او، منجر به مرگ غیرضروری افرادش میشود، با آن نقشهها مخالفت کند. اینها گوشهای از تصویری ناب و ماندگار از اسطورهای مجاهد چون قاسم سلیمانی در کتاب «حاج قاسم» است.