فهیمه اسماعیلی: رمان تاریخی یکی از انواع رمان است که برای مخاطبان شناخته شده و جای پای محکمی در میان خوانندگان دارد و عنوانی غریبه برای مخاطب نیست. رمانهای تاریخی طیف وسیعی از مخاطبان را شامل میشود و محدود به یک گروه خاص نمیشود از همین رو در ایران نیز این ژانر از گونه ادبی رمان شناخته شده است.
حال میخواهیم به همین بهانه نگاهی به یک رمان تاریخی اثر مصطفی جمشیدی با عنوان «سمندر» کرده باشیم. این رمان در حال روایت تاریخ است اما تصویرهای ذهنی خواننده از تاریخ را بر هم میریزد و تاریخ را به گونهای روایت میکند که خواننده کمتر با این نحوه روایت آشناست و این اولین قدم جمشیدی برای خلق یک اتفاق متفاوت در فضای ادبی کشور است. «سمندر» علاوه بر اینکه به روایت تاریخ میپردازد و از دوران دفاعمقدس میگوید و اتفاقات به دوران جنگ باز میگردد اما با تصویر خطی یا غیر خطی ذهن خواننده از زمان که در شکل پیدا کردن یک رمان تعیینکننده است، نسبتی ندارد. نویسنده در رمانش همزمان که از تاریخ و زمان سخن میگوید اما در یک لازمان به سر میبرد و خواننده متوجه آن نمیشود زیرا تکیه «سمندر» در رمان بر چیز دیگری است اما از حیث زمان خواننده متوجه میشود که در دوره دفاعمقدس قرار دارد که رفت و آمدهای زمانی به قبل از جبهه و بعد از آن دارد اما زمان دقیق این رفت و آمدها نسبتا تقریبی است. نویسنده با رفت و برگشتهای زمانی در «سمندر» در حقیقت خواننده را در یک سفر زمانی همراهی کرده که حقیقت امر نیز این است و از زمان حال به زمانهای گذشته و دوباره امروز بازمیگرداند. در جمله ابتدایی و ورودی کتاب نیز این مساله به چشم میآید، آنجا که نویسنده مینویسد: «همین الان هم قیافه نورعلی جلوی چشمم است...» یعنی خواننده باید بداند که با این جمله همراه با نویسنده پا در یک سفر به تاریخ گذاشته و تنها راه به سلامت بازگشتن از این سفر اعتماد به نویسنده است. «سمندر» یک اثر در قالب رمان- مستند است و نویسنده با این کتاب خواننده را در تجربههای شخصی خود شریک کرده و آن را در معرض دید عموم قرار داده اما وجه داستانی آن نیز پررنگ است و خواننده به هیچ وجه احساس نمیکند با یک اثر مستند روبهرو است بلکه ساخت «سمندر» به گونهای است که خواننده آن را در قامت یک رمان به مطالعه مینشیند.
در کنار تمام مسائلی که عنوان شد «مضمون و درونمایه» وجه اصلی و غالب «سمندر» است و از همین رو است که تاریخ در این اثر در حاشیه قرار میگیرد زیرا از اساس خواننده با یک کتاب مضمون محور روبهرو است که قرار نیست قصهگو باشد، در حالی که قصهگو هم هست اما نه به سبک داستانهای سبک رئال، بلکه «سمندر» با زبانی مدرن در یک فضای سوررئال قصه شخصیت اصلی را میگوید. مضمون سمندر زندگی و مرگ است که شخصیت داستان در کتاب با آن دست و پنجه نرم میکند و درگیر است و پیوسته در مفهوم مرگ و زندگی در رفت و آمد است.
در بخشهای بسیاری خواننده با این تکگویی شخصیت اصلی از «مرگ و زندگی» مواجه است و آن را میبیند که چگونه یک رزمنده با این مساله کنار میآید. «آن روزها چرا باید کنار دوشکا و حین نگهبانی میآمد جلوی چشم و نظرم؟ آیا اینها همان معنای تجلی زندگی به جای مردن و جنگیدن و ستیز و... نبود؟»
همانطور که گفته شد محور این رمان مضمون است و از این حیث باید گفت شخصیتها هم در خدمت مضمون هستند. «سمندر» رمانی است که شخصیتپردازیهای پیچیده ندارد و این به خاطر محوریت و غلبه مضمون بر سایر شؤون رمان است. شخصیتهایی که در مسیر داستان وارد و از صحنه خارج میشوند تماما در مسیر مضمون مورد نظر نویسنده هستند و از این حیث هر چند کتاب از نظر شخصیتپردازی دچار ضعف است ولی هیچکدام خارج از مسیر نبوده و نظاممند در قصه حضور دارند البته شخصیتهای سمندر شخصیتهایی انتزاعی و غیرواقعی نیستند و در زندگی روزمره ما دیده میشوند و حضور دارند.
در مجموع «سمندر» مصطفی جمشیدی یک تجربه متفاوت است که به ادبیات کشور ارائه شده و خواننده با خواندن آن متوجه این تجربه متفاوت خواهد شد. جمشیدی از زمره نویسندگان متعهد در فضای ادبی انقلاب اسلامی است که آثار متعددی از او راهی بازار کتاب شده است. رمان «سمندر» نیز با یک طرح جلد متفاوت از سوی انتشارات «عماد فردا» راهی بازار کتاب شده است.