مهدی محمدی : آقای دکتر ظریف روز جمعه آن دسته از منتقدان را که عقیده داشتهاند موضوع PMD (ابعاد احتمالی نظامی) نه تنها بسته نشده بلکه با گزارش جدید آمانو و قطعنامهای که روز سهشنبه تصویب خواهد شد، به فاز جدید و (نسبت به گذشته) خطرناکتری منتقل میشود، کثیرالشک خوانده و از آنها خواسته است به حکم قاعده فقهی به شک خود اعتنا نکنند. من پس از خواندن این جملات از قول آقای ظریف همه تلاش خود را کردم که به شکهای گذشته خویش شک کنم. آقای ظریف راست میگوید. روند فعالیت ایشان و دوستانشان و محصولات آن (برجام، قطعنامه 2231، ارزیابی نهایی آمانو و قطعنامه شورای حکام) چنان شکبرانگیز بوده که منتقدان به ناچار گرفتار معضل شک کثیر شدهاند. در واقع هیچ نقطه کاملا روشن و سرراستی در این کارنامه مبسوط وجود ندارد که بتوان بیشک و شبهه از کنار آن گذشت. از این حیث، منتقدان دائما گرفتار شکهای پیدرپی و گاه بسیار عمیق بوده و از آن خلاصی نداشتهاند. بنابراین منصفانه است اگر آقای ظریف توقع داشته باشد این منتقدان یک بار هم در کارنامه خویش بنگرند و ببینند شکهای پیدرپی آنها روا بوده است یا نه و اگر نتیجه این بازاندیشی این بود که بیجهت به این دیپلماسی و کارنامه آن مشکوک بودهاند، این شک واپسین درباره PMD را هم کنار گذاشته و مطمئن باشند آقای ظریف و دوستانشان کار خویش را به درستی به سرانجام رساندهاند.
من در این یکی ـ دو روز سعی کردم برای یک بار هم که شده با منتقدان، منتقدانه برخورد کرده و از خویش بپرسم از آن شکهای کثیر پیشین، به راستی کدام روا و کدام ناروا بوده است؟ این روندی است که عموما طی نمیشود. ما عموما عادت کردهایم گذشته خویش را ارزیابی نکنیم و اساسا به خیالبافی درباره آینده دلخوشتریم تا کاوش در گذشته و پرسیدن سوالهای سخت، مخصوصا اگر آن گذشته کارنامه خودمان باشد. نتیجه این بازاندیشی اما تا آنجا که به آقای ظریف و دوستانشان مربوط است، چندان خوشایند از کار درنیامده است. نتیجه در یک جمله این است: حالا دیگر شک نداریم، یقین کردهایم! به طور بسیار خلاصه، حاصل این بازاندیشی این بود که نه تنها شکهای گذشته روا بوده و در طول زمان دائما و با شواهد متنوع، تقویت شده، بلکه مرور تردیدهای پیشین آدمی را با این پرسش دشوار مواجه میکند که روندی چنین پرمساله، اساسا چگونه طی شده و به فرجام رسیده است و آخر کار هم آنچه باقی میماند تاسفی است از اینکه چرا بیشتر شک نکردیم، دقیقتر سخن نگفتیم و صریحتر به چالش نپرداختیم.
اجازه بدهید چند مورد شاخص را با هم مرور کنیم.
ما شک داشتیم که اساسا از دل مذاکراتی که براساس تئوری اعتمادسازی بنا شده، چیزی به نام حق غنیسازی بیرون بیاید. دیدیم که نتیجه همینطور شد و ماحصل 2 سال مذاکره آشکار و نهان، انکار حق غنیسازی ایران، استثنا شدن ایران از NPT و پذیرش یک برنامه از 6 جهت محدود هستهای بود که اساسا جانشین حق انکارناپذیر ایران در توسعه بدون محدودیت برنامه صلحآمیز هستهای شده است.
ما شک داشتیم که از دل چنین مذاکراتی لغو تحریم بیرون بیاید. بدبختانه نتیجه این شک را هم تایید کرد. نه تنها چیزی به نام لغو تحریم در توافقات آقای دکتر ظریف و دوستانشان با طرف غربی وجود ندارد، بلکه در این مذاکرات برای برخی حوزههای تحریم ایران نوعی مصونیت ایجاد شد و آمریکاییها مجوز پیدا کردند آن تحریمها را هر چه میخواهند تشدید کنند بیآنکه لطمهای به توافقاتشان با ایران بخورد. به راستی اگر نبود شروط حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی که هر نوع تحریم و حتی تهدید به تحریم را به معنای نقض برجام اعلام کردهاند، آیا خروجی برجام چیزی غیر از «ایران تحریم شده غیرهستهای» میبود؟
ما از ابتدا شک داشتیم که موضوع مذاکرات اساسا مساله هستهای باشد. از روز نخست منتقدان کثیرالشک باور داشتند باید به نیات برخی طرفهای درگیر در این مذاکرات شک کرد و موضوع احتمالا بیش از آنکه محدود کردن برنامه هستهای ایران باشد، به تقویت یک جریان سیاسی خاص در ایران مربوط است.
ما همچنان با شک خویش دست به گریبان بودیم که آقای ظریف در نشست شورای روابط خارجی آمریکا سفره دلش را باز کرد و به آمریکاییها گفت اگر با ایران توافق نکنند، غربگرایان انتخابات مجلس را خواهند باخت. دیری نپایید که جان کری در نشست استماع کنگره همه ملاحظهکاریها را کنار گذاشت و گفت دولت روحانی برای انتخابات به این توافق نیاز دارد. همین حالا هم ما مایلیم همچنان در شک و تردید بمانیم اما شوربختانه دوستان آمریکایی آقای ظریف دست بردار نیستند و پیدرپی میگویند باید روز اجرای توافق زمانی باشد که دولت روحانی بتواند از نمد تعلیق تحریمها، کلاهی برای انتخابات بسازد.
ما شک داشتیم توافق هستهای چیزی از تهدیدها علیه ایران کم کند. حالا آمریکاییها میگویند زیرساختی برای مهار ایران در حوزههای منازعه راهبردی به دست آوردهاند که فکرش را هم نمیکردند.
ما شک داشتیم در مذاکراتی که هدف، روش و محتوای آن را آمریکا تعیین کرده بشود امتیاز مهمی از غرب گرفت، حالا نزدیکان کاخ سفید میگویند امتیازهایی که در نهایت در برجام آمده حتی از امتیازهایی که اوایل دولت روحانی در نامه محرمانه کری به ظریف پیشنهاد شده بود هم چندینبار کمتر است!
ما شک داشتیم این مذاکرات حتی بتواند اندک احترامی به ایران و ایرانیان اعطا کند و از رفتارهای تحقیرآمیز آمریکا علیه ایران بکاهد. نتیجه این شده است که دولت آمریکا نه فقط به یار غار آقای روحانی برای نمایندگی ایران در نیویورک ویزا نداد و نه فقط دولت سعودی وزرای دولت روحانی را که هدفشان تعیین تکلیف صدها جنازه بود به حضور نپذیرفت، بلکه اکنون کاخ سفید با خوشحالی میگوید در حال تدوین قانونی است که ورود کسانی را که حتی یک بار به ایران سفر کرده باشند به آمریکا ممنوع یا بسیار دشوار میکند. بازگشت احترام پیشکش، از صدقه سر دولت تدبیر و دوستی ورزیدن با آمریکا، پاسپورتهای ایرانیان را غیرقانونی و باطله اعلام نکنند، شانس آوردهایم!
ما همچنین شک داشتیم که یوکیا آمانو دست از گزافهگویی علیه ایران و خوشخدمتی به سرویسهای اطلاعاتی غربی بردارد. حالا آمانو نه تنها اجازه بازگشت به PMD تحت عناوین دیگر را دارد، بلکه این امکان را پیدا کرده است که ایران را به جرم ناکرده محکوم نیز بکند و در تهران به جای غریو اعتراض، بانگ سوت و کف بشنود.
ما شک داشتیم توافق با آمریکا درباره برجام، حتی اندکی به بهبود رفتار منطقهای آمریکا و کاسته شدن از شدت خصومت آن با ملت ایران و حمایتش از تروریسم کمک کند. آقای ظریف و دوستانشان البته میگفتند مطمئن هستند برجام محصول یک تغییر استراتژی در آمریکا درباره ایران است و بنابراین قطعا به تغییر رفتار منطقهای آن خواهد انجامید. حالا چندان دشوار نیست دیدن اینکه آمریکاییها تنها اقدامی که در راستای دوستی با ایران کردهاند، متهم کردن ایران به دست داشتن در حملات پاریس است و همچنین تلاش برای تبدیل ترکیه به یک عربستان سعودی دیگر علیه ایران.
من میتوانم این فهرست را صفحهها طویلتر از اینکه هست کنم. ما شک داشتیم که بشود به آمریکا اعتماد کرد. ما شک داشتیم که مسیر حل مشکلات ملت ایران از بده بستان با دشمنانش بگذرد. ما شک داشتیم که وعدههای پساتوافقی چندان محتوایی داشته باشد. ما شک داشتیم که آمریکاییها اساسا با مفهومی به نام قول و قرار آشنایی داشته باشند و مهمتر از همه اینها شک داشتیم که آقای دکتر ظریف درک درستی از اینکه کجا باید شک کرد و کجا اعتماد، داشته باشد.
مذاکرات هستهای به ما میگوید به همه شکهای ریز و جزئی خود اعتنا کنیم؛ بالاتر از این، به ما میآموزد حتی وقتی ظاهرا همه چیز مرتب است، چیزهای مهمتری برای شک و تردید وجود دارد بویژه اگر طرفتان از یک سو آمریکا باشد و از سوی دیگر کسانی که آمریکا را دوست دارند.
نوشتهاند بیل هیکاک، ششلولبندی در غرب آمریکای قرن نوزدهم، 30 ـ 20 نفر را با تیر زده بود و وقتی از او میپرسیدند این چه کاری است که کرده، قسم میخورد فقط برای دفاع از خود ناچار شده آن آدمها را بکشد. سوالی که آن زمان برای اهالی آن منطقه پیش آمده بود، این بود: فرض کنیم هیکاک راست میگوید ولی اساسا چرا باید لازم باشد کسی این همه از خود دفاع کند؟! حالا حکایت آقای ظریف است. به جای اینکه به منتقدان گیرهای روانشناختی بدهد، شاید بهتر باشد یک بار از خودش بپرسد اساسا چرا این همه به من شک میکنند؟!
دوران شک گذشته است آقای ظریف، اکنون یقین کردهایم!