باربد بهراد: انتقاد از منتقدی که اصل برنامهاش روی «مچگیری» و کلا اصلاح ساختار موجود استوار است، کار سادهای نیست. برنامه 90 هماکنون دارای یک پایگاه اجتماعی است و عادل فردوسیپور همانقدر که میداند عدهای برای لغزش (کاری و اخلاقی) او ثانیهشماری میکنند تا تشت رسواییاش را از بام بیندازند همانقدر هم محتاج بیننده است. از یک سو وظیفه دارد برنامهای فاخر و متفاوت بسازد اما از سوی دیگر دوست ندارد حجم بینظیر مخاطبانش را از دست دهد. از این رو آگاهانه در هفتههای بیسوژگی، سراغ رنگ زرد میرود. در سالهای نخست، آنچه برای 90 و تهیهکنندهاش در اولویت بود و حاضر میشد اولویتهایش را روی آن بنا کند، جذب مخاطب بود. از این رو با وجود پز روشنفکرانهای که شعارش را میداد از هر نوع سوژه زردی استقبال میکرد. برای او اهمیت داشت با رو در روی هم قرار دادن افراد مختلف، هیجان 90 را بالا ببرد. مشی کاملا غلطی که با رسالت اصلی 90 کاملا در تضاد بود. اما عادل در روزهای اولیه، چندان به این مسائل توجه نداشت و تنها برایش مخاطبی ارزشمند بود که تا آن ساعت شب بیدار مانده تا مثلا دعوای مهدویکیا و اسماعیل هلالی را ببیند. با این وجود وقتی او به مرحله «تثبیت» رسید از حجم این زردیها کاست. با این وجود هنوز بعضی از مسائل حاشیهای و اصولا بیاهمیت دیده میشود که فردوسیپور برای گرم نگه داشتن تنور 90 از سوزاندنشان استفاده میکند. سوای این مشکل بزرگ از سوی دیگر او برای راضی نگهداشتن اسپانسر برنامه به صورت افراطی، سوال پیامکی را تکرار میکند که همین تکرار در بعضی از موارد به مرحله ذوقخوردگی میرسد. آن نوع از بمباران تبلیغی در آن هنگام شب که ذهن قطعا در خستهترین حالت ممکنش است برای بینندگان چندان خوشایند نیست و شاید همین موضوع سبب دلزدگی آنها شود.
حق پخش، پاشنه آشیل
اما بزرگترین مشکل برنامه 90 که شاید دهها سال بعد از آن بهعنوان بزرگترین حسرت این دوران یاد شود موضوع حق پخش تلویزیونی است. برنامه90 به عنوان حامی فوتبال، کوچکترین مشکلات پیش روی این رشته را به رشته تحریر در میآورد و حتی از نشان دادن سرویس نامطلوب بهداشتی فلان ورزشگاه هیچ ابایی ندارد به امید آنکه این نشان دادن باعث شرمساری مسؤولان و اصلاح مشکل شود. اما وقتی نوبت به مطرح کردن بزرگترین حق ضایعشده فوتبال ایران (که با حل آن شاید یک بار برای همیشه مشکلات اقتصادی حل شود) میرسد برنامه 90 دچار یک خودسانسوری بزرگ میشود.
70 درصد هزینههای باشگاهداری جهان از طریق حق پخش تلویزیونی تامین میشود اما عادل فردوسیپور بهرغم همه شعارهایی که میدهد باید خطوط قرمز رسانه ملی را حفظ کند. او در طول همه این سالها تنها یک بار به صورت کلی به این موضوع پرداخت و چون میدانست حق محکوم کردن مدیران بالادستی خود را ندارد، برنامه را طوری مهندسی کرد که نه سیخ بسوزد و نه کباب. این بزرگترین مشکل برنامه 90 است که اگر چنین حقخوری واضحی از سوی هر نهاد دیگری غیر از تلویزیون رخ میداد، فردوسیپور آنقدر پیگیری میکرد که سرانجام به یک راهکار برسد. شاید در اینباره شخص فردوسیپور چندان مقصر نباشد و هر تهیهکننده دیگری هم جای او باشد نمیتواند از روزنه شبکه 3 بر ساختار صداوسیما بتازد اما شاید سالهای بعد که به هر طریقی قانون اصلاح و تلویزیون موظف به پرداخت حق فوتبال شد، آن وقت این سکوت معنادار و تاریخی بهعنوان یکی از ضعفهای بزرگ برنامه 90 در اذهان باقی بماند؛ شبیه یک زخم بخیه بر پیشانی.