محمد سررشتهداری: بهرام افشارزاده در مصاحبهای که چندیپیش داشت، گفت: «درست است که کیروش آزاد است و میتواند رحمتی را دعوت نکند اما تا کی؟ وقتی همه کارشناسان میگویند رحمتی باید دعوت شود چرا نباید این اتفاق رخ دهد. عمل و رفتار مهدی رحمتی نشاندهنده شخصیت او است و فدراسیون باید از کیان ورزشکار ملی خودش دفاع کند». وی در ادامه افزود: اولا رحمتی اینطور نبوده که خودش از تیمملی خداحافظی کند اما اگر هم چنین بوده این همه ورزشکار خداحافظی کردهاند و بازگشتهاند، چه اشکالی دارد رحمتی هم بازگردد.» این دو حرف از بهرام افشارزاده برای همه ما ایرانیها مورد تایید است، ما شرقی هستیم و احساساتی و قهرمانپرور و با عاطفه. این یعنی خوب و بد همه چیز را با هم میپذیریم اما نتیجه این نوع مدیریت که بسیاری از مدیران ایران همچنین نوع مدیریتی را قبول دارند آن است که کرار برای بهرام افشارزاده 5/1 سال دردسر درست کرد و پول گرفت و بازی نکرد و مواقع حساس- 2 داربی- دست افشارزاده و قلعهنویی و مظلومی را در پوست گردو گذاشت و تا توانست استقلال را از رسیدن به مقاصد خودش دور کرد. افشارزاده مدیر خوبی است، انسانی شریف که پدرانه به این ماجرا نگاه میکند اما نتیجه پدرانه نگاه کردن، شرقی و احساسی و غیراصولی به این ماجراها نگاه کردن تاکنون چه بوده است؟ بهروز رهبریفرد مشهور بود به عذرخواهی کردن و دسته گل گرفتن و بازگشتن پیش علی پروین اما واقعا او چند بار این کار را کرد؟ آیا یک باشگاه باید مدام درگیر قهر و آشتیهای یک بازیکن باشد؟ یک مدیر چطور؟ آیا نباید بهتر از اینها بازیکنان گلچین شوند؟ بحث ما مهدی رحمتی نیست و بهزعم ما او بهترین گلر ایران در حال حاضر است و حیف است در تیم ملی ایران نباشد اما اصول چه میشود؟ نتیجه تجربهها چه میشود؟ کرار چند بار اظهار ندامت کرد؟ رهبریفرد چطور؟ آیا نگاه پدرانه برای فوتبال حرفهای نتیجه داده است؟ تجربه رهبریفرد و کرار و... نیز همین نکته را نشان میدهد آنها هم اتفاقات را تکرار کردند و به نظر میرسد افشارزاده بهتر از هرکس دیگری میداند، بخشیدن موارد به صورت غیراصولی نتیجهاش تکرار مکررات است.