printlogo


کد خبر: 150302تاریخ: 1394/9/23 00:00
خط بد پزشکان

محمدحسن مؤدب: هر چند روایت دومی که از حادثه معروف به بخیه‌کشی ارائه شد متفاوت از روایت زمخت و باورنکردنی اولی بود اما از آنجا که افکار عمومی بویژه در فضای مجازی هنوز درگیر این ماجراست، اشاره به چند نکته لازم و ضروری به نظر می‌رسد.
یکم- قدر مسلم وقتی پول، حاکم بین طبیب و بیمار شود، بی‌پولی از یک «درد» تبدیل به یک «جرم» می‌شود و آن‌وقت تیم طبابت این جرأت را می‌یابد که هر جور دلش خواست با این مجرم برخورد کند.
دوم- هر وقت حوادثی از این دست رخ می‌دهد عده‌ای با این ادعای البته درست که «ما پزشک خوب، بی‌ادعا و مردمی هم کم نداریم» سعی در تلطیف فضا دارند. منتهای مراتب باید دید تکرار مکرر کدام حادثه غیرقابل تحمل، تا این حد مردم را نسبت به جامعه پزشکی دارای «موضع منفی» کرده که این قشر یا این صنف را متهم می‌کنند به پولکی بودن؟!
سوم- متأسفانه واکنش اطبا به نقدهایی از این دست به گونه‌ای تند و افراطی است که تو گویی ما نه با یک قشر یا یک صنف، بلکه با یک «باند» طرفیم! فی‌المثل در رسانه ملی درباره خیلی مشاغل «طنز انتقادی» ساخته می‌شود اما خدا نکند در یکی از این برنامه‌ها تلنگری به پولکی شدن اهل طبابت زده شود؛ از وزیر تا وکیل، چنان باند تهاجمی ساخته می‌شود کأنه مقدسات عالم مورد نقد قرار گرفته! حاکم شدن پول به‌عنوان تنها فصل‌الخطاب میان دکتر و مریض، نیز واکنش‌های باندی، ما را به‌عنوان اهل قلم متعهد که یکی هم متعهد به مردم و آلام ایشان هستیم، ناچار بدانجا ‌رسانده که کم و بیش درباره پولکی شدن، ایضا باندی شدن جامعه پزشکی، با آحاد ملت حس هم‌نظری داشته باشیم.
چهارم- یکی از رفقای فوتبالی را دیدم. سر حرف که باز شد، گفت: «زانویم را پیش دکتر بهمانی عمل کردم. حدود ۲ سال پیش، سرجمع ۱۲ میلیون برایم آب خورد! بعد از عمل، پدرم به طریقی متوجه شد که اصلا عمل را دکتر بهمانی انجام نداده، بلکه دانشجویانش انجام داده‌اند! و ایشان فقط ناظر بوده و یک‌سوم آخر عمل را هم پیچانده رفته و...!»
پنجم- واضح است اتفاقاتی از این دست، برای اغلب مخاطبان این متن هم رخ داده. یک وقت‌هایی «شایعه» مبنای یک تهمت می‌شود یک وقت‌هایی «سلسله‌ای از واقعیت‌های رنگارنگ، جورواجور و البته تلخ» که اینجا دیگر بحث «اتهام» نیست، بلکه پولکی بودن برچسبی می‌شود که دقیقا بر پیشانی جامعه پزشکی ما می‌چسبد! و البته بعله! ما پزشک مردمی هم کم نداریم!
ششم- سوال اساسی اینجاست؛ چرا پزشکان من‌باب حرفه‌شان باید سوگند بخورند؟! این قسم قرار است خورده شود که چه بشود؟! و چه فرقی داشته باشد با زمانی که فرض بگیریم قرار نبود سوگندی برای کار طبابت در کار باشد؟! اینکه بعد از زدن تنها یک بخیه، به مادر بچه بگویند: «بخیه فلان قدر خرجش می‌شود و حالا نزدیم هم نزدیم! خود به خود خوب می‌شود!» و اینکه مادر بچه، به خاطر نداشتن کمترین پول ممکن، قید الباقی بخیه‌ها را بزند، واقعا چه نسبتی دارد با آن سوگند خورده شده؟!
هفتم- باری! دکتری عمومی به خود من گفته بود: «سعی کنید حتی‌المقدور دم‌پر ما پزشکان آفتابی نشوید!» گفتم: «بله خب! ان‌شاءالله همه سالم و سلامت باشند که اصلا نیازی به مزاحمت برای دکتر نباشد». دوباره گفت: «این را فقط از آن رو نگفتم که ان‌شاءالله همه در صحت باشند! اینکه خب بله! اما باز هم سعی کنید خیلی دم‌پر دکتر جماعت نگردید!» و در حالی که داشت نسخه را می‌نوشت، ادامه داد: «تو خیال می‌کنی برای چی ما دکترها نسخه را اینقدر بدخط می‌نویسیم؟ شاید فکر کنی رازی از رموز پزشکی در این مساله هست اما من که خودم دکتر هستم می‌گویم که این مساله یعنی این افه، رازی از امراض پزشکان است، نه رازی از رموز پزشکی!»
***
این دولت و آن دولت ندارد. باورم هست مواردی از این دست، در دلسرد کردن مردم، حتی از تحریم هم نقش موثرتری ایفا می‌کند. روزگاری به طبیب، «حکیم» هم می‌گفتند… و حکیم، هرگز به مریض خود به چشم عابربانک نگاه نمی‌کرد! حکیم سوگند می‌خورد؛ سوگند را نمی‌خورد! گیرم آن بخیه‌های زده نشده، ولو با آوردن مقداری گوشت اضافه و بلکه هم عفونت خوب شود اما نخ بخیه‌ای هم آیا هست برای ترمیم این همه شکاف میان جامعه و جامعه پزشکی؟!


Page Generated in 0/0056 sec