محمد سررشتهداری: برای امیر قلعهنویی که یکی از کارنامهدارترین مربیان داخلی است، نقطه مرموزی وجود دارد که او باید علت آن را بیابد. نقطهای که وی را با وجود آن افتخارات با استقبالهای سرد مواجه کرده است. سکوهای خالی از تماشاگر نه برای استادیوم یادگار امام(ره) زیبنده بود و نه برای امیر قلعهنویی و نه برای استقلال. تصورات قبل از بازی با وجود سرمای وحشتناک تبریز هرگز این نبود که برای نبرد تراکتورسازی و استقلال کمتر از
7 هزار هوادار تراکتوری به سکوها برسند. بویژه آنکه مرتبه قبل که این سرمربی به تبریز رفت در همان فرودگاه استقبال
10 هزار نفری را به خود میدید. این اتفاق اما در 2 سال آخری که امیر قلعهنویی سرمربی استقلال بود هم گاهی رخ میداد. گاهی تعداد هواداران تیم امیر قلعهنویی به هزار نفر هم نمیرسید، هرچند بخشی از آن را هم باید به کمبود تماشاگر به طور کلی در لیگ ربط داد. هرچه هست اما اتفاق خوبی نیست، این اتفاق برای همه فوتبال ایران بد است و البته برای امیر قلعهنویی که در تهران با استقلال، در اصفهان با سپاهان و در تبریز با تراکتور مقام و جام آورده از همه بدتر است. امیر قلعهنویی در میان همه پرسشهای فنی و انتقاداتی که از رسانهها دارد باید سوال کند چرا تماشاگر تبریز و تهران برای او هلهله نمیکشد و با سر دویدن به سمت ورزشگاه را آغاز نمیکند؟ ورود امیر قلعهنویی به تبریز با شوک همراه بود، برخی هواداران با نوشتههایی در دست مخالف حضور امیر قلعهنویی بودند، شاید نوشتههای پرینت شده و یک شکل در نگاه اول همه آن مقاومتها را تصنعی و غیر خودجوش نشان داد اما دیدار با استقلال در اولین بازی تراکتورسازی و سکوهای خالی و از آن بدتر شعار اولیویرا یا حیا کن رها کنهای همان 4-3 هزار نفر هم شوک دیگری بود. امیر قلعهنویی باید به این مهم فکر کند. چرا امیرپاشای تبریز که تراکتورسازی را به مقام دوم لیگ رساند بعد از جدایی و پس از آنکه کاری نباید در تبریز داشت، آن همه با مشکل مواجه شد که حالا چنین استقبالی ببیند؟ شاید احتیاط بیش از اندازه در چینش مهاجمان در فوتبال، شاید بیتوجهی به رسانههایی که افکار عمومی را میسازند، شاید استفاده از ادبیاتی که مورد پسند فوتبالیها نیست، شاید گذشت نکردن از مسائل قابل گذشت و درگیریهایی مثل همان مواردی که با جعفری، مدیر سابق تراکتورسازی پیدا کرد و شاید عدم کنترل رفتار برخی نزدیکانش عامل این اتفاقات باشند اما هر چه هست باید توسط خود امیر قلعهنویی این موارد آنالیز شود. بیتوجهی به این موارد امروز سکوها را به استقبال امیر قلعهنویی نمیبرد و فوتبال بدون طرفداران که باشد، با هر نتیجهای که رقم میخورد شکست است بویژه برای کسی مثل امیر قلعهنویی که روزگاری یکصد هزار نفر برای بازیهای تیمش به ورزشگاه میآمدند و از فوتبال هجومی او لذت میبردند. در واقع امیر قلعهنویی یک جور سقوط و هبوط را تجربه کرده که آنالیز آن برای وی از مربیگری و نان شب هم واجبتر است.