شاید همیشه نتوان خلاصهای از فکر مرکزی یک مجموعه عکس را در تنها در قالب یک تک عکس خلاصه کرد ولی این یک تک عکس، این فرصت یا این بخت را به ما میدهد که برای یکبار و در یک قاب، ایده مرکزی و تمام حس و حال هنرمند را تماشا و احساس کنیم؛ تمام کوشش برای ادراک دوباره خود را و تمام آن خوشیها و حسرتها را. به گزارش هنر آنلاین، مضمون مجموعه عکسهای شفق کلهر (ادراک و بازتعریف دوباره هویت فردی) عمیقاً با حس و حال نمایشگاه پیوند خورده است. احتمالاً حس و حال عکاس از کشف و بازشناسی خودش در موقعیت تازه بوده که این مجموعه را ممکن کرده، حس و حالی توأم از خوشی و حسرت. روزهای رفته و گذر ایام که خود را به شکل عکسهای یادگاری روی در یخچال نمایش میدهد و خوشی از ثبات و لذت زندگی تازه. به این ترتیب است که آینهای که در تمام عکسها حضور دارد تا ما تصویر هنرمند را در تمام فریمها ببینیم کارکردی چندگانه پیدا میکند؛ از یکسو به هنرمند امکان میدهد تا هویت خود را به عنوان ناظر، ناظری که دارد زندگی خانوادگیاش را نظاره میکند، بازسازی و کشف کند و از سوی دیگر همین آینه با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف حس و حال هنرمند از حضور و هویت تازهاش را نمایش میدهد. در واقع آینه با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف است که به موقعیت حس و حال میدهد و شرایط را بازتعریف میکند. از سوی دیگر نگاه بیحالت هنرمند که در هیچیک از موقعیتها تغییر نمیکند به بیننده امکان میدهد تا خود، براساس باورها، تعریفها و تخیل حس و حال هنرمند را بازسازی کند. به عنوان مثال در چند عکس که هنرمند آینه را در یخچال، جاظرفی، روی ماشین لباسشویی، در کنار جاروبرقی و امثالهم قرار داده، یعنی مکانها و موقعیتهایی که سنتاً با نقش و جایگاه زن در خانه قرین و هممعنی فرض میشود، در این موقعیتها میتوان فرض کرد که هنرمند دارد به جایگاه خود به عنوان همسر ارجاع میدهد و از آنجا که ما چهرهاش را نیز در آینه میبینیم متوجه حضور سوژه با کارکرد دوگانهی هنرمند/ همسر میشویم. همین پذیرش این 2 نقش متفاوت و البته متضاد است که به ما امکان میدهد به لحن دوگانه عکسها اذعان کنیم؛ به هنرمندی که دارد با ابزارش، نقش اجتماعیاش را ادراک میکند. هنرمند/ همسر در حال نظاره کردن زندگی است، زندگی شخصیاش با تمام جزئیات و ریزهکاریها. او دارد زندگی روزمرهخودش را نشانمان میدهد که با تصویر رمانتیک از هنرمند در تضاد است، چون بیش از حد معمولی و پیشپا افتاده است، با اینحال هنرمند در بطن همین روزمرگی دارد نگاه نافذش به عنوان یک ناظر یا یک نگهبان را تصویر میکند. به این ترتیب است که تکعکس یخچال ناگهان کارکرد چندگانهاش را به ما تحمیل میکند و دامنهای از احساسات چندگانه را، از خسران روزگار رفته تا لذت نظاره کردن رشد فرزند، به بیننده منتقل میکند. اگر اثر هنری را امکانی فرض کنیم که چشم ما را به روی خوشیهای روزمره باز میکند و به ما امکان میدهد آنچه گذراست را با چشمان باز ببینیم، مجموعه عکسهای شفق کلهر تا حد زیادی موفق است چون ما را وادار میکند برای لحظهای فقط جزئیات یک زندگی عادی با تمام روزمرگیهایاش را ببینم، درک کنیم و در لذت و حسرت هنرمند از نظارهاش شریک شویم.