محمد مظهری: درست یک ماه پیش بود که تحولی اساسی در جنگ شام رقم خورد. در حالی که تحلیلهای منابع روسی نظیر آنچه در اواسط ماه اکتبر 2015 در نشریه مهم «استراتژیک ریویو» منتشر میشد از فروکش کردن حملات حمایتی هوایی روسیه از ارتش و مقاومت مردمی سوریه علیه تروریستها تا پایان سال میلادی جاری حکایت داشت اما یک برخورد ناگهانی باعث شد ولادیمیر پوتین در اتحاد راهبردی خود با محور مقاومت ایران، سوریه، عراق و حزبالله مصممتر از قبل شود. سرنگونی بمبافکن سوخو 24 روسیه در راه حمله به مواضع متحدان داعش در شمال لاذقیه آن هم توسط جنگندههای اف16 نیروی هوایی ترکیه که عملا تحت کنترل ناتو بودند، بهانهای تاریخی بود که کرملین برای تقابل همهجانبه با حامیان داعش و دیگر گروههای تروریستی نظیر جبههالنصره و احرارالشام بدان نیاز داشت. این اتفاق تنها 2 روز پس از یک اتفاق تاریخی دیگر یعنی سفر رئیسجمهور روسیه به تهران و شتافتن او برای ملاقات با حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی همراه با هدیهای ویژه برای ایشان و پیامی حتی ویژهتر برای غرب رخ داد. نتیجه تحولات هفته آخر اکتبر مستقیما روی تحولات سوریه اثر گذاشت به طوری که روسها عملا بازی دیپلماتیک با مساله جنگ شام را به فراموشی سپرده و نقشه راه تهران و دمشق را برای حفظ تمامیت ارضی کامل و بیقید و شرط سوریه برای تضمین ثبات در آینده منطقه پذیرا شدند، نقشهای که بلافاصله در منابع روسی و سخنان فرماندهان ارتش این کشور نیز بازتاب یافت. یکی از نخستین چشماندازهای نقشه «فتح مجدد شام»، خبرهایی بود که برجستهترین تحلیلگران نزدیک به کرملین مسائل منطقه نظیر والنتین واسیلسکیو درباره عملیات قریبالوقوع بزرگ و بیمانند ارتش و واحدهای دفاع مردمی سوریه در کنار حزبالله و با حمایت لجستیکی مسکو و رهبری مستشاری و اطلاعاتی ایران در سراسر خاک سوریه - به موازات عملیات سراسری ارتش و بسیج مردمی در عراق علیه داعش - منتشر کردند. از آنجا که ابعاد چنین عملیات بزرگی که گفته میشود همه جبهههای سوریه از حوالی دمشق تا تمام مناطق شمالی در مرز با ترکیه و حتی رقه – پایتخت فعلی داعش - به غیر از نواحی بیابانی شرقی را شامل میشود نیاز به بررسی دارد، لذا برای آگاهی از زمینههای فعلی منطقه برای چنین عملیاتی سراغ سرتیپ بازنشسته ارتش لبنان و یکی از معتبرترین کارشناسان نظامی و راهبردی جهان عرب رفتیم؛ دکتر امین محمدحطیط که این روزها اوقاتش به تدریس در دانشگاههای لبنان و همکاری با رسانههای عربی میگذرد. پیش از هر چیز از او پرسیدیم آیا فکر میکند سال 2016 میلادی با یک تحول بزرگ در شامات آغاز خواهد شد؟ او معتقد است اگرچه هنوز برای صحبت از یک عملیات آزادیبخش بزرگ در سوریه زود است اما تحلیلی که از شرایط فعلی منطقه دارد چنین افقی را چندان دور از دسترس ترسیم نمیکند.
***
خبرهایی جدید از احتمال حمله حدود 100 هزار نیروی غربی- عربی در قالب ائتلاف آمریکایی و ائتلاف جدید سعودی با حمایتهای بخشی از این کشورها به بهانه جنگ با داعش ولی برای اشغال مناطق تحت تصرف داعش و تجزیه عراق و سوریه با علم کردن قلمروهایی جدید به اسم کردها و سنیها شنیده میشود.
غرب به رهبری آمریکا و برخی کشورهای منطقه که تابع آن هستند پس از فضاحتی که در سوریه و عراق به بار آمد امروز در وضعیت سردرگمی و دستپاچگی شدیدی به سر میبرد که 2 دلیل اصلی دارد: اولا، ناکامی و ناتوانی غربیها در عملی کردن اهداف و برنامههای تجاوزگرانهشان در سوریه برای براندازی نظام آن و داخل کردن دمشق در محور کشورهای تابع آمریکا، همانند کشورهای حاشیه خلیج فارس که هیچ استقلالی از خود ندارند و بویی از غرور و حاکمیت ملی نبردهاند و همچنین مهیا نبودن شرایط برای بازگشت آمریکا به عراق و ادامه اشغالگریهایش تحت عنوان مبارزه با داعش. ثانیا رسوایی ائتلاف غرب به رهبری آمریکا که مدعی مبارزه با داعش است و مشخص شدن این موضوع که غربیها تاکنون کار خاصی که به داعش آسیب جدی وارد کند نکردهاند در حالی که روسیه در کمتر از 3 ماه توانست نیمی از توان این سازمان تروریستی را منهدم سازد و از اینرو آمریکا واهمه دارد عملیات روسیه که با هماهنگی ارتش سوریه انجام میگیرد در ادامه منجر به فلج کردن قدرت تهاجمی یا هر نوع قدرت نظامی مؤثر داعش در صحنه سوریه شود. لذا آمریکا برای پیشگیری از این اتفاق و سرپوش گذاشتن بر ناکامیهایش تلاش میکند ائتلافی از نیروهای زمینی ظاهراً سنیمذهب برای بستن راه پیشروی روسیه، عراق و سوریه و محور مقاومت تشکیل دهد تا مانع از حصول پیروزی نهایی و کاملشان شود. اما به دلایل مختلف من تصور نمیکنم آمریکا بتواند در اجرایی کردن چنین پروژهای کامیاب شود، بویژه که تشکیل چنین ائتلافی کار آسان و سادهای نیست و عراق و سوریه هم آشکارا اعلام کردهاند از پذیرش چنین نیروهایی در سرزمینشان خودداری خواهند کرد. اگرچه چنین طرحی را دور از واقعیت نمیدانم اما تحقق عملی آن به شکلی که غربیها و کشورهای تابعشان در نظر دارند ناممکن به نظر میرسد.
از طرف دیگر شنیده میشود که یک عملیات آزادسازی بزرگ و سراسری متشکل از نیروهای ارتش و مردمی سوریه، حزبالله و همچنین همراهی گروههای پارتیزانی سنی و شیعه در جنوب دمشق، رقه، حلب، ادلب و کردستان سوریه در راه است که حمایت لجستیکی و هوایی روسیه و حمایت اطلاعاتی ایران را پشت سر خود دارد. فکر میکنید چنین عملیاتی در چه زمانی عملی میشود و چقدر طول خواهد کشید؟
این اطلاعات خیلی هم دور از واقعیت و متفاوت با واقعیت میدانی نیست اما باید مراقب بود که در این تحلیلها دچار افراط و بزرگنمایی نشویم. به عقیده من برنامهای که در حال حاضر مهم و در دست اجراست طرح آزادسازی مهمترین بخش سوریه در 3 ماهی است که پیش رو داریم یعنی تقریبا تا بهار آینده و به نظر میرسد طی این مدت پاکسازی مناطق و روستاهای اطراف دمشق و بازپسگیری ادلب و مناطق حاشیهایاش و برقراری امنیت کامل در لاذقیه و اطراف حماه و حلب جز خطوط اصلی این برنامه باشد. به طور خلاصه میتوان گفت هدف اصلی این برنامه شامل بیرون راندن همه افراد مسلح از طرف غرب محور درعا، دمشق، حمص، حماه و حلب و همچنین دور کردن تروریستها به فاصله 30 تا 60 کیلومتر از شرق این محور میشود و به نظر من توان و ظرفیت لازم در ارتش و نیروهای دفاعی سوریه برای کسب چنین دستاوردی
وجود دارد.
آیا وقوع این دو تحول بزرگ تقریبا به طور همزمان به یک برخورد بزرگ میان روسیه و ایران با متحدان آمریکا و عربستان نمیانجامد؟
فعلا پس از قطعنامه اخیر سازمان ملل هرگونه برخورد نظامی جدی و عملی بین محور مقاومت و ائتلاف سعودی موسوم به ائتلاف اسلامی برای مبارزه با تروریسم بعید به نظر میرسد، اگرچه یقین داریم عربستان این ائتلاف را با اشاره آمریکا برای تضعیف جبهه مقاومت به راه انداخته است. البته عدم احتمال چنین برخوردی به دلیل هشیاری و آگاهی سعودیها نیست، چراکه آنها تصمیمهای احمقانه زیادی که در نهایت دودش به چشم خودشان رفته، گرفتهاند. لذا عدم احتمال بروز چنین برخوردی ناشی از ناتوانی و عجز ائتلاف سعودی از تشکیل یک نیروی دارای کارآیی جنگی بالاست که بتواند در میدان عمل مؤثر واقع شود. همچنین اگر برای آمریکاییها مسجل بود که نجات منافعشان در گرو روی دادن چنین تقابلی است حتما در چنین مسیری گام برمیداشتند اما در حال حاضر چنین موضوعی به دلایل سیاسی و میدانی
بعید است.
به طور کلی چشمانداز شما درباره تحولات آتی سوریه و عراق چیست؟
عراق و سوریه همچنان درگیر چالش تروریسم و مقابله با نقشههای غرب برای تجزیهشان هستند اما مقاومت و پایداری این دو کشور دستاوردهای مهمی با خود داشته و طرفهای متجاوز را به این نتیجه رسانده که تحقق برنامهها و توطئههایشان هزینه و تبعات سنگینی خواهد داشت. سوریه با کمک روسیه و پیروزیهای میدانی ارتش و نیروهای همپیمان این کشور طی 3 ماه گذشته شبح تجزیه را تا حد زیادی از سر خود دور کرده است. اما موضوع عراق اینطور نیست بویژه با وجود اصرار آمریکا بر مسلحسازی اهل سنت و تشویقشان برای برپایی یک کشور خاص خودشان در مقابل شیعیان و کردها. به نظر میرسد این دو کشور یعنی سوریه و عراق برای حفظ وحدتشان و استقلالشان به مبارزه ادامه دهند. اگرچه نمیتوانیم نگرانیمان درباره عراق را پنهان کنیم اما سوریه به اعتقاد من توانسته زمام امور را در دست گیرد و با امکانات و ظرفیتی که امروز به دست آورده تا حد زیادی خیالش نسبت به وحدت ملی کشور راحت باشد. اگرچه به هرحال نظام سیاسی کنونی در سوریه دچار تغییراتی خواهد شد که تاثیر چندانی در جایگاه ژئوپلیتیک و نقش راهبردیاش در منطقه به عنوان یکی از استوانههای محور مقاومت نخواهد داشت.
چنین تحولاتی چه بازتابهایی در کشورهای اطراف غائله مثل لبنان،ترکیه، اسرائیل و فلسطین و خود عربستان خواهد داشت؟
منطقه ما از نظر آمریکاییها یک کلیت منسجم و به هم پیوسته و یک عرصه راهبردی و نظامی یکدست است، لذا هر اتفاقی که در هر نقطه از این منطقه روی میدهد تاثیر مستقیم یا غیرمستقیمی بر نقاط دیگر دارد و این کلیت متاثر از اتفاقاتی است که در بخشهای مختلف آن روی میدهد و در این میان نظریههای احمقانهای همچون «بی طرفی» که در لبنان مطرح شده است هیچ جایی ندارد. به همین خاطر است که میبینیم پرونده لبنان و جریان سیاسی این کشور فعلا معطل سرنوشت نهایی درگیریهای موجود در منطقه مانده است. اما ترکیه تبعات آتشی را که در منطقه افروخته بزودی خواهد دید و انزوایی که در منطقه دچار آن است باعث شده امروز دست به اقدامهای نظامی عجولانه و حساب نشده بزند. از سوی دیگر اسرائیل بیشترین استفاده را از این اتفاقات و درگیریها میبرد و اگر نگرانیاش از جانب حزبالله و افزایش توان نظامی مقاومت اسلامی نبود میتوانست مدعی شود این وضعیت بهترین روزهای تاریخش را از زمان تشکیل این رژیم و اشغال سرزمین فلسطین رقم زده است و البته در کنار تهدید حزبالله انتفاضه سوم فلسطینیها هم باعث نگرانی و سردرگمی اسرائیلیها شده است بهطوری که میتوان توقع اتفاقات جدیدی در آینده را داشت.
آیا مهمترین زمینه جنگ یا برخورد بزرگ در منطقه را در حال حاضر اشغال شمال عراق توسط ترکیه میدانید یا ائتلاف جدید عمدتا ضد شیعه و ضد ایرانی عربستان؟
باید بین ورود نیروهای نظامی ترکیه به عراق به تعداد زیاد با سیاست جنگی روشن و پیوستن ترکیه به ائتلاف عربستان فرق قائل شویم. درباره موضوع اول معتقدم ترکیه میخواهد برای خود جایگاه ویژهای در خاک عراق دست و پا کند تا در صورت تحقق پروژه تجزیه عراق در آینده سهمی در آن داشته باشد یا در صورت پیدا شدن یک راهحل سیاسی حداقل برگ برندهای روی میز مذاکرات داشته باشد. در واقع ترکیه پس از شکستی که در سوریه متحمل شد و بسته شدن آسمان سوریه به روی جنگندههایش در پی هدف قرار دادن سوخوی روسی دست به اقدامات ماجراجویانه در عراق زده است و میترسد همان بلایی که در سوریه بر سرش آمد در عراق هم تکرار شود و از سمت جنوب و شرق تحت محاصره قرار گیرد. اما پیوستن آنکارا به ائتلاف عربستان صرفا صوری و با هدف گرم کردن روابطش با عربستان همزمان با منزوی شدنش در منطقه بوده و عملا تاثیرگذاری خاصی در این ائتلاف نخواهد داشت، چراکه ترکیه میل ندارد عملا تحت فرمان عربستان قرار گیرد و این ائتلاف تلاشی است برای ایجاد دستهبندی و تفرقه بین محور مقاومت و محور وهابیت در منطقه. اما همانطور که قبلا گفتم در حال حاضر احتمال برخورد نظامی مستقیم بین این دو محور ضعیف است.