printlogo


کد خبر: 150899تاریخ: 1394/10/5 00:00
نگاهی به فیلم «شیفت شب» ساخته نیکی کریمی
تلاش‌های مردی برای قتل موش‌ها!

«شیفت شب»، فیلمی به کارگردانی نیکی کریمی بوده که داستان زنی با نام ناهید را نقل می‌کند که با رفتارهای عجیب و سرد شوهرش مواجه می‌شود. مرد (محمدرضا فروتن) در تلاشی برای کسب ثروت و سود بردن از بازار، ریسک می‌کند و در نهایت سرش بی‌کلاه می‌ماند. او با بدهی بالایی مواجه است که پرداختنش مشکل است. کارش را از دست داده و گرفتار مردی نزول‌خور (امیر آقایی) است. رفتار مرد در ابتدا چندان توجه همسرش را جلب نمی‌کند. زن (لیلا زارع) دارای یک شخصیت اولیه است. به گزارش تسنیم، برای رسیدن به یک کنش دراماتیک نیاز است زن به نحوی از یک خواب - طبق روند فیلم - برخاسته و در یک داستان تریلر دریابد رفتار عجیب همسرش - که توأم با توهم خودکشی و قتل است - منشأ و نتیجه‌اش چیست؟ او آرام آرام همانند یک کارآگاه درمی‌یابد شوهرش در چه مخمصه‌ای افتاده است و در این مسیر چه خطرات احتمالی ممکن است او را تهدید کند. زن در این مسیر به نحوی تنهاست و کسی چندان از دغدغه‌هایش آگاه نمی‌شود. به ظاهر فرهاد مردی به هم ریخته و حیران و سرگشته است که به دلیل از دست دادن کارش خیال خودکشی یا دیگرکشی دارد اما اینها تنها جملات بیان شده از سوی کاراکترها است و به هیچ وجه جنبه عینی نمی‌یابد. فیلم «شیفت شب» به ظاهر می‌خواهد در برگیرنده رشادت‌های زنانه باشد اما شخصیت ناهید در این فیلم هیچ نشانه‌ای از شجاعت، شهامت و فداکاری نشان نداده و تنها نمی‌خواهد خانه را ترک کند که البته دلیل این امر هم مشخص نیست. در واقع مشکل اینگونه آثار نبود طراحی لازم برای رفتار پرسوناژهای اثر بوده تا موجب رازگشایی جهان درونی یا نگاه بیرونی آنها نزد بیننده باشد. در واقع نداشتن شناسنامه مشخص باعث شده دلایل رفتار کاراکترها به هیچ وجه رهیافت بیرونی نیابد و مخاطب نتواند به دلایل ترس ناهید و غم فرهاد، اصلا به مشکلات آنها بپردازد. شاید برای فیلم‌بین‌ها، ساخته جدید نیکی کریمی تداعی‌گر فیلم «مرد عوضی»، یکی از آثار قابل تامل آلفرد هیچکاک باشد. فیلم داستان مردی (هنری فوندا) را نقل می‌کند که به اتهام دزدی دستگیر می‌شود و همسرش در پی اثبات بی‌گناهی اوست. مسیر اثبات بی‌گناهی به 2 اتفاق منجر می‌شود: اول آنکه زن در مقطعی نسبت به شوهرش شک می‌کند و دوم آنکه زن در نهایت وارد یک چالش روحی و روانی می‌شود. هر 2 مورد در «شیفت شب» بارز است با یک تفاوت؛ شوهر ایرانی به هر نحو یک گناهکار است. اما این فیلم کجا و آن اثر درخشان کجا؟ در حقیقت برای فیلم‌بین‌ها، «شیفت شب» یک نقصان برجسته دارد و آن تغییر مسیر فیلم از یک تریلر به سمت یک ملودرام ایرانی است. به راحتی می‌شود فیلم را به 2 بخش تقسیم کرد: بخش اول از شروع تا لحظه‌ای که زن خود را در کمد مخفی می‌کند  و بخش دوم از یافتن تفنگ ساچمه‌ای تا انتهای فیلم. در نیمه نخست همه چیز برای هیجان آماده است. فیلم همه چیز برای انگیزش شخصیت برای دریافتن واقعیت و کشف داستانی ورای زندگی قابل مشاهده‌اش ارائه می‌دهد. فیلمساز نیز آگاهانه یا ناآگاهانه ساختار سفر قهرمان را برای فیلمش انتخاب می‌کند. ما در ابتدا درمی‌یابیم مرد دیر به خانه بازمی‌گردد، به نحوی که زن و فرزندش در خواب به سر می‌برند. با این حال زن از زندگی خود راضی است. صبح او را در حال گفت‌وگو با تلفن می‌بینیم، گفت‌وگویی که در یک نظام ارزشگذاری اطلاعات در فروترین سطح قرار می‌گیرد. این مقدمه را می‌توان حتی با حضور خواهر کامل کرد و دغدغه‌های زن در جامعه بورژوازیش را لمس کرد. این مهم به واسطه موقعیت مکانی – خانه - بیش از پیش تعریف می‌شود. کافی است در این گذار به آرایش صورت زن دقت کنید که در مسیر فیلم چگونه آرام آرام رنگ می‌بازد. در این ساختار سفر قهرمان را نیز شاهدیم. زن همکار شوهرش (سعیده عرب) او را نسبت شوهر به شک می‌اندازد و از خطر خودکشی می‌گوید. از اینجا تریلر آغاز می‌شود. زن با تکاپوی زیاد درمی‌یابد شوهرش در یک پرونده اختلاس گرفتار است، از شرکت اخراج شده و یک نزول‌خور به دنبال اوست، شغل مرد نیز رانندگی است. زن آثار خودکشی و قتل را نیز پیدا می‌کند؛ مرگ موش و تفنگ. اما همه چیز رها می‌شود. با کشف تفنگ ساچمه‌ای، تم فیلم به یک مانیفست اجتماعی با بوی رکود اقتصادی و حتی درگیری‌های طبقاتی و در نهایت شعار ختم می‌شود. سفر قهرمان رها می‌شود. تنها یک نقطه روشن وجود دارد که آن هم به طرفه..‌العینی در هم ریخته می‌شود: صحنه آمادگی زن برای صحبت با شوهرش و درگیری در آسانسور. حال سوال این است چه چیزی فیلم «شیفت شب» را از ریل هیجان‌انگیز خود خارج می‌کند. استفاده از لغت زنانگی برای این فیلم هم بوی جنسیتی دارد و هم یک اشتباه فاحش است. اگر بتوان یک نقطه مثبت برای فیلم نیکی کریمی انتخاب کرد، این است که عاری از نگاه جنسیتی است. ولی اگر بخواهیم یک نقطه منفی در فیلم برجسته کنیم باز این خود نیکی کریمی و آن نقشی است که در فیلم دارد. باید گفت فیلم مملو از شخصیت‌های ناکارآمد است و خود کریمی ناکارآمدترین شخصیت فیلم است. در مواقعی از فیلم حتی مخاطب از خود می‌پرسد این بازی پلیسی به چه کار می‌آید. برای مثال نزول‌خور برای رقمی نه چندان درشت – در برابر پول اختلاس شده – چرا آنقدر برجسته است؟ بازی خاص امیر آقایی در آن نقش چه کمکی به کلیت اثر می‌کند؟ درگیر شدن زن با خواهرش چه کارکردی دارد؟ داستان یا پیرنگ‌های فرعی فیلم چه کمکی به کشف و شهود شخصیت می‌کند؟ جواب همه اینها هیچ است. در کل فیلم تنها یک شخصیت است که به نظر همه چیز را پیش می‌برد و نویسندگان فیلمنامه در هر بزنگاهی سراغ او رفته‌اند: آبدارچی شرکت. کسی که خطر خودکشی را به زنش گفته بود، کسی که از اخراج مرد می‌گوید، کسی که از اختلاس می‌گوید، کسی که نشانی محل کار را می‌دهد، کسی که در نهایت از «شیفت شب» و محل خواب مرد می‌گوید. در یک عبارت باید گفت دیگر شخصیت‌ها همه خام هستند. بدترین قسمت این است که این شخصیت نسبت به دیگر شخصیت‌ها کمترین کنشگری را دارد. کافی است او را با شخصیت برادر (امیرحسین آرمان) مقایسه کنید ولی این برادر به هیچ عنوان تاثیری در روند فیلم ندارد و حتی ایجاد علامت سوال هم می‌کند. یک سوال اساسی این است پدر و مادر مرد کجای این داستان نقش دارند که برادر مدام از آنان حرف می‌زند. اکنون می‌فهمیم چرا «شیفت شب» نمی‌تواند یک «مرد عوضی» دیگر شود و فرسنگ‌ها از آن فاصله دارد. به‌طور حتم با این محدوده شناخت، کاراکترهای فیلم هم به هیچ وجه بارور نخواهند شد و گره‌گشایی فیلمنامه تبدیل به سکانس طلایی کشتار موش‌ها به دست تفنگ بادی می‌شود! اما مساله اساسی در این میان تحسین‌های عده‌ای از گروه‌های مختلف فکری است که سرخوشانه این اثر منفعل و پا در هوا را به عنوان نماد مقاومت زن ایرانی می‌دانند، این در حالی است که کاراکتر ناهید در اکثر دقایق فیلم یا در هراس به سر می‌برد یا در کمد جالباسی پنهان می‌شود و در کل کاملا منفعلانه عمل می‌کند و تنها کشف بزرگش، شناسایی همسر فداکارش بوده که در حال کشتار دسته‌جمعی موش‌های شهر است!


Page Generated in 0/0071 sec