امیرعلی جهاندار: رفتارهای هاشمی را نه از جایگاه ایدئولوژیک و معرفتی بلکه از نگاه روانشناسی و شخصی باید تحلیل کرد؛ رفتارهایی که ناشی از «خودمرکزگرایی» مفرط هاشمی است، جایی که همه تحلیلها و وقایع با کانون هاشمی موضوعیت پیدا میکند. موضعگیریهای هاشمی هر قدر از منظر روان و شخص او ساطع میشود، از سیاستورزی عقلانی فاصله گرفته و به سیاستورزی غریزی نزدیک میشود، چنانکه با عصبانیت منتقدان را کلاغ میخواند.
اما این روزها سیاستورزی غریزی و رفتارهای غضبآلود از روی بغضهای شخصی توسط هاشمی بیش از پیش شده است؛ رفتارهایی که منبعث از برخورد با فسادهایی است که اطراف وی وجود داشته است، ناشی از خطاهایی است که او در قبال نظام مرتکب شده است، ناشی از پدرسوختهبازی خواندن حکم قوهقضائیه و ناعادلانه خواندن انتخابات قانونی جمهوری اسلامی است. این روزها مصاحبههای هاشمی رنگ و بوی رادیکالتری به خود گرفته است؛ کسی که پیش از انتخابات 88 در 19 خرداد در نامهای تهدیدآمیز نظام را تهدید کرد که یا به میل وی رفتار میشود یا ناامنی که در منطقه وجود دارد به ایران هم سرایت خواهد کرد و پس از انتخابات در صورتی که همه به قانون دعوت میکردند او از تشکیک و تردید در انتخابات سخن به میان آورد. تشکیک در انتخابات 40میلیونی که نتیجهاش برخلاف میل وی است و دموکراتیکترین خواندن انتخاباتی که پیروز آن با 7/0 آرا بالا آمده اما مطابق میل وی است نشاندهنده آن است که قانون همواره آنجایی رعایت شده که نظر ایشان را جلب کرده باشد.
اما این روزها صحبتهای جنجالی از سوی هاشمی بیشتر شده است؛ نظارت بر رهبری، شورایی شدن رهبری، مدتدار کردن رهبری و بازخوانی دوباره اظهاراتش توسط ارگانهای رسانهایاش درباره ناعادلانه بودن انتخابات سال 88 همه موید آن است که هاشمی میخواهد بازی جدیدی را به راه بیندازد.
هاشمی در مصاحبه با آرمان میگوید: «امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات
دو ـ سه دوره گذشته است. علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند.... امیدوارم در آن طرف هم عقلانیتی حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به جهت خیالات واهی ناامن نکنند و بگذارند هر چه مردم میخواهند، اتفاق بیفتد. چون اگر این اتفاق بیفتد، امنیت ما پایدار میشود». این بدان معناست که در دیگر انتخاباتها مردم رأی میدادند اما نتیجه دیگری حاصل میشد! به تعبیری هاشمی ترجمه دیگری از تقلب در انتخابات را مطرح کرده است.
هاشمی همچنین میگوید: «من هم اینگونه میفهمم که امام جمعه باید عادل باشد و یکی از مظاهر عدل هم، پرهیز از خودسانسوری است. یعنی اگر آنچه را که میفهمم، به مردم نگویم یا مطالب دیگری بگویم، باید در محضر خدا و پیش وجدانم، جواب بدهم. یکی از وظایف امام جمعه این است که مردم را با شرایط زمان و جامعه آشنا کند و به مردم آگاهی بدهد. تا جایی که میتوانستم، در خطبهها اینگونه عمل میکردم. مخصوصا پس از سال 88 این تصمیم گرفته شد، دیدم در این فضا نمیتوانم آن خطیب جمعهای باشم که حقایق را به صورت هفتهای به مردم بگویم». اگر مرور اجمالی به خطبه هاشمی پس از فتنه 88 بشود مشخص میشود منظور هاشمی از حقایق دقیقا چیست! هاشمی میگوید: «یک عده افرادی پیدا شدند تردید کردند و حالا به هر دلیل؛ یا تبلیغات نادرست یا عمل نادرست صداوسیما یا چیزهای دیگر، باعث شد بذر تردید در ذهن مردم پیش بیاید. ما تردید را بدترین مصیبت میدانیم. این تردید مثل خوره افتاد به جان ملت ما. البته 2 جریان هستند؛ یک جریان که تردید ندارند و قاطع هم ایستادهاند و دارند کار خودشان را میکنند و یک عده هستند که آنها هم کم نیستند و بخش زیادی از مردم فهیم کشور ما و عالم کشور ما هستند و میگویند که ما تردید داریم و برای رفع تردید اینها باید کار کنیم. امروز تلخ است یعنی شرایطی که بعد از اعلام نتایج انتخابات (ریاستجمهوری) پیش آمد دوران تلخی است و من فکر نمیکنم هیچکس از همه جریانات همه دلشان میخواست اینطوری شود و الان همه ضرر کردیم که چرا اینطور باید بشود».
هاشمی اما اینبار در صفحه اینستاگرامش صحبتی را که سال 91 کرده دوباره منتشر میکند. صحبتی با این تیتر «فتنه نتیجه برگزاری انتخابات ناعادلانه است». این سخن بدین معناست که انتخابات سال 88 عادلانه نبود؛ این یعنی دوباره رد انتخاباتی که از همه سازوکارهای قانونی و عادلانه این نظام گذشته است. سوال اینجاست که آیا هاشمی با رادیکال شدن خود در تلاش است این تلخی بیپایان را به یک پایان تلخ بدل کند؟ آیا هاشمی میخواهد پرونده رد صلاحیت کردنهایش را تکمیل کند که عفت مرعشی هنگام ثبتنام فرزندانش درباره نگرانی از رد صلاحیت همسرش و فرزندانش میگوید: «یک بار رد صلاحیت شدیم، دیگر برای چه نگران باشیم». اما یک سوال جدیتر این است که آیا اساسا کسی که سال 88 انتخابات این کشور را که با همه سازوکارهای قانونی همین کشور برگزار شده ناعادلانه میخواند، تشکیک در انتخابات را دستور کار میداند و هنوز بعد از 6 سال روندهای قانونی نظام را قبول ندارد، میتواند تایید صلاحیت از همین روندها بگیرد؟