حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: تهور و بیباکی که افراط در قوه خشم و غضب است، یکی از رذایل اخلاقی و ظهورات و جلوههای خطرناک و هلاککننده نفس است. منظور از تهور، بیباکی غیرعاقلانه است که عقل و شرع آن را ممنوع و حرام کردهاند و حقیقت آن افراط در قوه خشم است و منشأ بدیهای دیگری چون کبر، گردنکشی، عُجب، لافزدن، تفاخر و مباهات، جسارت و دلیریکردن بر حق، استهزای دیگران، نیرنگزنی، فریبکاری، تحقیر مردم و کوچک شمردن دیگران، تجاوز به حقوق مردم، بدخواهی و خود و دیگران را به خطرانداختن میشود.
اگر قوه خشم در ما به حدودی که عقل و شرع برای آن معین کردهاند، به کار گرفته شود، شجاعت برمیخیزد که صفتی ممدوح و لازم حیات بشری است اما افراط در آن بیباکی نامعقول را موجب میشود و تفریط در آن ترس نامعقول را که هر دو ناپسند هستند و موجب میشوند جامعه از مسیر انسانی منحرف شود. نکته محوری در اخلاق فردی و اجتماعی ما آن است که هر گامی در زندگی برمیداریم، باید در محدوده عقل و نقل باشد و این سبک زندگی اسلامی است که همگان باید آن را بیاموزیم و به آن ملتزم باشیم.
اما بیباکی ضررهای بسیاری بر پیکره جامعه وارد میکند بویژه اگر این صفت در میان کارگزاران و مسؤولان نظام و صاحبان تریبون و منبر و رسانه رواج داشته باشد، موجب حرکتهای نامعقول میشود و ضررهای غیرقابل جبرانی به بار میآورد. اصولاً فتنهها و هرج و مرجها را افراد بیباک به وجود میآورند که با آن جوامع را به آتش میکشند، فتنههایی که پشیمانی از آنها هم سودی ندارد. انسانهایی خودمحور و ستمپیشه که برای رسیدن به اهداف دنیوی و پست و حقیر خود حاضرند هر کاری بکنند و هیچ حد و حدودی جز منافع خود را نمیشناسند. آنان بسیار مستعدند برای اینکه خود و جامعه را به انحطاط و سقوط بکشانند بنابراین باید تلاش زیادی کنیم خود را از این صفت ناپسند معالجه کنیم.
خوب توجه کنیم، آن بیچارهای که خود را عقل کل میپندارد و هیزم شیطان میشود تا در جامعه آتشافروزی کند، تا دین و دنیای مردم را بر باد دهد، در حقیقت به خود ستم کرده و خود را به هلاکت انداخته است و بعداً به دیگران ستم روا داشته است. بدانیم که خداوند حتی به شیطان هم مهلت داد: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم» [حجر: 37- 38] و به من و شما هم مهلت میدهد، تا هرچه میخواهیم در یاری شیطان بکوشیم و پیادهنظام و سواره نظام او شویم: «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ» [اسراء: 64] تا بر خدا و دین خدا و مردم دلیری یابیم و بیباکی کنیم و تلاش کنیم بر آنان و نظام اسلامی غلبه یابیم اما حقیقت این مهلت؛ هلاکت خود به دست خود است.
اینجاست که قرآن کریم ما را فرمان میدهد: «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه؛ خود را به دست خویش به هلاکت نیندازید».[بقره: 195] روشن است که یکی از مصادیق بارز آیه شریفه، بیباکی است که افراد بدون فکر و تأمل رفتار میکنند، یا فکر و اندیشه خود را در فنتهگری به کار میاندازند و موجب هلاکت خود و جامعه میشوند و خطرات زیادی برای دیگران ایجاد میکنند و خود را هم به هلاکتهای دنیوی، اخروی، مادی و معنوی دچار میکنند، تا جایی که راه نجات بر آنان بسته میشود. شاید خود ما هم متوجه نباشیم که بیباکی، ما را به هلاکت انداخته اما هلاکت نتیجه ضروری آن است.
در پایان این یادداشت 2 نکته کاربردی را یادآور میشوم: اول بیباکی یا به دلیل بیتوجهی و تصمیم و کار از روی عدم تأمل و تدبر است یا به دلیل عدم اعتدال مزاجی و نفسانی. کسی که خودمحور است و همه امور را در محور خود قرار میدهد و باک و ترسی از تجاوز به حقوق مردم و حقالله ندارد یا عجولانه تصمیم میگیرد و درباره اقدام خود فکر نمیکند یا فکر و اندیشه خود را در تجاوز بر حقوق دیگران به کار میاندازد، جرأت پیدا میکند از دایره حق خارج شود، فتنهگری کند و خود و دیگران را در مهلکهها بیندازد.
دوم راه رهایی از این رذیله خطرناک اندیشه درست است، تأمل و تدبر در کارها و عواقب آنها و توجه به موازین عقل و شرع در همه امور. این از توصیههای مهم اولیای خدا صلواتالله علیهم اجمعین است که کارهایتان را با تفکر و تدبر انجام دهید و از کار بدون تدبر برحذر باشید. [مفاتیحالحیات: 67]
فقط یک نمونه را بیان میکنم: شخصی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: مرا توصیهای بفرمایید. پیامبر خدا(ص) فرمودند: اگر تو را سفارشی کنم، به آن عمل میکنی؟ عرض کرد: بله یا رسولالله! ایشان راضی نشدند. دوباره سوال خود را تکرار کردند و او همان جواب را داد، باز ایشان سوال خود را تکرار کردند و او نیز تعهد به عمل داد. سرانجام فرمودند: به تو سفارش میکنم که هرکاری خواستی انجام بدهی درباره سرانجام آن تدبر کن؛ اگر مایه رشد و هدایت تو بود، انجام بده و اگر مایه گمراهیات بود، از آن بپرهیز. [همان: 68] و این اصل جامع برای رهایی از بیباکی غیرعاقلانه است.
* امام جمعه شمیرانات