کتاب «کاشفالاسرار و مطلعالانوار» تالیف حسن ظریفیچلبی از هنگام شکلگیری تا به امروز یکی از بزرگترین کتب نگاشته شده به زبان صوفیه است. آنچه که مولانا در این کتاب به آن توجه داشته است برای مخاطبان این اثر از حد کمال نیز گذر کرده و در نظر تمام مریدان این بزرگوار هرچه در اسرار این اثر گرانسنگ نظر کنیم معرفت درک حقیقت را بیشتر یادآور خواهیم شد. هرچند مولانا سالک راه حق و شاعری توانمند بوده است ولیکن در نظر اهل فن میتوان او را در چند عرصه شناخت. آنچه که مسلم است ایشان در زمان خود از شهرت بسیار برخوردار بودهاند، با این همه در طول تاریخ هرچه به مفاهیم اثر او نظر شده است و درک مفهوم کردهاند بر شهرت و اعتبار ایشان افزون شده و در حال حاضر آنچه که از مولانا در اذهان عموم مردم و صاحبان اندیشه باقی مانده است شخصیتی بسیار پرشور و متفاوت از آنچه است که در عصر ایشان شناخته شده بود و این مهم از آنجایی سرچشمه میگیرد که مریدان مولوی او را در طول تاریخ به مردم هرچه بیشتر شناساندهاند و هر شخصی که علاقهمندی اندکی به راه و روش آن بزرگوار داشته، از این قاعده مستثنا نبوده است. این حرکتهای پیدرپی باعث شده آنچه که از اشعار این شاعر بلندآوازه دریافت میشود آنچنان گسترده و وسیع باشد که در روزگار ما کمتر کتابی یافت میشود که تا این حد بر گسترش معانی آن همت گماشته شده باشد. اثر برجسته و عارفانه «کاشفالاسرار و مطلعالانوار» به شرح ابیاتی از مثنوی به قلم حسن ظریفیچلبی(رضا) نگاشته شده که توسط علیرضا قوجهزاده به تصحیح و تحقیق درآمده است. در این اثر، مصحح بر آن بوده که با مقابله نسخ خطی موجود آنچه که به صحت کامل نزدیکتر است را برای بیان بیاورد و تصحیح اکمل نیز بر همین شیوه صورت میگیرد. از این رو آنچه که از عنوان کتاب برآمده است نحوه نگاه نویسنده را بیان میکند، چنانکه شرح فوق را میتوان یکی از کاملترین شرحهای مثنوی معنوی دانست زیرا از اسلوب سخن مولف آن بر میآید که در تمام مفاهیم کتاب بخوبی اندیشه کرده است و حتی اندک سخنی که خالی از معنا و برای هدفی جز آن باشد را نیاورده است و نویسنده اثر بر این قاعده تا به پایان باقی مانده است. آنچه قدر مسلم است آنکه بسیاری از معانی برگرفته از قرآن کریم و احادیث بزرگان دین(ع) و پیامبر گرامی اسلام(ص) در مثنوی معنوی جای گرفته است و ریشه و بنیاد بسیاری از مفاهیم درونمایه ابیات مولانا بنیادی پیوسته به آنها دارد. با این توجه در جای جای کتاب حاضر به این معانی اشاراتی شده است، با این همه آنچه بسیار در خور توجه بوده نحوه نگرش نویسنده به ابیات کتاب پر ارج مثنوی معنوی است زیرا چنانکه میبینیم بسیاری از شرحهایی که بر مثنوی نگاشته شده از یک جنبه به کتاب نگریستهاند و نویسندگان این شرحها برای نیل به هدف تنها با تکیه بر یک نگرش به دنبال حقیقت موجود در اثر بوده و کمتر توانستهاند آن را بیابند ولیکن اثر حاضر چون نویسندهای دانا به علوم مختلف را دارد، بدینسان نویسنده سعی بر این داشته که هرچه در کتاب به سوی جلو حرکت میکنیم بر عمق معانی بیشتر افزوده شود. با تامل باید گفت نگاه مولف به کتاب مثنوی معنوی دیدگاهی است که یک عارف به این سخنان خواهد داشت.