printlogo


کد خبر: 151434تاریخ: 1394/10/15 00:00
آیت‌الله شریعتمداری و درخواست بازداشت روحانیون از شاه

آیت‌الله شریعتمداری یکی از چهره‌هایی است که به علت روحانی بودن و مواضع خود در برابر انقلاب همواره در قبل و بعد از انقلاب مورد توجه ساواک، دربار پهلوی و سفارت آمریکا قرار داشت. ایشان در طول سال‌های شکل‌گیری نهضت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره)، همواره روابط خود را با دربار حفظ کرد و بویژه در سال‌ها و ماه‌های پایانی عمر آن رژیم، نقشی جدی در ایجاد موانع گوناگون برای مهار حرکت خروشان انقلابی علیه حکومت محمدرضا برعهده گرفت، در این زمینه اسناد و مدارک متعددی وجود دارد و قابل دسترسی برای همگان است که برخی اسناد به جا مانده از ساواک درباره آقای شریعتمداری، قابل تامل است. در گزارش یک مأمور ساواک که ملاقاتی با آقای شریعتمداری داشته است، در این ‌باره چنین آمده است: «طبق قرار قبلی در ساعت 2 روز 29/9/1348 با آقای شریعتمداری ملاقات و نتیجه مذاکرات به شرح زیر به استحضار می‌رسد:
1- ابتدا نامبرده شمه‌ای از ناراحتی‌های خود از اعمال و رفتار آقای گلپایگانی بیان داشته به این معنی که مشارالیه خود را در عموم مسائل فاعل مطلق دانسته و توقع دارد هر اقدامی برخلاف تصمیمات دولت می‌نماید، دیگران هم از او تبعیت کنند و روی همین اصول پس از افتتاح سینما به تنهایی برای درس حاضر نگردیده و روز بعد هم نماز نگزارده و انتظار داشته من هم به تأسی از او همین کار را بکنم و بعد که دید من اقدام نکردم اشخاص دیگری را نزد من فرستاد و چون نتیجه نگرفت شخصاً به منزل شیخ مرتضی حائری رفته و از او خواسته که با من تماس حاصل کند که حتی برای یک روز هم که شده در درس طلاب حاضر نشده و نماز نگزارم و با این حال موافقت نکردم.
2- آقای شریعتمداری اظهار داشت بهترین راه برای تضعیف و شکست گلپایگانی مخالفت با نمایندگان فعال ایشان در شهرهای مختلف می‌باشد و تقاضا داشت به نحو مقتضی نسبت به تغییر محل آنان اقدام شود که مراتب طی شماره 3992/21- 2/10/48 به استحضار رسیده». (سیدحمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، ص93)
این سند علاوه بر گفتنی‌های بسیاری که درباره روابط آقای شریعتمداری و ساواک دارد، بیانگر نحوه موضع‌گیری در برابر دیگر مراجع برای تضعیف موقعیت آنها و کمک خواستن از رژیم برای نیل به این مقصود است. اساساً ارتباط دربار و آقای شریعتمداری، صرفاً یک ارتباط یکسویه و ناخواسته نبوده که به نوعی بر ایشان تحمیل شود، بلکه ماهیتی کاملاً دوسویه و مورد توافق و درخواست هر دو طرف این ماجرا داشته است، نگاهی به پاره‌ای واقعیت های بیان شده در خاطرات برخی وابستگان به رژیم پهلوی می‌اندازیم. احمدعلی مسعود انصاری در خاطراتش به ارتباطات خود با آقای شریعتمداری در زمان اوج‌گیری حرکت انقلابی مردم در سال‌های 56 و 57 به منظور کنترل این حرکت‌ها اشاره می‌کند. این اشارات بخوبی ماهیت ارتباط آقای شریعتمداری و دربار را بازگو می‌کند: «پس از هرج و مرجی که در زمان دولت شریف‌امامی پیش آمد گفت به شاه بگویید باید محکم گرفت... به هر حال ایشان خواستار اصلاحات، اما نه از طریق انقلاب و برهم خوردن نظام، بلکه در آرامش و به دست خود نظام بودند... می‌شود گفت که بین شاه و شریعتمداری تفاهمی به وجود آمده بود... قبل از بالا گرفتن موج انقلاب به من گفتند که خیال دارند حزبی به نام «حزب اسلامی» تأسیس کنند... من عذرخواهانه گفتم: کمی صبر کنید اوضاع آرام شود و دولت نظامی هم برداشته شود. ولی آیت‌الله جواب داد: اعلام حکومت نظامی را به شاه تبریک بگو البته باید خیلی مواظب باشند کسی کشته نشود». (پس از سقوط، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سپاه، صص8-127)
طبیعتاً چنین ارتباطی، به صورت اتفاقی و ناگهانی برقرار نمی‌شود، بلکه دارای ریشه‌های عمیقی است که برای پی بردن به آن کافی است به «بدبین بودن» حضرت امام به تأسیس دارالتبلیغ و ماهیت اهداف و عملکردهای آن دقت کافی صورت گیرد: «در این که امام واقعاً نسبت به دارالتبلیغ بدبین بوده، تردیدی وجود ندارد». (ص286) این بدبینی نمی‌توانسته صرفاً به نوع و ظاهر کار دارالتبلیغ و مؤسس آن بازگردد، بلکه ریشه در شناخت امام از شخصیت، افکار و اهداف آقای شریعتمداری داشته است. بر همین اساس ملاحظه می‌شود در آستانه انقلاب اینگونه رفتارهای آقای شریعتمداری و ارتباطات وی با دربار به منظور هماهنگی برای جلوگیری از به ثمر رسیدن نهضت انقلابی مردم به رهبری امام خمینی گسترده می‌شود. در این زمینه فرح دیبا نیز در خاطرات خود می‌نویسد: «آیت‌الله العظمی کاظم شریعتمداری در نگرانی‌های همسرم شریک بود. او تعصب خمینی را نمی‌پذیرفت و پیام‌هایی برای پادشاه می‌فرستاد و با ذکر نام روحانیون افراطی تقاضای دستگیری‌شان را می‌کرد. او معتقد بود که تظاهرات با ساکت کردن این افراد به پایان خواهد رسید. من این فهرست را دیده بودم». (کهن دیارا، فرح دیبا، پاریس،2004، انتشارات فرزاد، ص271)


Page Generated in 0/0079 sec