printlogo


کد خبر: 151515تاریخ: 1394/10/16 00:00
هرجا قدم می‌گذاری/ یک ایستگاه صلواتی درست می‌شود

حسین قرایی: سال‌ها پیش که کاست‌های کویتی‌پور را گوش می‌دادم خیلی با این اشعار دمخور بودم و زمزمه می‌کردم:
«تو را امواج دریا می‌شناسند
تو را شن‌های صحرا می‌شناسند
تو را‌ ای منجی دل‌های عالم!
تمام کهکشان‌ها می‌شناسند»
   و شعرهای دیگری از این دست که در مراسم روضه‌خوانی و سینه‌زنی بیشتر جلوه‌گر بود. وقتی کتاب‌های «عبدالرحیم سعیدی‌راد» را تورق می‌کردم، چشمم به این دوبیتی افتاد و متوجه شدم این دوبیتی‌ها ساخته و پرداخته ذهن خلاق اوست. با علاقه خاصی کتاب‌هایش را خواندم. مفاهیم پرمغز و روان در رگ‌های شعر این شاعر انقلاب موج می‌زند.    تقریبا همه شعرهای  منتشر شده سعیدی‌راد را خوانده‌ام ولی همیشه «ساعت به وقت دلتنگی» را که گزیده اشعار این شاعر جنوبی است بیشتر دوست داشته‌ام. حتم دارم، هنرمندانه سرودن این اشعار است که دوست داشتن اشعار را سبب شده است.
   «عبدالرحیم سعیدی‌راد» در سال 1346 در شهر دزفول متولد می‌شود و شاعرانه دزفولی بودن خویش را یادآور می‌شود:
«اهل دزفولم، مرامم سادگی است
روح شرجی‌های خوزستانی‌ام»  (ساعت به وقت دلتنگی ص 30)
   «شاعر – نویسنده» دزفولی ما، شعر پرمضمون و خوش‌تراشی با عنوان «من یک شاعر دولتی‌ام» دارد که در نوع خودش ارجمند است. او در این شعر ارزش‌های انقلاب اسلامی را به رخ می‌کشد و با بیانی مطالبه‌آمیز و انقلابی اینگونه آغاز می‌کند:
«من یک شاعر دولتی‌ام
و از اینکه
لهجه انگلیسی یا فرانسوی ندارم
دلتنگ نیستم».
   روحی که در این شعر حاکم است من را یاد شعرهای «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه می‌اندازد:
«... من یک شاعر دولتی‌ام
زیرا برای برادرم که در کربلای 4 مفقود شد
شعر گفته‌ام
و از «سید مهدی» گفته‌ام که چشمانش را به آسمان بخشید
و شعرهایم را بر تابوت‌های خالی همرزمانم
حک کرده‌ام
اعتراف می‌کنم
که یک شاعر دولتی‌ام
زیرا از هیچ سفارتخانه‌ای برای چاپ کتاب‌هایم پول نگرفته‌ام
و جرمم این است
که به همه پابرهنه‌های میهنم بدهکارم».  (همان ص 253)
   سعیدی‌راد، با توجه به مطالعاتی که در حوزه زبان و ادبیات فارسی دارد، توانسته از این انباشته فرهنگی استفاده کافی را ببرد و خلاقیت زلال خود را با این انباشته‌ها جمع کند و ترکیب‌های بدیع بیافریند؛ «سیب نگاه ص 235 / اطلسی‌های پست مدرن ص 247 / زنبیل تابستان ص 263 / کبوتر امن یُجیب ص 294 / بغض قتلگاه ص 304 / زمزم یاد ص 312» و استفاده از همین ترکیب‌های تازه است که تنفس در حال و هوای شعری او را به صبحی دل‌انگیز پیوند می‌زند.
وقتی به دنیای شعر سعیدی‌راد گام می‌نهی، توجه به فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار جزو ویژگی‌های محتوایی او قلمداد می‌شود. او در کوشیدن این معانی شیعی از قالب سپید، مدد می‌جوید و دقیقا از همین پنجره مضامین تازه را با کلماتی امروزی یادآور می‌شود. توجه به شعر «ایستگاه» می‌تواند این نکته باریک را برای مخاطب شعر او تبیین کند:
«ایستگاه روزهای ابری
ایستگاه شعرهای سوخته
ایستگاه خواب‌های تعبیر نشده،
هر جا قدم می‌گذاری
یک ایستگاه صلواتی درست می‌شود.
حتی قنوت نمازم
ایستگاه لبخند مهربان توست.
تا کدام ایستگاه
به دنبالت می‌کشانی‌ام؟»  (همان ص 240)
   همان طور که در پی آمد، نگاه حماسی و شوق‌آمیز شاعر به فرهنگ عاشورا جزو ویژگی‌های شعری‌اش محسوب می‌شود. سعیدی‌راد، سعی دارد تکرار عاشورا را در این زمان در شعرهایش تماشایی کند.
   طرح و فرهنگ عاشورا در شعر نسبتا کوتاه «خیابان عباس» - که شاعر آن را نذر شهدای بمب‌گذاری‌های کربلا کرده - قابل توجه است:
«ق
    ط
       ر
          ه

قطره
در خودم ذوب می‌شوم
وقتی هنوز «عمرسعد»
در «بین‌الحرمین» چارنعل می‌تازد
و شمر
در خیابان‌های «عباس‌بن‌علی» بمب می‌کارد
و بچه سه ساله در «میدان مشک»
تشنه تشنه
پر پر می‌شود.
قربان مظلومیتت یا اباعبدالله!»     
(همان ص 236)

   در سال‌های اخیر توجه به کوتاهه‌سرایی در کشور رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است. شاعر در «طرح‌واره‌ها» می‌کوشد همه حرف‌هایش را با ایجاز دلنشین کند. برخی شاعران در طرح‌هایشان بویی از دلنشینی و لذت شاعرانه قابل استشمام نیست اما  در برخی طرح‌های سعیدی‌راد، این دلنشینی به چشم می‌آید، به عنوان مثال او در شعری، شهید را به خورشید تشبیه می‌کند و از آن «استعاره مصرحه» می‌سازد یعنی علاوه بر دلنشینی و خوش‌تراشی  واژه‌ها به خوش قیافه و قافیه بودنشان نیز نگاه دارد، نگاهی که خلاقیت در آن درخشش دارد؛
«خورشید / از سنگر شب بیرون خزید / «قناسه»‌ای / پیشانی‌اش را بوسید.»
(همان ص 281)
   هرچند در مجموعه موفق «ساعت به وقت دلتنگی» شاعر هنوز دلداده علیرضا قزوه و سلمان هراتی است و این دلدادگی باعث می‌شود مثل آنها سخن بگوید و گاهی اوقات ردپای تقلید از این شاعران در شعرش دیده می‌شود اما شعرهای زیبایی از او در همین مجموعه به چشم می‌خورد، به تعدادی از این شعرها توجه کنید:
«غروب، ابرهای بی‌باران / هنوز هم کاج‌های پنجشنبه / کلاغ می‌بارند»  
(همان ص 287)

«چاقو، ترنج، نفس‌های تند / هنوز هم با صدای تلفن / دستم را می‌برم»  
(همان ص 288)

«دل به این قطارها مبند / شهدا / از آسمان می‌آیند»  (همان ص 290)

واژه‌های دلتنگم / قله‌ای را فتح نکرده‌اند / و رکورد عاشقی را نشکسته‌اند / عاشق، دوپینگ نمی‌کند.»
(همان ص 293)  
سعیدی‌راد، شاعری است که در «نثر شاعرانه» نیز غور کرده است و از همین چشم‌انداز، تعدادی دفتر نثر شاعرانه (قطعه ادبی) منتشر کرده که قوی و مستحکم در این ژانر ادبی، جلوه کرده است. نثرهای شاعرانه او را می‌توان در آینه کتاب‌های «حق با آفتابگردان‌هاست»، «همین»، «دیگر عرضی ندارم» به تماشا نشست.
   با خواندن نثرهای شاعرانه این شاعر متوجه خواهید شد سادگی و صمیمیت، 2 خصلتی است که می‌توان به نام «عبدالرحیم سعیدی‌راد» چسباند.
   وقتی نثرهای شاعرانه این شاعر را می‌خوانید اصلا نمی‌توانید متوجه شوید که او فوق لیسانس زراعت و اصلاح نباتات  دارد. گاهی اوقات او را پدری مهربان می‌بینید که با واژه‌ها حرف‌های دلنشینی  برای پسرش می‌زند، گاهی اوقات او را در لباس بسیجی کلمات مشاهده می‌کنید که دوست دارد دغدغه‌های نسل خودش را از رهگذر همین واژه‌ها به امروزی‌ها انتقال دهد و... در حقیقت شاعرِ ما در نثرهای شاعرانه‌اش علاوه بر استفاده هنرمندانه از صنایع لفظی و معنوی و تخیل، به فکر اندیشه نیز هست.
   به هر روی «عبدالرحیم سعیدی‌راد» از زمره شاعران و نویسندگان انقلاب اسلامی است که هنوز هم که هنوز است با خاطرات معطر سال‌های حماسه و خطر و عشق واژه‌ها را آذین می‌بندد:
«پوتین‌های ترکش خورده‌ام در فکه جا مانده‌اند / چفیه‌ام بر مانع خورشیدی اروند / یکی زمان را کمی به عقب هل  بدهد / کوسه‌ها رحم ندارند / «سید‌جمشید» را از آب بیرون بکشید». (همان ص 213)
   حضور امثال «سعیدی‌راد» پویایی و مانایی شعر و نثر انقلاب اسلامی را سبب می‌شود. خواندن آثار این هنرمند بی‌ادعا ما را به سمت امیدوار زیستن و عاشقانه زیستن می‌کشاند. پس بیراه نیست که همین الان کتاب «همین» را مطالعه کنید.


Page Generated in 0/0056 sec