«سولیوان» پرسید «اعلیحضرتا، آیا میل دارید برای ارسال دعوتنامهای از ایالات متحده برایتان اقدام کنم؟» در این هنگام شاه به جلو خم شد و با هیجانی شبیه به حرکات یک کودک خردسال که به موضوعی علاقهمند شده باشد گفت: «وای این کار را برای من میکنید؟ واقعاً این کار را میکنید؟» روایت شاه از این ملاقات تا حدودی متفاوت است. پس از اینکه سولیوان کاخ را ترک کرد شاه با تعدادی از مقامات ایرانی که به دیدارش آمده بودند به گفتوگو پرداخت و با حیرت به آنان گفت: «آیا میدانید سولیوان به من چه گفت؟ گفت باید کشور را ترک کنم». «امیراصلان افشار» رئیس کل تشریفات بعدها گفت: «او نمیخواست برود. من این را میدانم. من نزدیکترین شخص به او بودم. 24 ساعت شبانهروز را با او میگذراندم و هر لحظه مرا احضار میکرد. در اوایل ژانویه تصمیم گرفت برای 2 ماه به آمریکا برود و سپس به ایران بازگردد. به من گفت: «خودت را برای یک سفر 2 ماهه آماده کن.» من جامهدانهایم را به کاخ فرستادم. از اداره کل تشریفات چند هدیه کوچک و قالی و اشیایی از این قبیل برداشتم. یک هواپیما پر از اساس را پیشاپیش خود به آمریکا فرستادیم». افشار میگوید: «شاه میخواست به آمریکا برود زیرا نمیدانست سولیوان چه گزارشهایی میفرستد و نمیدانست در ایالات متحده چه میگذرد. میخواست با «کارتر» و اعضای مجلس «سنا» و «سیا» گفتوگو کند. میگفت میخواهم امنیت ایران را برای آمریکا و خطر افتادن آن به دست افراطیون را برایشان تشریح کنم». در عرض 24 ساعت واشنگتن به سولیوان جواب داد که ورود شاه را به ایالات متحده با خوشوقتی میپذیرد و شاه میتواند در «پالم اسپرینگز» کالیفرنیا در خانه متعلق به «والتر آننبرگ» ناشر روزنامه، میلیونر، دوست «ریچارد نیکسون»، دوست شاه و سفیر سابق آمریکا در انگلستان اقامت کند. سولیوان دستور داشت شاه را از طرف رئیسجمهور آمریکا دعوت کند و در ضمن تعداد همراهان او را جویا شود و به واشنگتن اطلاع بدهد. در این هنگام آیتالله خمینی اعلام کرد هر کشوری که شاه را از ایران خارج کند به انقلاب کمک خواهد کرد. بنابراین سولیوان گمان میکرد با اعزام شاه به آمریکا خواهد توانست نزد مخالفان که اکنون در آستانه پیروزی بودند برای کشور متبوعش امتیازی هم به دست آورد. در 12 ژانویه سولیوان مجددا به دیدار شاه رفت. براساس روایت بعدی شاه «فضای گرفتهای بود. سولیوان گفت دیگر عزیمت من مساله چند روز نیست بلکه چند ساعت است». شاه میگفت سولیوان نگاههای معنیداری به ساعتش میکرد. تا جایی که سولیوان به یاد دارد شاه از دعوت به آمریکا آسوده خاطر شده و پیشنهاد کرد باید وارد پایگاه هوایی آندروز در حومه واشنگتن شود. معمولا میهمانان رسمی در این محل فرود میآیند و سولیوان گمان میکرد که شاه امیدوار است در این صورت مورد استقبال رسمی پرزیدنت کارتر یا دیگر مقامات بلندپایه آمریکایی قرار گیرد. سوابق زیادی در اینباره وجود داشت. شاه طی 30 سال اخیر سلطنت خود چند بار به آمریکا سفر کرده و هربار با احترامات کامل نه تنها به عنوان رئیس کشور بلکه یک متحد حیاتی مورد استقبال همه رؤسای جمهور از پرزیدنت ترومن به بعد قرار گرفته بود. اما سولیوان تصور نمیکرد در حال حاضر چنین مراسم استقبال مفصلی مناسب باشد. فراهم کردن وسایل خروج شاه از ایران یک مطلب بود و استقبال رسمی در بدو ورودش به واشنگتن مطلبی دیگر. واشنگتن خواستار روابط حسنه با زمامداران جدید ایران بود، زیرا ایران از نظر استراتژیکی برای آمریکا حیاتی به شمار میرفت. بنابراین رئیسجمهوری باید از شاه فاصله بگیرد نه اینکه او را تشویق کند. این بود که سولیوان پیشنهاد کرد شاه از طریق یک پایگاه هوایی گمنام در ایالت «مین» یا «کارولینای جنوبی» وارد آمریکا شود و بهتر است که ورود او شبانه صورت گیرد. از آنجا میتواند به پایگاه هوایی «تراویس» در کالیفرنیا پرواز کند و سپس با هلیکوپتر به «آننبرگ» برود. به عبارت دیگر او باید از در عقبی به درون کشور بلغزد بیآنکه کسی او را ببیند یا سخنی در بارهاش بشنود یا مورد ستایش قرارش دهد. سولیوان چنین استنباط میکرد که شاه با پیشنهادش موافق است اما شاه خرسند نبود. بعدها در خاطراتش گفته یکی از ژنرالهای خود را نقل کرد که در برابر دادگاه انقلاب و جوخه اعدام گفته بود «آمریکاییها شاه را مثل یک موش مرده از کشور بیرون انداختند». این بود که شاه در آخرین لحظه تصمیم گرفت به جای پرواز مستقیم به ایالات متحده دعوت رسمی انورسادات، رئیسجمهور مصر را بپذیرد. در 16 ژانویه شاه و شهبانو «فرح دیبا» برای آخرینبار کاخ نیاوران را ترک گفتند.....
منبع: ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه