بهاره دهقانزاده: 1، 2، 3، 4، 5. همیشه نقطه عطفش بوده این شماره 5، 5 ساله که بود همه زندگیاش شد توپ و تور. پدرش با اینکه یک کارگر ساده ساختمانی بود و دارایی مادی نداشت، عشقی وصف نشدنی به خانواده و فوتبال داشت که تماما آنها را برای این پسربچه 5 ساله به ارث گذاشت. آندره روز به روز بزرگتر میشد و عشقش به توپ بیشتر. این پسر کوتاه قامت سفیدپوست دوست داشتنی که توقف در زندگیاش معنا نداشت یک دفعه خبر توقف و اختلال هرمون رشد در 11 سالگی مثل آوار روی سرش هوار شد. ناامید بود و فقیر. شاید قرار بود همه زندگیاش متوقف شود ولی این توقف رشد جسمی مانع از رشدش در فوتبال نبود آنقدر که کارلوس ریساچ مدیر باشگاه بارسلونای اسپانیا تمام و کمال هزینه درمان آندره را پذیرفت تا این نوجوان ایتالیایی – آرژانتینیتبار سنگینی دلنگرانی مریضیاش را به زمین بگذارد و با خیالی آسوده توپ آرزوهایش را از زمین بردارد و آن را در هر کنج دروازهای که اراده کند قرار دهد. آندره هیچ وقت هیچکس را ناامید نکرد، او با خانوادهاش به اسپانیا رفت و در تیم جوانان بارسلونا توپ زد. مادرش که نظافتچی نیمهوقت بود و حالا میتوانست با رفاه بیشتری زندگی کند بیش از قبل و با فراغت بیشتری شروع به زدودن افکار منفی و انرژیهای بد در مسیر موفقیت پسرش کرد.این پسر فوتبالی بزودی توانست در ترکیب تیم دوم بارسلونا جایگاه ثابتی به دست آورد. باورنکردنی بود اما رکوردشکنی فوقالعادهای را ثبت کرد؛ میانگین بیش از یک گل در هر بازی. 30 بازی و 37 گل که همهاش از آن این جوان با استعداد بود و بس. او در اکتبر ۲۰۰۴ اولین بازی رسمیاش را برای بارسلونا برابر اسپانیول انجام داد و سومین بازیکن جوان تاریخ باشگاه بارسلونا شد و افتخارآفرینیهایش ادامه داشت و به موازات زندگی حرفهایاش زندگی خوب خانوادگی را هم کنار همسرش آغاز کرده بود و همه چیز زندگی به خوبی پیش میرفت. آنقدر که همسرش یک جا روی طاقچه خانهاشان برای توپ طلا خالی کرده بود و انتظارش هم البته پر بیراه نبود. با همه مصدومیتها، رنجها و اشتباهات، لیونل آندرس مسی کوچیتینی دوشنبهشب برای پنجمین بار توپ طلایی را از آن خود کرد و شاید فقط خودش و خودش زمزمه میکرد شمارش را تا عدد جادویی زندگیاش. 1، 2، 3، 4، 5.