حسین قدیانی: چقدر تفاوت است میان تفکری که حتی مردم غیرمعتقد به نظام را هم دعوت به شرکت در انتخابات میکند، با آن تفکر یا بهتر بگویم با آن تکبری که نتیجه انتخابات را تنها و تنها به شرط چاقوی منیت قبول میکند؛ «اگر من و ابواب جمعی من، رأی آوردیم که هیچ و الا انتخابات باید ابطال شود»! از خمینی بتشکن جملهای هست به یادگار: «اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری میشود». دیکتاتور شاخ و دم ندارد! آن جماعتی هم که سال 88 اولا لگد به 40 میلیون رأی ملت زدند، ثانیا لگد به قاعده مسلم «24 بزرگتر از 13»، رفتار و گفتارشان بیتعارف ذیل عنوان دیکتاتوری تعریف میشود. آن سال اگر ولی فقیه نبود، و اگر نبود که جمهوریت، تکیهگاهی بزرگ چون ولایت فقیه دارد، بعضیها این هنر بیهنر را داشتند که ضمن مایه گذاشتن از خوی دیکتاتوری، در این کشور حکومت اشراف راه بیندازند و آنقدر بتازانند تا نظام مجبور شود رأی مردم را قربانی نیات شوم فتنه کند. آری! از زمین تا آسمان تفاوت است میان تفکری که حتی مخالفان را هم به حضور در پای صندوق آرا دعوت میکند، با آن تفکر یا بهتر بگویم با آن تکبری که انتخابات را نه محل مراجعه به رأی مردم، بلکه موضع ارضای امیال جناحی و غرایض باندی میداند! از زمین تا آسمان تفاوت است میان تفکری که انتخابات را حقالناس میخواند، با آن تفکر یا بهتر بگویم با آن تکبری که علیه حقالناس، حتی حاضر است نامه سرگشاده عاری از ادب بنویسد؛ «اگر مردم به کسی غیر از فرد مد نظر من رأی دادند، ایران قیامت میشود»! از زمین تا آسمان تفاوت است میان تفکری که انتخابات را برای نشاط جامعه میخواهد تا برای فریضه خدایی «تلک الایام نداولها بین الناس» بهترین بستر را فراهم کند، با آن تفکر یا بهتر بگویم با آن تکبری که در هر انتخاباتی، از مردم، فقط و فقط رأی به دار و دسته خود را تمنا و «تلک الایام» را فیالواقع «نداولها بین الخواص» تفسیر میکند! راستی که هر چه تفکر اولی باکلاس است، تفکر دومی یا بهتر بگویم تکبر دومی، قرون وسطایی و در نهایت بیکلاس است. آنی نگاه کنید به رؤسای جمهوری که رهبر حکیم انقلاب، رأی مردم به ایشان را تنفیذ کردند. از فلانی هست در منتهیالیه بهمان جناح، تا بهمانی در منتهیالیه فلان جناح! واقعیت آن است رأی مردم به هر که بوده، با تنفیذ امام خامنهای مواجه شده. نکتهای بس مهم در این امر مستتر است و آن اینکه برای حضرت آقا، تنفیذ رأی مردم موضوعیت دارد، عشق و علاقه به جمهور موضوعیت دارد، انتخابات به عنوان حقالناس موضوعیت دارد، نه فلانیها و بهمانیها. اصلا تا وقتی ملت هست، فلانیها و بهمانیها کیستند؟! رهبر فرزانه انقلاب از همه این دولتها حمایت و با تذکر و تشکر کمکشان کردهاند لیکن این کمک و این حمایت، در وهله اول، حمایت از جمهوریت بوده و کمک به رأی ملت. در آخرین انتخابات ریاستجمهوری، تنها یک اختلاف ناچیز 7 دهم درصدی، نامزد پیروز را مشخص کرد اما همان هم توسط رهبر حکیم انقلاب تنفیذ شد. حضرت آقا در همه این انتخاباتها، هم از کلیت آرا دفاع کردهاند، هم از رأی اکثریت، که طبق قانون، مشخصکننده رئیسجمهور است. سوال بسیار مهم اینجاست که آیا در همه این انتخاباتها، رأی رهبر حکیم انقلاب هم به همانی بوده که رأی اکثریت؟! صدالبته ما از مصداق رأی رهبر بیخبریم اما اینقدر میدانیم که انتخابات برای ولی فقیه، محل واقعی مراجعه به رأی مردم است و دقیقا از همین زاویه، حکم همه رؤسایجمهور منتخب مردم توسط ایشان تنفیذ شده، خواه این فرد، رأی خود حضرت آقا بوده باشد یا نبوده باشد. «اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری میشود» یکی هم ناظر بر همین مهم است. حال یک لحظه فرض کنید تنفیذ حکم ریاستجمهوری با شخصی غیر از ولی فقیه خداترس حامی ملت بود. چه میشد؟! واقعا نتیجه چه میشد؟! آیا مثلا کسانی که رأی مردم را تنها به شرط رأی به قبیله خود قبول دارند، حاضر میشدند حکم رئیسجمهور غیر مدنظر را تنفیذ کنند؟! سال 88 و کارنامه سیاه بعضیها، جواب این سوال را برای همگان کاملا واضح و روشن کرده است.
لذا کسانی را که «تقوای انتخابات» ندارند، قبل از هر چیز دعوت میکنیم به رعایت این تقوا. اول مراعات این تقوا، بعد اظهار نظر در باب حقالناس! اینکه حضرات، انتخابات را بدون قواعد آن میخواهند، ناشی از همین ناشیگری است که انتخابات را میخواهند، بیآنکه خود را ملزم به داشتن «تقوای انتخابات» بدانند. بالاترین درجه تقوای انتخابات یعنی همین تنفیذ حکم رئیسجمهور، صرف نظر از آنکه رأی خودت به کیست. حالا نوبت فرض دیگری است. یک لحظه فرض کنید بیتقوایان عرصه انتخابات، این مردودان آزمون جمهوریت، بخواهند بروند مجلس خبرگان، رهبر هم برای ملت معین کنند! یک وقت هست خمینی میگوید: «من در خامنهای لیاقت رهبری میبینم» و آنقدر این جمله را در این جمع و آن جمع میگوید که حجت بر خبرگان، تمام میشود، یک وقت هست که مثل همین الان، بعضیها در سر، این سودای خام را میپرورانند که فیالواقع رهبری باب میل آمریکا برای این کشور معین کنند! رهبری که نهتنها تقوای انتخابات نداشته باشد، که به جای خدا، از کدخدا حساب ببرد! این صفات اما مشخصات رهبر اپوزیسیون جمهوری اسلامی است، نه رهبر جمهوری اسلامی! رهبر جمهوری اسلامی اما همان عزیز فرزانهای است که سال 88 سینه خود را سپر دفاع از یک انتخابات باشکوه
40 میلیونی کرد تا باز هم در این کشور بتوان انتخابات برگزار کرد. بعد ملت میرود به عشق ایشان و در مقام جبران، یومالله
9 دی را میآفریند. حضرت آقا، ملت را نه دعوت به خود، که باز هم دعوت به خدا میکنند: «دست قدرت الهی را ببینید!» باورم هست آنچه «تبریک» میخواهد داشتن چنین رهبری است که حتی نه در قید و بند تبریک، که علیالدوام تذکردهنده به سوی خداست! اینکه آن پیرزن مادر شهید ارمنی هم اینچنین با تعصب، ضمن اشاره به حضرت آقا میگویند: «ایشان برای ما هم هست» متأثر از همین واقعیت است که تقوا و خداترسی رهبر حکیم انقلاب، در نهایت ممکن، برای این ملت، صرف نظر از هر دین و آیینی، پذیرفته شده. تمثال تقوای انتخابات، یکی هم همین مادران شهدا هستند که ساعاتی قبل از آغاز رأیگیری، میروند پشت در مساجد و مدارس محل اخذ رأی، تا محکمترین مشت ممکن را بر دهان یاوهگویان بکوبند. دیروز سربلند در آزمون تقوای امتحانات و امروز سربلند در امتحان تقوای انتخابات. دیروز فرستادن جگرگوشه خود به شرق ابوالخصیب در کربلای 5 و امروز حضور در صحنه به گونهای که انگار باز هم شبی از شبهای کربلای 5 است. انتخابات برای این ملت و متعلق به این ملت است. دشمن میخواهد با کمک عناصر پشیمان، مریض و آلوده به دنیا، انتخابات را به محلی برای فروکاستن از اقتدار، نشاط و نو به نو شدن نظام مقدس جمهوری اسلامی تبدیل کند اما این همان دشمن است که قصد کرده بود از سال 88 به بعد، اساسا انتخاباتی در جمهوری اسلامی برگزار نشود! یعنی اصولا نظم و نظامی در کار نباشد که حالا بخواهد انتخاباتی برقرار باشد! دشمن اما به هدف دیروز خود نرسید، به هدف امروز خود هم نخواهد رسید و با وجود ولایت، این مدافع همیشگی جمهوریت، انتخابات متعلق به این ملت خواهد ماند انشاءالله. دشمن این روزها اگر در پی «فتنه اکبر» است، ما را سخن از بصیرتی بالاتر است. فتنهها هرچه میخواهند پیچیدهتر شوند؛ بصیرت ملت ما بالاتر از هر فتنهای، نقش بر آب خواهد کرد نقشههای شوم را. به همین شهدای مدافع حرم نگاه کنید! بلااستثنا همهشان در سال 88 رزمندگان مدافع حریم جمهوریت بودهاند! سال 88 بعضیها شعار میدادند «جانم فدای ایران»! لیکن ما هر چه در این قطعات بهشت زهرا(س) میگردیم، شهید این جماعت را پیدا نمیکنیم! قسم به خون شهدا، در مصاف با هر فتنهای، غلبه از آن بصیرت خواهد بود. دست کم نگیریم برکت خون شهید را. این چیزی نیست که با «سیمان فراموشی» به دست باد سپرده شود. اصلها ثابت نظام مقتدر جمهوری اسلامی ریشه در خون شهدا دارد. وقتی جمهوری اسلامی فقط و فقط خداوند منان را «اکبر» میداند و «الله اکبر» از زبانش نمیافتد، تو بگذار دل دشمن به پسوند بعضی فتنهها خوش باشد! یعنی این را نگویم نمیشود! حضرت عالیجناب، نه با رأی ملت و نه از دل صندوق آرا، که با حکم بزرگان، همین سمت فعلی را دارند! و این یعنی اوج اقتدار یک نظام! در منظومه جمهوری اسلامی، بیمی نیست الا از خدای دادگر. دشمن، جمهوری اسلامی را از کدام فتنه میترساند که وقتی مردم هم به طرف رأی نمیدهند، نظام، خودش از روی حکمت و بزرگواری، طرف را در مجموعه نگه میدارد؟! ما البته متوجه حکم برخاسته از حکمت هستیم اما این هم هست که هرگز رفتار و گفتار عالیجنابان را پای نظام نخواهیم نوشت. ما این راه را با بیتقوایان عرصه انتخابات نیامدهایم که با ماندن ایشان بمانیم و احیانا با رفتنشان برویم! ما هستیم! و خواهیم ماند! ما این راه را با خمینی آمدهایم که میگفت: «اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری میشود»! اگر ولایت فقیه نباشد دیکتاتوری که میشود هیچ، جناب عالیجناب! شما هم دیگر در این جایگاه نیستی! پس اول تقوای الهی، بعد تقوای انتخابات، بعد سخن گفتن از حقالناس! 88 یادمان نرفته! وقتی هنوز پایتان روی حلقوم رأیالناس است، سخن از کدام حقالناس میرانید؟! آیا جز این است که اگر ولایت فقیه نبود، شما میخواستید روی شناسنامه 40 میلیون رأی ملت، مهر مرگ یعنی مهر ابطال بکوبید؟! جای سیمان، نه در قلب رآکتور اراک است، نه درون صندوق انتخابات! این بار، در مثل مناقشه هم باشد طوری نیست! ما هر وقت سخنان اوباما در باب حقوق بشر را باور کردیم، سخنان شما را هم درباره حقالناس باور خواهیم کرد! شمایی که اگر ولایت فقیه نبود، میخواستید دهان یک حماسه 40 میلیونی را با سیمان پر کنید!