printlogo


کد خبر: 152741تاریخ: 1394/11/8 00:00
یادداشتی بر پرفورمنس آرت «تن ــ امضا، یا چه کسی حیات آینده‌ امضای تو را با طای دسته‌دار می‌شکند؟»
آزمون حیات

درباره پرفورمنس آرت «تن ــ امضا، یا چه کسی حیات آینده‌ امضای تو را با طای دسته‌دار می‌شکند؟» 2 نکته اساسی درخور تأمل است:
1- «تن ــ امضا» یک «به آزمون‌گذاری است».
2- این اثر در واقع پرفورمنس آرت نیست.
به گزارش سایت تحلیلی «پله»، اثر هستی هیچ بیش از آنکه پرفورمنس آرت باشد یک «اینستالیشن پرفورماتیو» است. آرتیست در برابر مخاطبان -البته نه چندان در برابرشان چون فضای اجرای اثر تا لحظه‌ خروج آرتیست، از دید مخاطبان پنهان است- یک اینستالیشن می‌سازد که کار ماده‌ اصلی آن چند نفر از‌‌ همان مخاطبان هستند؛ تن  مخاطب کار ماده‌ اینستالیشن هیچ است. از سوی دیگر اثر پرفورماتیو است، زیرا شرایط ایده به گونه‌ای است که مخاطب را در موقعیت کنش / واکنش قرار می‌دهد؛ این‌‌ همان سویه‌ اثر است که ما را به ویژگی نخست یعنی «به آزمون‌گذاری» پیوند می‌دهد. آرتیست کمابیش هیچ‌گونه کنش اجرایی انجام نمی‌دهد؛ پشت درهای بسته، با استفاده از تن چند مخاطب (که توسط پرفورمر همراه انتخاب شده، چشم بند زده شده و تحویل آرتیست داده شده است) یک اینستالیشن می‌سازد، آن را امضا می‌کند و مکان اجرا را ترک می‌کند. در واقع مرحله‌ پرفورماتیو از لحظه‌ خروج آرتیست و گشوده شدن در‌ها به روی مخاطبان آغاز می‌شود؛ آنگاه که در وسط سالن خالی گالری 5 موزه هنرهای معاصر، با یک جعبه سفید رنگ مواجه می‌شوند که آدم‌های چشم بسته در آن تنگ  هم فشرده شده‌اند؛ آرتیست جعبه را امضا زده، در آن را قفل کرده و رفته است. انبوه کلیدهایی بالای جعبه میان زمین و هوا معلقند و پرفورمر همراه (همان که انتخاب می‌کرد) با یک عصای بلند که در انتهایش قیچی‌ای نصب شده، در گوشه‌ای خاموش ایستاده است. به گمان من، طراحی این موقعیت سخت هوشمندانه است؛ آرتیست مخاطبان (هر دو گروه مخاطبان داخل و خارج از جعبه) را در موقعیتی‌‌ رها کرده و رفته است که نتیجه‌ آن هر چه باشد در هر حال بخشی از اثر خواهد بود. و واکنش مخاطبان؟ اینجا مهم‌ترین بخش به آزمون‌گذاری اثر خواهد بود؛ واکنش مخاطبان در وضعیت طراحی شده چیزی نزدیک به صفر بود؛ نه آنها که داخل جعبه بودند واکنشی نشان دادند و نه آنها که به سالن راه داده شدند تا با موقعیت رو در رو شوند. گویی به راستی اینستالیشنی، مجسمه‌ای در میان سالن بود و دیگران گرد آن حلقه زده و نگاه می‌کردند؛ وضعیتی بسیار آشنا در زندگی‌های روزمره‌ همه شهروندان این سرزمین: انفعال... انفعال محض. حتی هیچ‌کس به قیچی بزرگی که در دست پرفورمر همراه بود توجهی نکرد. در ‌‌نهایت کیوریتور پروژه (که پیشاپیش از طرح مطلع بود) پیشقدم شد، کلیدی را از میان کلیدهای آویخته جدا کرده و روی قفل امتحان کرد. به دنبال این کنش طبعا دیگرانی نیز وارد عمل شدند، کلید‌ها را یکی یکی کندند و سرانجام کلید اصلی پیدا شد و در را گشود. جالب اینکه مخاطبان چشم بسته پس از باز شدن جعبه همچنان در انفعال باقی ماندند و چشمان خود را نگشودند. اما کلید نهایی اثر در پاکت‌های مهر و موم شده‌ای بود که آرتیست به دست مخاطبان چشم بسته داده بود پیش از آنکه ایشان را داخل جعبه بگذارد؛ پاکت‌ها گشوده شد. شاید هم آرتیست با آگاهی از انفعال نه چندان دور از ذهنی که در به آزمون‌گذاری اثر متجلی شد، به این نکته اشاره می‌کند، که این انفعال دهشتناک در زندگی‌های روزمره‌ ما جاری است؛ خالق، ساختمان را ترک کرده است و ما را در وضعیتی‌‌ رها کرده میان انتخاب و انفعال. آنچه نتیجه تلخ آزمون را معین می‌کند، چرخش همواره‌ نوک پیکان به سوی انفعال است.
 


Page Generated in 0/0045 sec