ویکتور میخین*: نشست سران اتحادیه عرب اخیراً در قاهره درباره نقش ایران در منطقه برگزار شد. در این نشست که گویا به درخواست عربستان صورت گرفت سران عرب، ایران را به مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه و همچنین تضعیف امنیت منطقه متهم کردهاند. محمد بنسلمان، وزیر دفاع عربستان در پاسخ به سوال خبرنگار مجله «اکونومیست» که آیا امکان جنگ مستقیم میان ایران و عربستان وجود دارد اذعان کرد که قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی ایران و عربستان نباید وارد مرحله بحرانی شود، چراکه جنگ میان 2 کشور نهتنها بر تحولات منطقه، بلکه بر کل جهان سرایت خواهد کرد و عربستان به دنبال گزینه جنگ با ایران نیست. محمد بنسلمان ضمن تشریح چگونگی 47 اعدامی در دوم ژانویه بویژه شیخ نمر باقرالنمر روحانی برجسته شیعه گفت: همه اعدامیها حق گماشتن وکیل در همه پروسههای قضایی را داشتند و درهای دادگاه عربستان روی رسانههای جمعی باز است. وی تأکید کرد که دادگاه حاضر است تمام فرآیند کیفرخواست را انتشار دهد و نگاه دادگاه عربستان به متهم شیعه و سنی یکسان است. در مصاحبه وزیر دفاع عربستان سعودی بیان 2 نکته حائز اهمیت است: در وهله اول، محمد بن سلمان که در این اواخر سعی میکند حضوری فعالتری در صحنه داشته باشد بیشتر به «بلندگوی» ریاض تبدیل شده است. وی در سلسله مراتب سلطنت سعودی شخص سوم و پس از محمد بننایف، ولیعهد دوم است و در اصل این محمد بن نایف است که باید بهجای پادشاه بیمار و ناتوان مواضع پادشاهی سعودی را اعلام کند، نه محمد بنسلمان. بر این مبنا، سبقت وزیر دفاع که فرزند پادشاه فعلی نیز است خود گویای مبارزه دنبالهدار در کاخ پادشاهی سعودی است. در کاخ پادشاهی هم هنوز مشخص نیست که دقیقاً چه کسی پادشاه بعدی عربستان سعودی خواهد بود. اما محمد بنسلمان اکنون مسؤولیت عملیات نظامی در یمن را بر عهده دارد و اینکه ارتش در اختیار او است برای وی امتیاز بسیار ارزشمندی است زیرا در صورت به تخت نشستن محمد بننایف، محمد بنسلمان میتواند از ارتش برای سرنگونی وی استفاده کند. در وهله دوم، وزیر دفاع عربستان موضع عربستان مبنی بر عدم جنگ با ایران را اعلام کرد، این در حالی است که این موضع وزیر بهنوعی عقبگرد در جواب همه اظهارات عجیبوغریب مقامات سعودی درباره جنگ علیه تهران است که این بهنوبه خود گویای شتابزدگی عربستان سعودی در بسیج کردن جهان عرب و راه انداختن جنگ عملیات روانی علیه تهران است. اما این موضع عقبنشینی پس از ارزیابی موقعیت عربستان در منطقه صورت گرفت. زیرا عربستان هیچگونه پیروزی در ائتلافهای خود در منطقه کسب نکرده است. بهعنوانمثال همین عملیات موسوم به «توفان قاطعیت» که به فرماندهی فرزند پادشاه سعودی صورت میگیرد نتایج رسواکنندهای به همراه داشت. علاوه بر این در بعضی از مناطق مرزی عربستان، ساکنان این مناطق ضمن انجام عملیات نظامی خواهان پیوستن به یمن شدند. البته رسانههای عربی بویژه رسانههای عربستانی آمار دقیقی از تلفات جانی و مالی خود در یمن و سوریه ارائه نمیدهند. به همه شکستهای سعودی باید وضعیت مالی بسیار خطرناک این کشور را اضافه کرد، زیرا بقا و تداوم آلسعود بشدت به نفت وابسته است و رژیم سعودی به زندگی امن و سرشار از پول نفت عادت کرده، چرا که هر چیزی را که اراده میکردند در یکچشم به هم زدن تهیه میکردند. اما اکنون شرایط بهصورت ریشهای تغییر کرده است و مقامات سعودی تاوان سیاست غلط کاهش قیمت نفت بهمنظور تنبیه ایران و روسیه را پس میدهند و حالا به فکر صرفهجویی افتادهاند. قابلتوجه است که عربستان سعودی نزدیک به 90 درصد از درآمدهای خود را از فروش نفت به دست میآورد. ازاینرو این کشور با کاهش دادن قیمت نفت در واقع خودزنی کرده است و بیشترین ضربه را به اقتصاد خود وارد کرده است. در عربستان سعودی نوعی انقلاب اما کوچک به شکل کسری بودجه، افزایش قیمت برق، آب و افزایش تورم، صورت گرفت. این نتیجه سیاستهای غلط آلسعود است که پس از قرنها هنوز بهصورت عشیرهای زندگی میکنند. بااینوجود عربستان سعودی هنوز تلاش میکند از ثبات در خاورمیانه جلوگیری کند و هر سنگ سنگینی را که در دنیا وجود دارد جلوی پیشبرد پرونده مسالمتآمیز هستهای ایران و بحران سوریه اندازد. در واقع ملک سلمان و گروهش جامعه بینالملل را متعجب کردهاند و عملاً در اتخاذ سیاستهای خود احساساتی رفتار میکنند و بهکلی امور داخلی کشور را به فراموشی سپردهاند. بنابراین اگر عربستان افسار خود را در دست این قشر بیتجربه و جاهطلب بگذارد قطعاً از درون تجزیه خواهد شد و آنوقت نفت دیگر نجاتبخش نخواهد بود.
*مقالهنویس نشریه روسی «چشمانداز شرق جدید»