نمایش «فاجعه معدن کوشیرو» روایت مستندگونهای از دهه 70 و دوران بعد از جنگ و سازندگی در ایران است که کارگران در آن دوران اغلب به صورت غیرقانونی برای کار در معادن روانه ژاپن میشدند تا بتوانند مخارج خانوادههایشان را در ایران تامین کنند. گرهافکنی اصلی که در روایت این نمایش رخ میدهد ریزش یکی از معادنی است که 3 کارگر ایرانی نیز زیر آوار آن محبوس ماندهاند. صدای آنها به گوش هیچ کسی نمیرسد، تقلایشان برای جستن راه به جایی نمیبرد و هیچ مفری برای فرار نمییابند. به گزارش
«تئاتر فستیوال»، این اثر نمایشی با فضاسازی و نورپردازی مناسب و با ارتفاعی که برای جایگاه تماشاگران ایجاد کرده، توانسته است فضای زیرزمینی معدن را بازنمایی کند البته در همان ابتدا یکی از کارگران- با تکیه بر تکنیک فاصلهگذاری- در نقش راوی ظاهر شده و فضای واقعه و فاجعه رخ داده را به طور مستند شرح میدهد. در این اثر نمایشی استفاده از اکساسوارهای سیال و تغییر مداوم فضاها و رنگها باعث شده بهرغم تعلیق نسبتاً کشدار، نمایشنامه برخوردار از ریتمی خوب باشد و تماشاگر را با خود همراه کند. آنچه در این نمایش بیشتر از هر چیز جلوهگر میشود تلفیق فضای رئال و واقعگرایانه کارگران محبوس در زیر زمین با فضای اکسپرسیونیستی و ذهنیشان است که مدام در قالب تصویر و خاطره از ذهن آنها عبور میکند. یک نوع فضای برزخی و لحظات پیش از مرگ که برجستهترین خاطرهها را به ذهن تداعی میکند؛ جدال بین تصاویر خانواده و خردهروایتهای عاشقانه با مرگ زودهنگامی که نشانههای آن با گرسنگی و سختی تنفس رخ مینماید. این تلفیق بین روایت واقعی و فضای ذهنی در تمام کار به موازات هم پیش میروند. این همنشینی مرگ و زندگی یادآور باورهای عرفانی آسیای شرقی و بودایی است؛ یعنی همنشینی بین اروس (میل به زیستن) و تاناتوس (میل به مرگ). آنچه از زیبایی این اثر نمایشی میکاهد بازی بیرمق بازیگران مرد بود که بار رئالگونه اثر را زائل کرده و اجازه نمیداد تماشاگر تضاد بین کابوس، وهمها و تقلایشان برای زنده ماندن و از طرف دیگر شور زیستنشان را کاملاً احساس کند.