printlogo


کد خبر: 153115تاریخ: 1394/11/14 00:00
نقد فیلم «به دنیا آمدن» از آثار بخش سودای سیمرغ جشنواره سی‌وچهارم فجر
ناتوان در روایت

سعید قاسمی: «به دنیا آمدن» روایتگر کشمکش‌های زوجی در آستانه میانسالی درباره نگه‌داشتن یا از بین بردن یک بچه ناخواسته است که پری ناگهان از سقط جنین منصرف می‌شود. این امر واکنش فرهاد را دربر دارد. در واقع پیرنگ اصلی فیلم را کشمکش بین فرهاد و پری تشکیل می‌دهد. مشکلی که درباره پیرنگ اصلی در فیلم وجود دارد و به بافت روایت آسیب می‌رساند، در عدم بسط طرح اصلی نهفته است. افزوده شدن چند خرده‌پیرنگ غیرضروری و ناموثر بر داستان، تمرکز مخاطب را بر هم می‌زند و پیرنگ اصلی را یا از مرکز به حاشیه می‌راند یا لحن جدی آن را از بین می‌برد. پس از وقوع بحران و آغاز مقابله پری و فرهاد، لحن مناسبی در فیلم حاکم نمی‌شود. علت این امر حضور کیان، فرزند این زوج است. یک پسربچه نونهال که درگیر داستان عاشقانه‌ای با نونهال دیگری به نام گلی است. صحبت‌های کیان درباره گلی، لحنی کمیک به فیلم می‌بخشد که کاملا لحن فیلم را در رابطه با پیرنگ اصلی سرکوب می‌کند. زمان زیادی از فیلم صرف خرده‌پیرنگ‌های بی‌مصرف و بی‌اهمیت شده است. مساله عاشقی یک نونهال به یک دختر کمکی به پیشبرد قصه نمی‌کند. فیلمساز در این باره، نگاهی آسیب‌شناسانه به مساله ندارد. این امر از اهمیت این خرده‌پیرنگ (اگر اسمش را بگذاریم) مجددا می‌کاهد. این زمان‌های صرف‌شده در مسائل بی‌اهمیت، به شکل‌گیری و انسجام و بسط کشمکش میان فرهاد و پری لطمه وارد کرده است. مشکل دیگر فیلم عدم پرداخت مناسب شخصیت‌هاست. شخصیت فرهاد یک مستندساز روشنفکر است که علاقه‌ای به فرزند جدید ندارد. به عقیده او، نوزاد جدید پیشرفت او را در حرفه‌اش از بین می‌برد. از طرف دیگر او استطاعت مالی نگهداری از نوزاد را ندارد. پری یک بازیگر تئاتر است که خانواده ثروتمندی دارد. او علاقه زیادی به بازیگری دارد اما ناگهان قید همه چیز را می‌زند. فیلمساز در ابتدای داستان از علاقه شدید و یک رابطه سانتی‌مانتال بین این زوج پرده برمی‌دارد. علاقه‌ای که باید دچار فرسایش شود تا به پایان مدنظر فیلمساز برسد که اینطور نمی‌شود. ضعف در شخصیت‌پردازی‌ها موجب می‌شود مخاطب توان همزاد‌پنداری با هیچ‌یک از کاراکتر‌های اصلی را نداشته باشد. انصراف پری از سقط جنین کاملا غیرمنتظره و بی‌دلیل است. با توجه به اینکه یک بار به راحتی اقدام می‌کند ولی موفق نمی‌شود. مخاطب دلیل انصراف پری را نمی‌داند. عدم توانایی در نه گفتن به فرهاد توسط پری، با تصوری که مخاطب از فرهاد و رابطه بین آنها دارد، قابل قبول نیست. نتیجه این امر، بازی موش و گربه‌ای است که در نهایت به یک مشاجره و ترک خانه توسط پری می‌انجامد. پری می‌گوید برای فرزندش هم مادر می‌شود و هم پدر اما مخاطب از مادری کردن پری به فرزند اولش کیان، چیزی نمی‌بیند که ادعای پری را باور کند. او پس از مشاجره با فرهاد خانه را بدون فرزندش ترک می‌کند. به همین صورت مخاطب از عشق و علاقه فرهاد به کارش چیزی نمی‌بیند. فرهاد از طرفی ادعا دارد که نمی‌تواند فرزند دیگری را تربیت کند، از طرف دیگر در پی ساخت فیلمی آسیب‌شناسانه از مشکلات جوانان در تهران است. اما کنش‌های او درباره فرزند خود، در تناقض با این امر قرار دارد. عشق او به کارش در فیلم تصویرسازی نمی‌شود و مخاطب باور نمی‌کند که او عاشق کارش بوده و این امر مانع پذیرش فرزند جدید توسط فرهاد است.
پایان‌بندی فیلم نیز کمکی در رفع اشکالات در روایت نمی‌کند، تا از این فیلم به‌عنوان فیلمی با ایرادات ساختاری و ناتوان در تاثیرگذاری بر مخاطب یاد شود. مساله انتخاب بازیگران هم یکی دیگر از مشکلات فیلم است.  هدایت هاشمی به هیچ عنوان مناسب نقش فرهاد نیست. هر چند تلاش زیادی را برای نزدیک شدن به کاراکتر به کار می‌گیرد اما او از منظر فیگور و استایل شباهتی با کاراکتر فرهاد ندارد. دوربین هم در دقایق ابتدایی با لرزش‌های فراوان و بی‌جهت خود، مخاطب را آزار می‌دهد که البته با گذشت دقایقی از فیلم این مشکل کمتر به چشم می‌خورد.


Page Generated in 0/0074 sec