علایق مذهبی در خاندان پهلوی و رواج «تشیع شاهانه»! به علایق هر چند صوری و ارثی رژیم پهلوی به مسائل مذهبی بازمیگردد که دستکم میتوان 3 علت را برای آن برشمرد:
نخست، بدان دلیل که به طور سنتی خاندان پهلوی به نوعی «مذهبگرایی سنتی»، اگرچه منهای تدین واقعی، خو گرفته بودند و حتی شاه برای خود کراماتی هم قائل بود.(1)
ثانیاً، سیاست مکر و فریب از ارکان سیاستهای فرهنگی - مذهبی این رژیم به حساب میآمد بنابراین باید بهگونهای رفتار میکرد تا توده مردم که ایمان به اسلام و تشیع داشتند، به این دولت جذب شوند.
ثالثاً، دین عامل مهمی در برابر تبلیغات کمونیستی به حساب میآمد و این فواید زیادی برای رژیم پهلوی که ماهیت آن وابسته به نظام سرمایهداری بود، داشت. کلنگ مسجد دانشگاه تهران در سال 1344 توسط شاه به زمین زده شد و این میتوانست با ملاحظه همین جوانب باشد. درست به همین دلیل بود که پس از واقعه 28 مرداد که خطر تودهای بزرگ نشان داده شده بود، رژیم دستور اجرای اجباری اقامه نماز را در دبستانها و مدارس دولتی داد.(2)
رابعاً، سیاست «سنتگرایی» که پیش از این وجود و حضورش را در بخشی از ارکان نظام پهلوی ملاحظه کردیم، به نوعی مبلغ و مروج نوعی خاص از مذهب و بیشتر در شکل شاهنشاهی آن بود. در این زمینه، اگر بخواهیم مجموعهای از فعالیتهای رژیم را درباره اسلام و تشیع فهرست کنیم، میبایست کتاب «شاهنشاهی و دینداری» را که «سید محمدباقر نجفی» نگاشته و به سال 1355 در 15 هزار نسخه به صورتی نفیس و با کاغذ گلاسه به چاپ رسیده، ملاحظه کنیم. این کتاب آینه تمامنمای فعالیتهای دینی دولت پهلوی است که با نگاه مثبت به نگارش درآمده است. در ادامه توجیه مذهبی نظام شاهنشاهی و حتی ایجاد پیوند میان این نظام و نظام سیاسی تشیع، «عسکر حقوقی»، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران هم چندین نوشته چاپ کرد. وی کتابی با عنوان «مذهب تشیع و آرمانهای ملی ایرانیان» نوشت و تلاش کرد تا نظام شاهنشاهی را همان نظام سیاسی شیعه معرفی کند. وی پس از ارائه بحثی درباره اختلافات سیاسی مسلمانان بعد از رحلت پیامبر(ص)، به تدریج به قیامهای ایرانی رسیده و ضمن عناوینی چون «علی و شاهزادگان ایرانی»، «شاه سایه خداست»، «مفهوم واحد ایرانی و شیعه»، «شهربانو مادر نُه امام»، «پادشاهی تالی پیامبری» و... تلاش کرده است تا تفاهمی میان مفاهیم سیاسی سلطنتی از یکسو و مفاهیم سیاسی اسلام شیعی - ایرانی پدید آورد.(3) از همین نویسنده کتابی هم با عنوان «مبانی ملی و اخلاقی و معنوی انقلاب اجتماعی ایران» در سال 1356 انتشار یافت. چنانکه در همین زمینه کتابی هم با عنوان «انقلاب ایران و بنیادهای فرهنگی آن» به وسیله «منوچهر خدایارمحبی» نوشته شد که بخشی از آن اختصاص به بحث پیشگفته داشت: تأسیس سپاه دین در سال 1350 یکی از مهمترین مظاهر این سیاست مذهبی بود که با فرمان شاه تأسیس شد: نظر به اینکه بزرگداشت شعائر دین مقدس اسلام و ترویج احکام دین و حفظ معنویت جامعه پیوسته مورد توجه خاص ما بوده است و معتقدیم که جامعه ایرانی باید در زمینههای مادی و معنوی هماهنگ پیشرفت کند، به موجب این فرمان مقرر میداریم سپاه دین از مشمولان خدمت وظیفه عمومی که در رشتههای دینی و علوم و معارف اسلامی تحصیل کردهاند تشکیل شود و به اجرای وظایف خود بپردازند. مسؤولیت اجرای این فرمان و اداره سپاه دین به عهده سازمان اوقاف خواهد بود. - 24 مرداد 1350- کاخ سفید سعدآباد.(4) انقلاب اسلامی در یک تعریف، نوعی پیروزی ناقص سنتگرایی بر مدرنیسم بود. به همین دلیل، میتوان گفت همه این اندیشهها به نوعی به پیروزی آن کمک کرد اما از آنجا که فکر واحدی وجود نداشت و به علاوه بسیاری از مذهبیها مثل «شریعتی» بهگونهای ناجور میان مدرنیسم و سنتگرایی جمع کرده بودند، یا به عبارت بهتر ماده را مدرنیسم و صورت را سنتگرایی گرفته بودند - به عکس آنچه غالباً تصور میشود - وضعیت تفکر حاکم بر جمهوری اسلامی همچنان در ابهام ماند و سردرگمی پدید آمده در آن ناشی از همان ابهام است.(5)
----------------------------------
پینوشت:
1- وی به این مطالب در بسیاری از نوشتههایش اشاره کرده و از جمله شرحی از آنها را برای یک فاحشه فرانسوی هم که گویی عاشق شاه شده بود، بیان کرده است، بنگرید به: لبی، ماری؛ عشق من به شاه ایران، ترجمه محمدعلی عریضی، ص 54
2- برگهایی از تاریخ حوزه علمیه قم، صص 79 - 78
3- حقوقی، عسکر؛ مذهب تشیع و آرمانهای ایرانیان؛ تهران، 1350
4- نجفی، محمدباقر؛ شاهنشاهی و دینداری، ص 229
5- همین که نسل نخست چپگرایان مسلمان ما در دوره اخیر به لیبرالیسم علاقهمند شدهاند، از روشنترین علائم این اصل است که آنان ماده را تجدد و صورت را سنتگرایی ناقص گرفتهاند. در این نگاه، سنتگرایی در خدمت تجدد است.
منبع: رسول جعفریان، سقــوط، مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی