printlogo


کد خبر: 153379تاریخ: 1394/11/19 00:00
اسلام برای ارتش ارج قائل است
بیعت در خیابان «ایران»

هادی  قائم‌مقامی: انقلاب‌ها با حوادث سخت و شیرینی همراهند. در هر انقلاب همیشه نقاط برجسته فراوانی وجود دارند که دیده می‌شوند و حوادثی که در عین تاثیرگذاری در کلان انقلاب، ناشنیده می‌مانند. ناگفته‌های انقلاب‌ها تمامی ندارند، چرا که وسعت و گستره انقلاب بسیار بیشتر و بیشتر و بیشتر از آن چیزی است که در رسانه یا چیزی شبیه به آن منعکس شود. انقلاب اسلامی ایران زمانی به وقوع پیوست که کمتر کسی در جهان آن را پیش‌بینی می‌کرد. انقلاب اما در قلب انقلابیون به وقوع پیوسته بود. آنها امیدوار بودند اتفاق بزرگی را رقم خواهند زد و به کاری شگرف مبعوث خواهند شد.
در قلب انقلاب‌ها، همیشه اتفاقاتی برجسته‌اند. اتفاقاتی که مانند کاتالیزور عمل می‌کنند. به انقلاب سرعت می‌دهند و تحقق آن را رسمیت می‌بخشند. 19 دی‌ماه 57، زمانی که هنوز انقلاب به موفقیت 22 بهمن دست نیافته بود، رخدادی عجیب دولت بختیار را ناامید می‌کند. تلاش‌ها برای تکذیب عکسی که همه چیز را به هم ریخته است، بی‌فایده است. ارتش و همافران نیروی هوایی با امام بیعت می‌کنند. همه چیز همان 19 بهمن تمام می‌شود. «همافران با امام بیعت کردند». خبر به همین سادگی و کوتاهی بود که به همراه تصویری از این رخداد مهم در مطبوعات به چاپ می‌رسد.
همافران تکلیف ارتش را روشن می‌کنند و پیوستن رسمی ارتش به انقلاب را علنی می‌کنند. پس از انتشار خبر، دولت بختیار آن را تکذیب و عکس را مونتاژ اعلام کرد و حکم دستگیری عکاس صادر شد. پس از ورود امام(ره) به تهران، نیروی هوایی اولین گام مثبت در همراهی با مردم در انقلاب را به‌رغم نظر و خواست دولت برداشت.
اما 19 دی چگونه اتفاق می‌افتد؟ همافران جلسه‌اى در روزهاى نزدیک به پیروزى انقلاب با مرحوم حضرت آیت‌الله طالقانى دارند. آیت‌الله طالقانی به همافران می‌گویند: «اگر قصد دارید کارى انجام دهید باید اقدامى باشد که یک سر و گردن از پیرزنى که عصازنان به خیابان آمده است، بالاتر باشد».
همافران تصمیم می‌گیرند صبح روز 19 بهمن در مدرسه علوی تهران لباس‌های خود را عوض کنند و در حضور امام(ره) به صف شوند تا به امام(ره) ادای احترام و اعلام بیعت کنند. این مراسم با شکوه تمام برگزار می‌شود. عکس ماندگار 19 بهمن57، شهادت این شکوه است.
همافران پس از شنیدن سخنان امام خمینی(ره) تظاهرات را از خیابان ایران آغاز می‌کنند. امام به ایشان گفته بود: «درود بر شما که قدر نعمت خدا را دانستید و به دامن قرآن پیوستید. درود بر شما که ترک کردید حکومت طاغوت را و به حکومت الله پیوستید... باید این نهضت را حفظ کنید تا ان‌شاءالله آخر نقطه و نهایت که قیام یک حکومت عدل انسانی - اسلامی به جای یک حکومت طاغوتی است».
مرحوم «حسین پرتوی»، عکاس روزنامه کیهان که دیدار همافران با امام(ره) را در تاریخ ثبت کرد، درباره خاطره آن روز گفته است: «یک روز قرار بود به نفع دولت مهندس بازرگان راهپیمایی شود و هر کدام از همکاران به طرفی رفتند. من مامور شدم به مدرسه علوی و تا رسیدم، دیدم آنجا خلوت است و یک نفر از دفتر امور مطبوعات دستور خروج همه عکاسان را اعلام کرد و گفت همه عکاس‌ها را از اینجا بیرون کنید. متوجه شدم باید خبری باشد و دیدم درِ کناری مدرسه باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم وارد حیاط شدند. به من تاکید کردند اجازه نداری عکس بگیری! گفتم بگذارید بدون اینکه چهره‌ای از کسی معلوم باشد عکس بگیرم  اگرنه اگر این سند نباشد چگونه می‌خواهید ثابت کنید اینجا چه گذشته است. بالاخره قبول کردند و مرا تحویل 2 نظامی دادند تا اگر کسی رو به دوربین کرد این دو نگذارند من عکس بگیرم و... چون هنوز دولت بختیار سر کار بود، نگران بودند شناسایی شوند و دولت مجازاتشان کند. عکس را گرفتم و تا خود روزنامه دویدم و عکس در صفحه اول روزنامه چاپ شد». دولت بختیار برای حفظ قدرت و ترس از گسترش حاکمیت انقلاب توسط دولت بازرگان، همان شب، به پادگان نیروی هوایی حمله کرد. دانشجویان همافرى در پادگان مشغول دیدن فیلم بودند و با حمله نیروهای ساواک و افسران گارد شاهنشاهی به پادگان از دیوار بالا رفتند و فرار کردند. مردم از این حادثه مطلع شدند و برای حمایت از همافران به سمت پادگان نیروی هوایی در خیابان پیروزی تظاهرات کردند. وقتی درگیری بین نیروهای گارد شاهنشاهی با پرسنل نیروی هوایی بالا گرفت، مردم با این خبر که به داد همافران برسید، به محل استقرار نیروی هوایی هجوم آوردند و به دفع و عقب راندن نیروهای گارد مبادرت ورزیدند.
اگرچه خود دولت یقین کرده بود تصویر بیعت همافران واقعی است اما نمی‌توانست این مساله را بپذیرد، چنانکه در خاطرات فرمانده ارتش وقت نیز بر این موضوع تاکید شده است.
«عباس قره‌باغی»، فرمانده وقت ارتش در خاطرات خود درباره حادثه آن روز نوشته است: «غروب روز 19 بهمن، آقای بختیار به من تلفن زده، سوال نمود: روزنامه کیهان را دیده‌اید؟ گفتم نه هنوز. اظهار کرد عکس عده‌ای از پرسنل نیروی هوایی را در اقامتگاه [امام] خمینی چاپ کرده و اضافه کرد معلوم است یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند. سوال کردم چگونه فهمیدید مونتاژ کرده‌اند؟ جواب داد کاملا روشن است. ضمنا از سپهبد ربیعی سوال کردم، ایشان هم اظهار نمود ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم در روزنامه‌ها تکذیب کنند. گفتم‌ الان دستور می‌دهم. ضمن خواستن روزنامه کیهان، چگونگی را از فرمانده نیروی هوایی سوال کردم. مطالبی را که به نخست‌وزیر گفته بود، برای من هم تکرار و اضافه کرد این تبلیغات، دروغ است و تقاضا نمود ستاد بزرگ ارتشتاران نیز مراتب را تکذیب نماید. با اعتماد به اظهارات فرمانده نیروی هوایی و نخست‌وزیر، روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشتاران، رویداد را تکذیب نمود. آقای بختیار نیز روز 21 بهمن در مجلس سنا آن را کذب اعلام کرد».
پیوستگی همافران به مردم و بیعت با امام(ره)، یکی از آن حوادث تسریع‌کننده پیروزی انقلاب بود و عکسی که عکاس ماندگار، زنده‌یاد حسین پرتوی از این رویداد ثبت کرد، توانست تاثیرگذاری را صدچندان کند.رهبر حکیم انقلاب در بیان خاطره‌ای از بیعت همافران با امام می‌گویند: «حادثه نوزدهم بهمن، یک مضمون پرمغز و ماندگار است یعنی این حادثه‌ای که اتفاق افتاد و جوان‌های نیروی هوایی نظام پادشاهی پا شدند آمدند با امام بیعت کردند، با آن وضوح، با آن شجاعت- که من حاضر بودم در آن مراسم؛ برخی از اینها، کارت‌های شناسایی‌شان را بالای دست گرفته بودند و نشان می‌دادند- این یک معنایی دارد، یک مضمونی دارد که آن مضمون را باید حفظ کرد؛ [این‌] یک وظیفه انقلابی است. آن مضمون چیست؟ آن این است که انقلاب، یک سخن حق و پرجاذبه‌ای بود که توانست دل‌ها را
– دل‌های بی‌غرض و مرض را، دل‌های آگاه و روشن را- در هر نقطه‌ای از کشور که بودند به سمت خود جذب کند حتی در جایی مثل نیروی هوایی ارتش پادشاهی که نورچشمی و سوگلی دستگاه‌های حاکم آن روز، بلکه سوگلی آمریکا بود. با نیروی هوایی ارتش، آن روز مثل یک سوگلی رفتار می‌شد؛ هم آمریکایی‌ها، هم عوامل آنها در کشورمان- که متأسفانه در رأس امور قرار داشتند و حکومت دست آنها بود- این‌جوری با نیروی هوایی رفتار می‌کردند و برخورد می‌کردند. آن‌وقت همین نیروی هوایی، تحت تأثیر جاذبه حقیقت انقلاب، آنچنان به هیجان آمد که یک چنین کار بزرگی را انجام داد؛ یعنی در روز روشن، جلوی چشم این همه مأمور و در معرض تهدیدهای گوناگونی که آن روز وجود داشت، بلند شدند آمدند با امام در خیابان «ایران» بیعت کردند، سرود خواندند، ایستادند و کارت‌های شناسایی‌شان را سر دستشان گرفتند. آن مضمون مهم این حادثه این است؛ جاذبه عجیب انقلاب و آن حقیقتی که در درون انقلاب نهفته بود که دل‌ها را به سمت خودش جذب می‌کرد؛ این را ما باید بشناسیم، بدانیم و حفظ کنیم».
همراهی ارتش با امام و مردم در سال‌های آغازین انقلاب و دوران دفاع ‌مقدس از نکات برجسته‌ای است که در کمتر انقلاب قرن بیستم و پیش از آن دیده شده است. معمولا در نظام‌های دیگر، ارتش در حین انقلاب به کلی یا از بین می‌رود یا عناصر آن با انقلاب همراهی نمی‌کنند و پس از فروپاشی رژیم، ارتش نیز فرومی‌پاشد.
اما در انقلاب اسلامی ایران، ارتش همراه با مردم به انقلاب پیوست و همواره از بزرگ مدافعان جمهوری اسلامی در سال‌های پس از انقلاب بود.
بخش مهمی از حیات ارتش و یکی از پرافتخارترین دوره‌های آن، دوران انقلاب است. در این دوره ارتش فداکاری‌های زیادی کرد تا خود را به مردم و انقلاب ثابت کند. از غیرمسلح کردن تانک‌ها گرفته تا حضور در صحنه‌های انقلابی و تظاهرات و پیوند با مردم. عکس‌ها و فیلم‌های باقی‌مانده از آن دوران این موضوع را ثابت می‌کند. در این زمان ارتباط با امام خمینی هم به عینه خود را نشان داد.
زمانی که امام فرمودند فرزندان من در ارتش پادگان‌ها را ترک کنند، در سریع‌ترین زمان ممکن پادگان‌ها خالی شد یا باز از دستور ایشان مبنی بر بازگشت به پادگان‌ها، دوباره اطاعت کردند. حتی قبل از انقلاب هم به صورت جمعی و مخفیانه نزد حضرت امام رفتند و آمادگی خود را برای دفاع از انقلاب اعلام کردند. در این اتفاقات نقش دین و اعتقاد مذهبی بسیار پررنگ بود. در حقیقت این ارتش بود که امید را در دل مردم و امام زنده نگه داشت و آمریکا و شاه را کاملاً‌ ناامید کرد. طبیعی است اگر این اتفاقات و اعتقادات نبود، انقلاب به این سرعت پیروز نمی‌شد. نمونه‌های مشابه انقلاب‌های دیگر را ببینید که چقدر به طول انجامید و چقدر کشته داشتند.
شاه خود را فرمانده کل قوا می‌دانست. رده اول ارتش را از معتمدان خود قرار داده بود اما از درجه سرهنگ به پایین همه انقلابی بودند و پیوند نزدیکی با مردم داشتند. تأثیر فرار شاه این بود که فرمانده ارتش حذف شد و عملاً‌ این ارتش در زمان انقلاب توسط فرمانده دیگری به نام امام خمینی(ره) هدایت می‌شد. سیستم سلسله‌مراتبی مختل شد و کسی حرف افسران و فرماندهان را گوش نمی‌داد. مفهوم خروج شاه از ایران این بود که فرماندهان رده‌بالا هم دیگر پشتوانه خود را از دست دادند و از دور خارج شدند و در نهایت‌ هم بی‌طرفی خود را اعلام کردند. در روزهای بعد از فرار شاه نیز از لحظه ورود امام، پای ارتش در میان بود. امام با بالگردهای ارتش جابه‌جا می‌شدند. مراسم استقبال و ورود امام با حضور ارتش صورت گرفت. حتی ارتش در داخل رادیو و تلویزیون در نظر داشت مراسم ورود امام را به صورت مستقیم پخش کند اما وجود ژنرالی سرسپرده مانع پخش مستقیم می‌شود البته مراسم ضبط می‌شود. همین اتفاق باعث شورش و بلوا در پادگان‌ها ‌شد و از همان زمان خروج کامل نیروهای ارتشی از سیستم شاهنشاهی شروع شد. ارتش با کمک نیروهای معتقد و حمایت کامل حضرت امام خود را حفظ کرد. پادگان‌های ارتش مملو از سلاح و مهمات بود. اگر این مهمات و سلاح‌ها میان مردم پخش می‌شد، پیش‌بینی اتفاقاتی که می‌افتاد، غیرقابل تصور بود.  همان نیروهای ارتشی انقلابی اسلحه‌ها را حفظ کردند تا به فرماندهان جدید خود تحویل دهند. درایت حضرت امام که شناخت دقیقی از نیروهای ارتش و مردم داشت نقش بسیار مهمی در حفظ ارتش و مقابله با درخواست‌های مبنی بر انحلال آن داشت.  
عده‌ای تلاش می‌کردند انقلاب اسلامی را از یک بازوی قوی محروم کنند اما امام هرگز به چنین کاری تن ندادند. توطئه‌های زیادی هم وجود داشت که فقط ارتش می‌توانست آنها را خنثی کند اما نقشه‌های فراوانی برای انحلال ارتش کشیده شد که امام با هوشمندی و درایت در مقابل همه این توطئه‌ها ایستادند. در همان روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مباحثی که مطرح شد، نوع تعامل انقلاب با  نهادهای رژیم سابق همچون ارتش بود. امام خمینی(ره) از همان ابتدای انقلاب با بحث انحلال ارتش مخالف بودند و اعلام کردند ارتش باید باقی بماند اما نکته مهم در سخنرانی امام در پاسخ به طرح این ایده از سوی برخی گروه‌ها این بود که هدف از طرح بحث انحلال ارتش، تضعیف نظامی ایران جهت آماده‌سازی حمله عراق به ایران بود:
«شما دیدید که از اولی که این انقلاب به پیروزی رسید، اول قدم این بود که ارتش لازم نیست دیگر، اول حرف آنهایی که تابع سیاست‌های خارجی هستند این بود که این ارتش طاغوتی است، این ارتش طاغوتی باید از بین برود. این کلمه را هم رویش گذاشتند که مردم را اغفال کنند! خب! ما هم می‌‏دانستیم مساله چیست و اینها می‌‏خواهند چه بکنند. از این جهت، ما هم از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم که ارتش باید باشد... آنها می‌‏خواستند این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند و ارتش برود سراغ کار خودش و ایران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده، آقای صدام بیایند هرجا دلشان می‌‏خواهد!... باید توجه داشته باشید که اسلام برای ارتش ارج قائل است... و ملت ایران هم که مسلمان هستند و ما هم که به‌عنوان یک مسلمان هستیم، ارتش را با کمال قدرت حفظ می‌‏کنیم».
امام خمینی(ره) بعد از این موضع‌گیری، مخالفت قاطع‌شان را با انحلال ارتش اعلام نمودند و تداوم فعالیت ارتش برای انقلاب اسلامی را ضروری عنوان کردند. این مساله موجب شد حداقل در ظاهر، گروهک‌ها از مطرح کردن بحث انحلال ارتش خودداری کنند. توطئه انحلال ارتش از سوی برخی جریان‌ها مطرح می‌شد. چریک‌های فدایی یکی از این گروه‌هایی بودند که بحث انحلال ارتش را پیش کشیدند. آنها که با غارت اسلحه‌خانه‌ها توانسته بودند خود را نیز تجهیز کنند، ادعا می‌کردند در حکومت انقلابی نمی‌توان با نهادهای سابق فعالیت کرد و باید ارتشی تحت عنوان «ارتش خلق» تشکیل شود.
به‌عنوان مثال، آنها در تجمعی که اسفند 57 برگزار کردند، این درخواست را به طور رسمی مطرح کردند. در بخشی از قطعنامه پایانی تجمع آنها با اشاره به این موضوع که تصفیه ارتش و نیز جایگزینی امرای قبلی با فرماندهان جدید چاره کار نیست، آمده است: «ارتش و دستگاه‌های عریض ‌و طویل اداری که ستون‌های رژیم وابسته به امپریالیسم به‌شمار می‌روند، باید هرچه زودتر منحل شوند و ارتش نوین خلق و ارگان‌های اداری نوین، که پاسخگوی شرایط نوین هستند، به وجود آیند».
سازمان مجاهدین خلق [منافقین] هم جزو گروه‌هایی بود که از همان ابتدای انقلاب، دم از انحلال ارتش می‌زدند. مهدی تقوی، یکی از اعضای سازمان مجاهدین در اسفند 1357، ارتش را به‌عنوان یک اهرم امپریالیسم دانسته و گفته بود: تا انهدام واقعی و قطعی این سیستم، ما نمی‌توانیم بگوییم انقلاب تمام شده است. اگر پذیرفتیم امپریالیسم دقیقاً به‌وسیله عوامل داخلی است که می‌تواند به تاراج و غارت خودش ادامه دهد، بنابراین ارتش یکی از اهرم‌های قدرتی است که می‌تواند منافعش را حفظ کند. وی در ادامه صحبت‌هایش، اینچنین ادامه می‌دهد که انتقال سلاح از بازماندگان ارتش شاهنشاهی به ارگان‌های مردمی، یک ضرورت انقلابی است.
آنچه در این میان ضروری به نظر می‌رسد این است که چرا گروهک‌هایی مانند منافقین و چریک‌های فدایی خلق از انحلال ارتش حمایت می‌کردند؟ آیا آنها دغدغه انقلاب و حفاظت از آن را داشتند؟ برای جواب این سوال، باید به عملکرد این گروه‌ها در ناآرامی‌های بعد از انقلاب اشاره کرد. در واقع بعد از انقلاب اسلامی، برخی گروه‌های تجزیه‌طلب، به تحریک آمریکا و رژیم بعث، در نواحی مرزی ایران تحرکاتی را آغاز کردند. این مساله موجب شد پیروان خط امام درصدد خنثی‌سازی نقشه شوم این گروه‌ها برآیند اما نکته جالب، مشارکت گسترده عناصری از چریک‌های فدایی خلق و منافقین در جریان این تحرکات ضدانقلابی بود.
بر این اساس، به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد این گروه‌ها در همان ابتدای انقلاب، وجود هر نهاد منسجمی را که بتواند جلوی فعالیت‌های آنها را بگیرد، مانع خود می‌دانستند، چون احساس می‌کردند ممکن است ارتش مانع تحقق اهداف آنها بشود. برای تبیین این مساله، باید به غائله ترکمن‌صحرا در اسفند 57 اشاره کرد؛ غائله‌ای که با تحریک گروه‌های چپ و چریک‌های فدایی خلق شروع شد و هدف آن دامن زدن به حرکات تجزیه‌طلبانه بود. با این حال، هر چند با پادرمیانی دولت موقت این غائله، مدتی کوتاه آرام شد اما دوباره این گروه‌ها تحرکات خود را شروع کردند. این مساله موجب درگیری مردم و سپاه با آنها شد. در جریان این درگیری، ارتش هم به کمک مردم آمد تا آرامش را بازگرداند.  همچنین مبارزه با ضدانقلاب در کردستان، یکی دیگر از اقدامات موفق ارتش در سال 58 محسوب می‌شود. در این زمان، منافقین و برخی گروه‌های چپ با فعالیت در کردستان، درصدد آماده‌سازی دخالت نظامی عراق به ایران بودند. در این زمان، ارتش به فرمان امام، وارد مساله شد و نقش بسزایی در آرام ساختن این منطقه داشت. بر این اساس، به‌خوبی می‌توان متوجه شد چرا این گروهک‌ها به‌دنبال انحلال ارتش بودند.
رهبر معظم انقلاب درباره تجربه ارتش در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال‌های دفاع‌مقدس گفته‌اند: «حقیقت این است که ارتش، یک فرصت بسیار خوب به دست آورد و آن فرصت، جهاد مقدس بود. اگر در دنیا ارتشی باشد که جنگ را در میدان‌های واقعی نبرد تجربه نکند و فقط در کتاب‌ها و کلاس‌ها و از زبان این و آن درباره جنگ بشنود، این ارتش، یک ارتش واقعی یا لااقل یک ارتش سرافراز نیست. اما آن ارتشی که جنگ را با پوست، گوشت و استخوان و سراسر حیات خود، آن هم نه یک روز و دو روز، بلکه بیش از 8 سال، لمس می‌کند و خود، همسر، فرزندان و خانه‌اش، با جنگ و حوادث جنگ آمیخته و همه آنها از مصائب آن متأثر می‌شوند - بویژه جنگی که در راه تجاوزطلبی و افزون‌خواهی و توسعه متصرفات و قلمرو نیست؛ بلکه جنگی در راه دفاع از ملیت و کیان کشور و دفاع از اسلام و انقلاب و شرف ملت ایران است- یک ارتش واقعی، آبرومند و سرافراز است. امروز ارتش ما اینگونه است. البته کسانی هم هستند که بعد از پایان جنگ وارد ارتش شده‌اند یا در ایام جنگ، توفیق حضور در خطوط نبرد را به آن شکل نداشته‌اند. لکن حکم روی اکثریت است. اکثر قاطع افراد ارتشی ما، هم خود و هم خانواده‌های‌شان، از حادثه جنگ، اثر پذیرفتند و آزمایش دشوار جنگ را با همه وجود لمس کردند. این، خیلی امتیاز و افتخار است. عزیزان من! نکته‌ای را همین جا عرض کنم و آن این است که تلاش کنید این افتخار را نگه دارید و روز به روز زیادتر کنید».


Page Generated in 0/0145 sec