مرتضی اسماعیلدوست: شنبه، روز بدی بود... روزی که بیمایهترین فیلمها به لحاظ تفکر و ساختار درونی فیلمسازان از فرش قرمز نگاه گذر کردند و در پرده تماشا، بیحوصلگی مفرط را رقم زدند. بویژه باید به فیلم «بارکد» اشاره کرد که جدا از ساختار سینمایی معیوب و حفرههای بسیار فیلمنامهای و با وجود همه ادعاهای معمول فیلمسازش مبنی بر آسیبشناسی! که واژه غریبی برای این دسته از سازندگان است، به شنیعترین حالت ممکن به انتقال مفاهیم بیاخلاقی از طریق ادبیات گفتاری سخیف و رفتارهای نامتعارف میان کاراکترها و نمایش نشانههایی غرضورزانه از اشاعه منکرات به دیده مخاطبان گسترده درآمد که متاسفانه به دلیل جاذبههای فریبنده اثر و نزول سلیقه مخاطب، همراه با تشویقها و ابراز احساسات بسیاری بود. این در حالی است که خطر ویروس بیاخلاقی راه یافته از آثار مصطفی کیایی به تماشاگر افزونتر از ساختههای دیگر است، چرا که به سراغ عناصری میرود که حبابهایی است با رنگهایی دلربا برای فریفتگی و با استفاده از رویه «همراه با مردم، همگام با مسؤولان» از تیغ ممیزی هم گذر میکند! درباره چگونگی برگزاری جشنواره سیوچهارم هم به نوبتهای بسیار نوشته شد و باید اذعان کرد که روز شنبه با اجرای برنامهای که خیلی راحت میتوانست زودتر از این صورت یابد، وضعیت شرمانگیز ورود به سالن تا حدی حل شد. بدین نحو که حدود 15 دقیقه پیش از شروع فیلمها، درهای سالن سینمای برج میلاد برای ورود تماشاگران به سالن باز شد تا از ازدحام جمعیت و ایجاد صفهایی چندلایه در بیرون جلوگیری شود. البته امید بر این است که تماشاگران نیز از رویه معمول رزرو صندلیها جلوگیری کنند تا شرایط مطلوبی برای تماشای همگان و افرادی که در نوبت ایستادهاند، فراهم شود.
«کفشهایم کو؟» به کارگردانی کیومرث پوراحمد
پور احمد در جدیدترین ساختهاش به دنبال رجعتی به اثر آشنای «شب یلدا» رفته اما چنان سطحی با مقوله گمگشتگی آدمی در جهانی فاصلهمند برخورد میکند که درامی غمگسارانه مبنی بر تنهاییهای پیرمردی که دچار آلزایمر شده را به فیلمی سطحی با قابلیت واداشتن مخاطب به خنده تبدیل میکند! پرداخت سطحی از کاراکتری با نام کاوه که با ترک همسر و فرزندش دچار فراموشی شده و حالتی جنونزده یافته است، توسط پوراحمد تبدیل به مردی با ظاهری عارفمسلک و نگاهی احمقانه شده و نوع دیالوگهای طراحی شده به جای همدلی بیننده رویهای مغایر را رقم میزند. فیلم «کفشهایم کو؟» توان خلق موقعیت ندارد و از طریق نشانههایی آشنا میخواهد روایت را به پیش برده و به شکلی تحمیلی مخاطب را وارد فضای گمشده کاراکترش کند که به طور حتم چنین شیوهای در مدیوم سینما هیچ وقت جواب نخواهد داد!
«بارکد» ساخته مصطفی کیایی
در ادامه ساختههای مصطفی کیایی که با ایجاد جاذبههای تصویری و صوتی و استفاده از موسیقی با باند صوتی بالا و کمی چاشنی دیالوگهای سیاسی و اقتصادی درصدد جذب دل همه نوع طیفی است، فیلم «بارکد» هم رونمایی شد. فیلمی که سرشار از نماها و موقعیتهای بیهوده بوده و همه نوع لحن و رفتار غیرمتعارفی را برای دستیابی به گیشه فروش به کار برده است. «بارکد» با انتقال مفاهیم بیاخلاقی از طریق ایده و پرداختی کاملا طرحریزی شده مبنیبر بازی با عناصر و نشانههایی آشنا و فریبنده نزد مخاطب، بارکدی از رسوایی را به روح و روان بیننده میزند و با ایجاد شیوههایی مجذوبکننده از طریق تصاویر و صدا و جلوههای ویژه درصدد پوشش حفرههای بسیار فیلمنامه است. جایی که هیچکدام از شخصیتها شناسنامهای برای بیننده ندارند و موقعیتهایی اتفاقی با روشی کاملا سطحی به هم دوخته میشوند و از این رو فیلمساز به بارکد کردن هر موضوعی که منظر دلربایی برای بیننده داشته باشد، اقدام کرده و از این طریق با معجونی مواجه میشویم که در آن هم درباره معتادان و نقش ساقی! داستانی وجود دارد و هم درباره خالی کردن خانهها برای ایجاد رابطه صحبت میشود! و هم مهاجرت بیان شده و هم روحانیون به شکل فریبندهای درمیآیند! مصطفی کیایی به سطحیترین ممکن، ایده قابل توجه مارتین مک دونا در فیلمی چون «هفت بیمار روانی» را که در آن نویسندهای برای نگارش فیلمنامه به دنبال ایدهای است و از طریق تخیل وارد برزخی از داستانها میشود را در فیلم خود مورد سوءاستفاده قرار میدهد و چنان دستمالی شده و مضحکانه با ایده برخورد میکند که بخش اعظمی از فیلم درباره حریمهای خصوصی و مسائل جنسی میشود. در این میان باز هم باید جملات و بازیهای عذابآور محسن کیایی را تحمل کرد که در این فیلم تعصبی هم به جنیفر لوپز دارد و دختر معتادی را به خانه برای ترک میآورد! فیلم «بارکد» به ظاهر واگویههای تخیل کاراکتری با نام حامد با بازی نچسب بهرام رادان برای رئیس کارخانهای است و فیلمساز از این فرصت استفاده کرده و هر نوع رابطه مشروع، اکشن و خانوادگی را از طریق داستانهایی ساختگی به خورد مخاطب میدهد، روایاتی که چنان پراکنده از هم است که نمیتوان راهی برای همسوییشان یافت. نمونههای بسیاری از هرزگیهای منعکسشده در فیلم «بارکد» میتوان عنوان کرد، چرا که کلیت فیلم بر این مبنا بنا شده است. برای مثال در بخشی از فیلم شاهد هستیم که حامد، نامزدش را برای اخاذی از پسری پولدار به خانهاش میفرستد تا نسخه داخلی فیلم وقیحانه «پیشنهاد بیشرمانه» در جشنوارهای که عنوان فجر دارد، شکل یابد! یا در بخشی دیگر از فیلم حامد و میلاد نقشهای برای ورود به خانه دختران فشن میکشند! و این داستانها ادامه داشته و متاسفانه اینگونه فیلمها با هیاهوی بسیار در اکران هم همراه با توجهات بسیاری خواهد بود که جریان یافتن اینگونه رسواییها به دلیل عدم نظارت در تولید رقم میخورد.
«آبنبات چوبی» ساخته محمدحسین فرحبخش
درباره آثار تولیدی محمد حسین فرحبخش به قدر کافی نوشته و گفتهاند و چیزی برای نقادی اینگونه آثار باقی نمیماند. از طرفی ترک کردن سالن از سوی تماشاگران در هنگام پخش فیلم «آبنبات چوبی» هشداری اساسی برای پایان همراهی مخاطب با ساختههای موسسه «پویا فیلم» خواهد بود. در «آب نبات چوبی» فرحبخش با وجود داستانی بیمایه و نگاهی سطحی به معضل جوانان، شاهد پوشاندن روایتی مدرن و غیرخطی بر فیلم هستیم که در نوع خود مضحکانه است. گویی فیلمهایی مانند «بارکد» و «آب نبات چوبی» با پوشاندن لباسی فریبنده میخواهند عریانی و بیمایگی آثارشان را بپوشانند که چنین مسالهای از دریچه سینما امکانپذیر نخواهد بود. فیلم «آبنبات چوبی» توان روایتپردازی ندارد و از طریق ارجاع به موقعیتهایی تکراری تنها زمان و وقت تماشاگر را تلف میکند.
«تمرین برای اجرا» ساخته محمدعلی سجادی
همانگونه که از نامش پیداست، تمرینی است برای اجرایی کردن ایدهای از عجینسازی ادبیات با سینما که راهی به هیچکدام نمییابد و با اغماض میتوان آن را نمایش پردهخوانی از شاهنامه فردوسی پنداشت. جایی که گروهی تئاتری قصد دارند از عناصر داستانی شاهنامه با تاکید به بخش اساطیری آن اجرایی هنری را رقم بزنند. اما تلاشهای فیلمساز منتهی به یکسری نمایهها و نشانههای پراکندهای شده که فاقد هرگونه رویکرد دراماتیک یا فهم معنایی از برونرفت ایده در دیده مخاطب خواهد بود. سجادی در «تمرین برای اجرا» سعی بر آن داشت تا قیاسی میان دوران از طریق تغییر در رویه تفکری نسلها صورت بخشد و ارجاع چند باره فیلمساز به نمای هلی شات از شهری مدرن در برابر داستان سیاوش و سودابه بر این نگره شکل گرفت اما پرداختی ارزنده به چنین ایدهای دشوارتر از آن است که در یک دورهمی برای فیلمسازی صورت یابد!