printlogo


کد خبر: 153414تاریخ: 1394/11/20 00:00
دلنوشته دبیر جشنواره فیلم مقاومت به کارگردان «بادیگارد»
دوره‌ات تازه آغاز شده است

باز هم فیلمی از ابراهیم حاتمی‌کیا و باز هم تیغ تیز روان شده از سوی خودنمایان سینما که اثر را فدای نگاه کینه‌ورزانه‌شان می‌کنند. در این زمینه محمد خزاعی، دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت دلنوشته‌ای را برای ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردان فیلم سینمایی «بادیگارد» منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است:
« آقا ابراهیم!
وقتی به سرزمین پر از عشق و اعجاز، به خاک شهیدان، به ذره ذره زمین‌های سوخته خوزستان، به قله باشکوه دماوند، به حاج قاسم و لحظه لحظه غیرت مردان و زنان سرزمینم، به تو و به قهرمانانی چون تو  نگاه می‌کنم احساس غرور می‌کنم. هنرمندانی که شهیدوار از جانشان بر هنرشان می‌گذارند. و مهم نیست که عده‌ای هنوز با این حجم افتخار، ولع کسب مدال و افتخار در غرب را در سر می‌پرورانند. تو بحق فرزند زمانه خویشی، همچون دیده‌بانی که دورها را رصد می‌کند. مگر در عصر هجمه و نفوذ، در غرقابه مادیت، منیت و روزمرگی، چند فیلمساز و هنرمندمان فرزند زمانه خویشند؟ درست است که فیلمسازان بسیاری داریم که طی این سال‌ها و هنوز، دارند فیلم جنگی می‌سازند. خاطره‌نگاری دفاع‌مقدس را می‌کنند. فیلمسازان متعهدند و پایبند ایمان و آرمان‌شان هستند اما فیلم جنگی ساختن کجا و فرزند زمانه خویش بودن کجا؟ متاسفانه بسیاری‌شان درک درستی از زمانه خویش ندارند؛ درکی از جایگاه و موقعیت خویش در تاریخ و این زمان. شکی نیست که سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن و جای جای این کره خاکی امروز میدان کارزار است. شکی نیست که نبرد حق و باطل در تازه‌ترین جلوه‌اش میان حقیقت و دروغ در جریان است. در سویی لشکریان جرار استکبار با تحریف دین خدا ایستاده‌اند تا بن دندان مسلح به تزویر و سلاح و در دیگر سو، مدافعان حرم. شیفتگان حقیقت،  مریدان ولایت و عدالت.
اما ابراهیم عزیز!
ما در سوریه نیاز به سرداران فرهنگی نداریم، نیاز به سرداران و افتخارآفرینان نظامی داریم که مشتاقان این وادی بی‌شمار و بسیارند ولی اینجا کارزار دیگری است. عرصه فرهنگ آوردگاه دیگری است. جنگ نرم نابرابری برپاست. در این کارزار نه به سرداران نظامی که به سرداران فرهنگی نیاز است. مرصاد فرهنگی در مقیاسی بزرگ‌تر در جریان است و فرزندان انقلاب و جنگ به شماها نیاز دارند.  هنرمندان سرزمین ما و امثال تو که مشعل‌دار این راهید و چند گام پیش‌تر، افق را نشان نسلمان می‌دهید. باید بجنگید و بمانید. همین جا. در قلب و متن جریان و خیبری بمانید و ادامه بدهید. درست است که در مسائل فرهنگی و سینمای امروز نسل جدیدی از سینماگران پرانرژی و مستعد در راه است. فیلمسازان جوان و جوانان با استعداد زیادی داریم. اما متاسفانه گویی در فضای تاریک و بی‌چراغ رها شده‌اند. فرمانده ندارند. پس بمانید و فرماندهی کنید. همچنان که تاکنون در بزنگاه‌های تاریخ معاصر و در پیچ‌های حساس در میدان حاضر بوده‌اید. در صحنه باشید و تا وقتی در صحنه‌ای دلمان قرص است. نسل‌مان به مردانی تکیه دارد که راوی شهیدند. راوی غرور و غیرت، سالک مکتب شهدا هستند نه سالکان مکتبخانه غرب...
آقا ابراهیم!
جشنواره‌ها می‌آیند و می‌روند. آنچه بر جای می‌ماند آثار ماست که فردا در ازای آن بازخواست می‌شویم. زرق و برق‌ها، تندیس‌ها و جایزه جشنواره‌ها فراموش می‌شوند. مهم این است که به‌عنوان هنرمند تا چه اندازه در مسیر فرهنگ و هنر متعالی گام برداشته‌ایم و چه سخت است در این عرصه، کسانی که آثار را ارزش‌گذاری و داوری می‌کنند که با انتخابی اشتباه جریانی را رقم خواهند زد که باید فردا پاسخگوی وجدان خویش و شهدا باشند. در نبرد با کفر، تحجر، جهل و داعش مرزها روشن است. جغرافیای دشمن معلوم است. موضع و جبهه آشکار است اما در کارزار فرهنگی و در نبرد با نظام سلطه که با استراتژی نفوذ تا ژرفای اندیشه‌ها و عاطفه‌ها دست درازی کرده، فضا بس ناجوانمردانه آلوده و وارونه است- تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمنا نعل را وارونه زن....
ابراهیم عزیز!
ای دیده‌بان هنر انقلاب، در جایی گفته‌ای: احساس می‌کنم عقب افتاده‌ام. نه برادر. تو عقب نیفتاده‌ای. این حوزه فرهنگ ماست که عقب افتاده است و بعضی سینماگران هستند که در جا زده‌اند و غفلت مسؤولان و متولیان فرهنگی این روند را تا هنوز هم تشدید می‌کند. کار به جایی رسیده که قافله‌سالار انقلاب هم از فضای فرهنگی نگران است و شب‌ها خوابش نمی‌برد. تو صبور و مقاوم در وسط میدان ایستاده‌ای با پرچمی در اهتزاز و افقی روشن با انبوهی از نشان‌ها، یادگارها و پیام شهیدان و ققنوس‌وار ایستاده‌ای. بی‌شک، صیانت از ناموس، فرهنگ و غیرت فرهنگی هم به مکانیسم‌های حفاظتی شدیدتر و سخت‌تری نیاز دارد و معتقدم شماها، «گیت اشعه ایکس عرصه فرهنگ و سینما»یید. همانی که مسؤولان دغدغه‌اش را دارند ولی از امنیت قلمرو فرهنگ و هنر غافل شده‌اند. چندتایی چون تو، همچنان در کشاکش کشمکش‌های بیهوده دنیایی در شبیخون هجمه‌های نفوذ دشمنان، شاهراه شهیدان را نشان‌مان می‌دهند و بی‌شمار هنرمندانی که قرار بود روزی وارثان شهدا باشند برخی بر پای ایمانشان لرزیدند، برخی در خلوت عافیت غنودند و البته کمندمردانی چون تو که ماندند بر سر قرار، مردانی که ره‌توشه از مکتب اسطوره‌های شهید این دیار گرفته‌اند. هرچند، در فضای آلوده و سیاست‌زده شهرمان، انزوای هنرمندان متعهد، چندان نشانه خوبی نیست ولی خرسندیم که سایه مبارک رهبری بزرگ همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است، در رخوت و غفلت برخی مدیران‌مان، عده‌ای در آغوش شبکه‌های رنگارنگ شهر فرنگ فرو می‌روند و کسانی هم، ژست افتخارشان، آلبوم عکس‌های یادگاری میهمانی‌های اغیار است.
آقا ابراهیم!
کاش آوینی و منتقدانی چون آوینی زنده بودند. کاش آوینی می‌بود و امروز بانگ اعتراضش را بر سر هنر مرده این دیار می‌زد. هنر خنثی، عافیت‌طلب و آلوده. باور کنیم که مدیریت فرهنگی در ادوار مختلف، به دلیل فقدان استراتژی روشن فرهنگی، ظرفیت‌های بسیاری را در سینما معطل گذاشته و صرفا به امور روزمره بسنده کرده است. و از این رو است که ما از مولفه‌ها، شاخص‌ها و ایده‌آل‌های فرهنگی دور شده‌ایم و خود را به روزمرگی مشغول ساخته‌ایم. واقعا کشوری دیگر با این اقیانوسی از ارزش‌های انسانی و الهی و گوهر تابناک فرهنگی چه می‌کرد؟ هنوز تلویزیون ما روایت جنگ‌های اول و دوم جهانی را پخش می‌کنند ولی هنرمندان ما، از جنگی که هم‌اکنون در آنیم، جنگی که دامن منطقه را شعله‌ور کرده و پیامدهایش در حال گسترش است غافلند و دکان‌داری هنر را می‌کنند و مسؤولان ما خواب‌زده‌تر از هر زمانی. و با ساده‌انگاری و بی‌توجهی مفرط از کنار گنجینه عظیم دفاع‌مقدس و فرهنگ مقاومت که همه پویایی ملی ما به آن وابسته است سرخوش و خوشحال می‌گذرند و دلشان خوش است که چند حکایت و هجو تصویری و طنز‌های آبکی سال با اقبال عامه روبه‌رو شده است. خوب گفته‌ای: چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسؤولان سمت شمال می‌ایستند،‌ در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. در این میان اگر دغدغه و دلسوزی چند عزیز در نهادهای ارزشی نمی‌بود شاید حتی یک اثر ارزشمند و استراتژیک هم برای نمونه نمی‌داشتیم.
ابراهیم عزیز!
در صحنه بمان و محافظ فرهنگ، غرور و آرمان شهدا باش. نگذار بی‌انگیزه‌ات کنند. نگذار از صحنه خارج ات کنند. شاهراهی که امروز تا ژرفای خاورمیانه را در نوردیده به دیده‌بانان و محافظانی چون تو نیاز دارد. باور کنیم که سینمای ما، گرفتار نوعی الیناسیون غربی شده است. ویروسی که موریانه‌وار، ریشه فرهنگ و منافع ملی ما را می‌خورد. در این وانفسا، مام میهن فرزندان صالح و غیور را به کمک می‌خواند. پس با افتخار بمان و نگذار موج‌های مرده تو را به حاشیه بکشند. فرهنگ اصیل، انسانی و ناب ما، سال‌هاست که در میان چرخه باطل غفلت‌ها، ندانم‌کاری‌ها، خودباختگی‌ها و عافیت‌طلبی‌ها و دنیاگرایی‌ها در مرز فراموشی است و ملموس‌ترین نشانه‌های نفوذ فرهنگی را امروز شاهدیم که بسیاری از آن در سینما سر در آوردند و نیز از سینما سر برآوردند. مبادا روزی که جای خالی شماها را هنرمندانی پر کنند که نه به ایمان و نه به آرمان پایبندند. در میدان بمان و پرچم‌دار شهیدان باش و پیام‌رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها؛ خالص‌ترین روزها و شفاف‌ترین لحظه‌های تاریخ باشند.
هنوز دوره‌ات تمام نشده است.
بمان مربی. دوره‌ات تازه آغاز شده است....


Page Generated in 0/0058 sec