سعید زارعی*: ایام انتخابات که فرا میرسد و رفتهرفته بر گرمی تنور رقابتهای آن افزوده میشود، نشاط بیشتری نیز به تبع، فضای سیاسی جامعه را فرا میگیرد. این نشاط ناشی از حس تعیین سرنوشت و دلسوزی برای آینده است که مردم انتخاب خود را در این راستا با امید انجام میدهند. شور و هیاهوی انتخابات ناگزیر است از حب و علاقه به انتخاب و طرفداری از سلیقه و کاندیدای خود. اگرچه وجود این علاقهها و حبها است که رقابت را رقابت و انتخابات را گرمتر وگرمتر میکند اما اگر این مهم در چارچوبی تعریف نشود و در حدی نگنجد ممکن است فضای انتخابات را از نشاط به اضطراب و از شور و حس خوب به فضایی بیثمر و ملتهب تبدیل کند. لذا برای اینکه شور و نشاط انتخابات به عکس خود تبدیل نشده و به جای سعادت جامعه خلاف آن را رقم نزند، باید در تمام این شور و هیاهوهای انتخاباتی از صفر تا صد این فرآیند، میزان قانون باشد. درست در راستای همین مهم است که ما میبینیم در این ایام، رونق واژه «تکلیف» و «قانون» خیلی زیاد شده و از رنگ و لعابی چشمنواز برخوردار میشود. کاربرد تصاعدی پیدا کردن این دو کلیدواژه اگرچه عین حقیقت بوده و پیوندی ناگسستنی با سعادت دارند اما متاسفانه گاها جنبه شعاری پیدا میکنند و به عنوان یک توجیه یا یک سنگر از آنها استفاده میشود. مثال استفاده ابزاری این دو کلمه حق درست مثل پولهای تقلبی است که در کنار پولی حقیقی چاپ میشود، هر چه ارزش و بهای آن پول بیشتر باشد تقلبی بودن آن نیز دقیقتر و وافرتر خواهد بود. با این وجود اگرچه شناخت و تشخیص این دو از یکدیگر با ظاهری بسیار بسیار شبیه به هم در ابتدا امر مشکلی باشد اما با تامل به لوازم و خصوصیات پول حقیقی بر هر چشم نافذی پوشیده نخواهد بود. ورود هر کاندیدایی به عرصه انتخابات با تکلیفی که او احساس میکند کلید میخورد و شعار و حد و مرز او در چارچوب قانون پیش میرود و اساسا ثبتنام او قبل از اعلام کاندیداتوری نشان از این دارد که او فرآیند قانونی انتخابات را قبول دارد که پذیرفته است در چارچوب آن قدم به این وادی بگذارد. با این وجود کم نبوده و نیستند کسانی که موقع ثبتنام در این مسابقه حرف از مُر قانون میزدند و از تکلیفی که احساس کرده بودند میگفتند اما حالا که بعضا صلاحیتشان تایید نشده است هر روز بر طبل تشکیک در قانون میکوبند و خوشحال نیستند از این تکلیفی که از دوششان برداشته شده، آخر تکلیف از تکلف است و تکلف را سختی و مشقت گویند و هر کسی از برداشته شدن تکلیف از دوشش باید خرسند باشد نه اینکه بر طبل بیقانونی بکوبد که بیشتر عیان کند تراوش کوزه را از آنچه درونش است. اینگونه رفتارها نشان از خوی دیکتاتورمآبانه و تکبر دارد زیرا در تصور این افراد محور و معیار به جای اینکه قانون باشد خود این افراد هستند و قانون تا جایی حرمت دارد که له اینها بوده و حکم به تایید آنها بدهد اما اگر قانون - همان قانونی که خودشان در چارچوب آن پذیرفتهاند که در انتخابات ثبتنام کنند – صلاحیتشان را تایید نکرد دیگر این قانون حرمت نخواهد داشت و باید به هر نحوی و با هر ابزار غیرمشروعی در حجیت آن تشکیک کرد و بر طبل وا قانونا کوبید. قانون و لوازمش خود به تنهایی معیاری است برای رسوایی و بیاعتباری این پولهای تقلبی و مانند چراغی تشخیص را بر هر چشم بینایی سهل و آسان میکند.این برخورد دوگانه با قانون اگرچه گاها منجر به ایجاد شبهه و تشویش اذهان عمومی میشود اما آنچه برای مردم روشن میشود چهره کسانی است که با خوی دیکتاتورمآبانه، خود را معیار میدانند و نه قانون.
*طلبه سطح عالی حوزه علمیه قم