printlogo


کد خبر: 153485تاریخ: 1394/11/21 00:00
نقدی به فیلم «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی از آثار جشنواره فجر
بی‌منطق و بی‌هدف!

سعید قاسمی: داستان فیلم «امکان مینا»، آخرین ساخته کمال تبریزی در زمان جنگ ایران و عراق روایت می‌شود. یک زوج با نام‌های مهران (میلاد کی‌مرام) و مینا (مینا ساداتی) در روابط خود در سطح عقیدتی و گرایشات سیاسی دچار اختلاف و مشکل می‌شوند. این بار کمال تبریزی از برهه زمانی جنگ تحمیلی استفاده می‌کند تا در کنار داستانی عاشقانه، افول و فروپاشی یک ایدئولوژی را به تصویر بکشد اما در اینکه فیلم در این زمینه موفق می‌شود یا نه، جای تردید بسیاری وجود دارد.  در آغاز فیلم، اینگونه به نظر می‌رسد که با فیلمی خانوادگی درباره زوجی که عاشق یکدیگر و در عین حال درگیر مشکلات خانوادگی هستند، روبه‌رو خواهیم بود. اما در ادامه، لحن فیلم تغییر می‌کند و به فیلمی فراتر از یک داستان عاشقانه یا خانوادگی تبدیل می‌شود.  مساله علاقه بین مهران و مینا با آغاز شک مهران، وارد یک موقعیت دراماتیک می‌شود. از این پس، کنش‌های مهران برای کشف حقیقت منجر به افشای یک راز در فیلم می‌شود. افشای این راز همزمان با تغییر لحن فیلم از یک تم صرفا عاشقانه، به یک لحن جدی ایدئولوژیک است. از این نقطه، یک مثلث از روابط تشکیل می‌شود. مهران در یک ضلع آن، مینا و گروهک مجاهدین ضلع دیگر و سازمان اطلاعات در ضلع سوم آن قرار می‌گیرند. انگیزش‌های کاراکتر‌ها و کشمکش‌های آنها موقعیتی را به وجود می‌آورد که از نقطه اوج داستان به بعد مخاطب با 2 سوال مهم مواجه می‌شود. رابطه بین مهران و مینا به کجا ختم می‌شود؟ چه اتفاقی برای گروه تروریستی خواهد افتاد؟ سوالاتی که در انتها مخاطب پاسخ آن را درمی‌یابد ولی بعید است او را قانع کند. به این دلیل که فیلمساز خودش نمی‌داند قرار است فیلمی عاشقانه بسازد یا سیاسی. همین موضوع باعث می‌شود در هر دو پیرنگ، داستان  دچار شکست شود.  فیلم با عبور از نقطه اوج دچار افت شدیدی می‌شود که ریتم داستان را از بین می‌برد و مخاطب را از آن دور می‌کند. شک مهران به مینا خیلی زود و بدون عبور از کشمکش‌های داستانی، تبدیل به یقین می‌شود. مهران حتی در اینکه فرزندشان متعلق به او باشد مشکوک است؛ شکی که تمام وجود یک مرد را دربرگرفته است، با 2 دیالوگ از طرف مینا برطرف می‌شود. این سهل‌انگاری در فیلمنامه به بافت روایی و منطقی اثر آسیب شدیدی وارد می‌کند. در یک صحنه از فیلم، مهران در ذهن خود وارد خانه می‌شود و مینا را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد اما درست بعد از افشای حقیقت که باید خشم و شک او دوچندان شود، فیلمساز به گونه‌ای وانمود می‌کند که انگار علاقه‌ای مضاعف نسبت به مینا در وجود او شکل گرفته است. رویکرد فیلمساز به گونه‌ای است که می‌خواهد از طرفی عشق بین مینا و مهران را حفظ کند، از طرف دیگر از منظر ایدئولوژیک، هر دو کاراکتر را دچار استحاله کند. به همین دلیل است که مهران ابتدا برای مینا امان‌نامه می‌گیرد (یا شاید باج) و از طرفی به شکل احمقانه‌ای خود را به کشتن می‌دهد.  کنش‌های پایانی مهران، بی‌منطق و در عین حال توهین آمیز است. رفتاری خودسر که نشانی از عقل‌گرایی در آن نیست. فیلمساز قصد دارد مینا را تطهیر کند، از طرف دیگر از ایدئولوژی حاکم حمایت کند.  به این ترتیب پایانی را برای فیلم در نظر می‌گیرد که بیشتر شبیه یک بازی اکشن است تا یک فیلم جدی. تمام این مشکلات و ایرادات وارده بر فیلم، از شخصیت‌پردازی‌ها و تعریف روابط بین آنها شکل می‌گیرد. شخصیتی که به شکل بسیار نامناسبی پرداخت شده است، کاراکتر میناست.  تا انتهای داستان، هیچ کس نمی‌داند او چه حسی نسبت به مهران دارد. انگیزه او برای پیوستن به گروه تروریستی باورپذیر نیست و متزلزل است. تنها در یک دیالوگ بیان می‌کند که به خاطر آرمان‌های سازمان و مرگ دوستش به آنها پیوسته است. این یک دیالوگ برای بیان انگیزش‌ها و توجیه کنش‌های مینا کافی نیست. او می‌گوید بعد از ازدواج با مهران به عضویت سازمان درآمده اما در مکالمه با مادرش متوجه می‌شویم قبل از ازدواج با مهران، از نازایی خود به او خبر داده است. علت این امر مخالفت سازمان با مساله ازدواج و فرزندآوری است. در این صورت، آیا این 2 دیالوگ متناقض و پارادوکسیکال نیستند؟ اگر قبل از ازدواج با مهران این موضوع را مطرح کرده، به این معناست که پیش از ازدواج عضو سازمان بوده و اگر نبوده، به چه دلیلی از بچه‌دار شدن سر باز می‌زده است؟ سیر تحول مینا، به قدری ساده‌انگارانه روایت می‌شود که مخاطب اصلا نمی‌تواند بفهمد چه می‌شود که مینا علیه سازمان طغیان می‌کند؛ با گوش دادن به یک نوار صوتی از سخنرانی یکی از سران سازمان؟! مشکل دیگر فیلم که مهم‌ترین آن است ترسیم سازمان مجاهدین خلق است. گروهی که با فتنه‌انگیزی و توطئه‌های فراوان خسارات زیادی را به ملت ایران تحمیل کرده است اما در فیلم، این گروه بیشتر شبیه یک کاریکاتور یا متشکل از عده‌ای کودن تصویر می‌شود.  در سینما اهمیت و قدرتمندی یک قهرمان یا یک عقیده، بستگی به نقطه مقابل آن یا به عبارتی ضدقهرمان داستان دارد. ضعف در ترسیم ضدقهرمان به جایی ختم می‌شود که متقابلا دستگاه اطلاعاتی کشور هم بسیار نامناسب معرفی می‌شود.  یک خبرنگار از دستگاه اطلاعت باج می‌گیرد بعد به مقری که مدت‌هاست تحت نظر آنهاست مانند یک گانگستر هجوم می‌برد. علت این هجوم هر چه باشد برای مخاطب باورپذیر نیست. در مجموع، «امکان مینا» فیلمی فاقد هرگونه ارزش هنری است که نه‌تنها به ایدئولوژی جمهوری اسلامی کمکی نمی‌کند، بلکه حتی ممکن است به آن آسیب بزند. قهرمانی که خودش را مستحق تصمیم‌گیری خارج از قانون می‌داند و دستگاه اطلاعاتی که حتی در دستگیری نفر آخر سازمان مجاهدین ناتوان است. جملاتی که تماشاگران پس از خروج از سینما بعد از تماشای فیلم بر زبان می‌آوردند شاید جملات بیراهه‌ای نباشد که کمال تبریزی فیلم سفارشی‌اش را نتوانسته سفارشی بسازد.


Page Generated in 0/0061 sec