مهدی طاهرخانی: مقایسه برانکو و کیروش شاید از همان ابتدایش صحیح و حرفهای نباشد.دو مربی که هر کدام قیمتهای متفاوتی دارند و کلا از دو سبک مجزا به حساب میآیند. اما نقطه اشتراکشان این است هر دو به مدت زمان تقریبا طولانی سرمربی تیمملی فوتبال ایران بودند و مهمتر از آن در رسته مربیان موفق و «محبوب» خارجی قرار میگیرند. ولی بزرگترین تفاوتشان به نوع برخورد با «نداشتهها» مربوط میشود.
تمام دورانی را که برانکو زیر نظر دادگان در فدراسیون فوتبال ایران کار کرد را به یاد بیاورید. بزرگترین مشکلی که برای او به وجود آمد مربوط به پرداخت مالیاتش بود که دست آخر به همان بهانه به مدت 10سال ترجیح داد هرگز وارد خاک ایران نشود. برانکو با هر شرایطی کار کرد، هرگز و هیچگاه درباره لباس تیمملی و کیفیتش صحبتی نکرد، البته از شانس خوبش در آن زمان این برند سرشناس پوما بود که از ایران حمایت کرد.
اگر همان برهه قبل از جامجهانی 2006 را هم بررسی کنید میبینید برانکو حتی برای گرفتن بازیکنان بزرگش مثل دایی و یحیی با قائممقام وقت باشگاه صبا وارد جنگ نشد و به گونهای آرام و بیصدا عقبنشینی کرد. حالا آن دوران را فراموش کنید و به دوره فعلی بیایید. قبل از آغاز فصل او خواهان جذب یکسری بازیکن بود که به هر ترتیبی باشگاه نتوانست آنها را جذب کند. زمین تمرین پرسپولیس مناسب نبود اما او هیچ مصاحبهایش علیه باشگاه و مدیریت انجام نداد و سعی کرد با این وضعیت کنار بیاید. هنگام نقل و انتقالات نیمفصل اصرار داشت یک دروازهبان کروات حاضر در لیگ لهستان را جذب کنند اما علیاکبر طاهری نه این کار را انجام داد و نه موفق شد بیرانوند را بگیرد. اما باز هم صدایی از برانکو درنیامد. وقتی عوض برگزاری اردوی امارات، تیمش را به زمین چمن کچل کیش بردند فقط سرش را به نشانه تاسف تکان داد و گفت سعی میکنیم از همین وضعیت بیشترین بهره را ببریم. با این مختصات خاص است که نه دادگان هرگز با او دچار مشکل شد و نه علیاکبر طاهری که اصولا هیچ شباهتی به دادگان و اقتدارش ندارد. اما در این سو کارلوس کیروش برای پیشبرد اهدافش، چندان اهل مصالحه و سکوت نیست. شاید مجبور باشد دست آخر تیمملی را در چمن نامناسب دستگردی و کمپ تمرین دهد اما اهل سکوت نیست. حساب کنید کارلوس کیروش سرمربی امروز پرسپولیس بود. آیا تعلل باشگاه در خرید دروازهبان را برمیتابید؟ آنقدر حجب و حیا به خرج میداد تا دست آخر مجبور به جذب یک گلر با دستکم با 8 کیلو اضافه وزن شود؟ آنچه در پایان میماند پاسخگویی سرمربی است. در انتهای فصل، هیچکس سکوت و دعوای برانکو و کیروش را به یاد نمیآورد بلکه تنها نتایج آنهاست که مبنای قضاوت قرار میگیرد. از این رو کیروش در پنجمین سال حضورش در ایران متوجه شده که باید با هر روشی شرایط را برای موفقیت خود و تیمش مهیا کند. بدون تردید مدیران ایرانی گزینه برانکو را ترجیح میدهند، چرا که با حداقل کاریزما هم میتوان او را مدیریت کرد اما کیروش تفاوت اساسی دارد. او بسیار جاهطلبتر است و فهمیده که برای موفقیت در فوتبال ایران، باید سکوت را کنار گذاشت. بدون شک کیفیت پایین زمین تمرین پرسپولیس، هم در نتایج این تیم تاثیرگذار بوده و هم در تعداد مصدومیت بازیکنان این تیم، اما برانکو با سکوت با این وضعیت کنار میآید ولی کیروش همه فشارش را میآورد تا بالادستیها عاقبت کاری برای کیفیت نازل چمن کنند. آخرین بار چه زمانی به صورت اساسی و درست چمن کمپ تیمهای ملی بازسازی شد؟ اگر غرولندهای کیروش نبود آیا فدراسیون خودش را ملزم میدید در این باره با شهرداری تهران وارد معامله شود؟ تا امروز دهها مصاحبه گوناگون مایلیکهن علیه کادر فنی تیمملی منتشر شده است اما چند رسانه تا امروز به تفصیل گزارش دادند که ساختمان جدیدی که در محل کمپ تیمهای ملی در حال ساخت و ساز است به اصرار همین کیروش بوده است؟ مرکز ارتقای بدنی بازیکنان ایران، مجموعهای کاملا مجهز به نداشتههای فوتبال ما که کمتر مربیای ترجیح میداد سفارش ساخت و سازش را بدهد. نه کیروش آن را با خود به پرتغال میبرد و نه کفاشیان مالکش است. آن میماند برای پیشرفت فوتبال ایران. اگر برانکو عوض کیروش 5 سال قبل با همین مبلغ قرارداد، سرمربی تیمملی میشد آیا فشاری را به علی کفاشیان وارد میکرد برای الگوبرداری از منچستر و ساختن این مجموعه مدرن؟
فوتبال ما کدام را میخواهد؟
دو مربی با دو سبک کاری کاملا مجزا. اما در انتها به نفع فوتبال ایران است که سرمربی تیمملی چه شکلی باشد؟ برخلاف آنچه منتقدان کیروش روی آن اصرار دارند او هرگز به خاطر گرفتن حقوقش هیچ یک از این جنجالها را به پا نکرد.
علی کفاشیان در این باره بهترین منبع است.آنچه کیروش برای آن سکوت فوتبال را بر هم زد، ابزارهایی است که باید در اختیار فوتبال باشد اما به هر دلیلی نیست. تیمملی اواخر اسفند ماه میخواهد یک اردو برگزار کند. شورای برون مرزی وزارت ورزش میگوید نباید به امارات برویم، حرفشان کاملا درست اما گزینه دیگر چیست؟ اگر عوض برانکو، کیروش یک ماه قبل با تیمش به جزیره کیش میرفت و وضعیت چمن آنجا را آنگونه خراب و افتضاح میدید آیا با سکوت از کنارش رد میشد یا با اعتراضاتش و متعاقبا جریانسازی درست رسانهای، مسؤولان این جزیره را مجاب میکرد با هزینه دستکم چند میلیاردی، یک بار برای همیشه وضعیت چمن آنجا را درست کنند؟
اقتصاد مقاومتی که اینک به اشتباه در ورزش ما از آن بهعنوان ریاضت اقتصادی یاد میشود یعنی عوض اینکه چند تیم ایرانی هزینه چند میلیاردی برای برپایی اردو در امارات (زمستان) و ترکیه (تابستان) کنند، همان پول خرج بازسازی چمن کیش (گرمسیری) شود و مجهز کردن مناطق سردسیری مثل سرعین.
این وظیفه مدیریت ورزش و فوتبال ماست اما اگر یک مربی آرام و انطباقپذیر با محیط بر مسند کار باشد بدون تردید هیچ مدیری خودش را ملزم به انجام این امور نمیبیند اما گزینه دیگر مثل کیروش با سازشناپذیری قطعا باعث بر هم خوردن این رخوت میشود.
اینجاست که باید آرزو کرد کاش برانکو برای قهرمان کردن پرسپولیس پس از 8 سال ناکامی، همانند کیروش زمین بازی تکراری را بر هم بزند. صدای اعتراضش را بالا ببرد نه برای دریافت حق و حقوق عقبافتاده، بلکه برای آنچه حق تیمش و میلیونها هوادار است. محبوبیت آنها را هواداران تعیین میکنند نه مدیرانی که خودشان محتاج مدیریت هستند.